کد خبر: 1297936
تاریخ انتشار: ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
غلامرضا صادقیان
چه تعداد از مدیران وزارتخانه آموزش‌وپرورش فرزندشان در مدرسه دولتی عادی درس می‌خواند؟ پاسخ این پرسش که در هفته‌های اخیر از مدیران وزارتخانه پرسیدیم و پاسخی نشنیدیم، می‌تواند محک خوبی برای سالم‌بودن ساختار آن باشد. کسانی نیم قرن در این ساختار حضور داشتند و سیاست‌گذاری کردند، اما شاید فرزند خود را به دست همین ساختار نسپارند. این وضعیت باید تغییر کند. 

چه تعداد از مدیران وزارتخانه آموزش‌وپرورش فرزندشان در مدرسه دولتی عادی درس می‌خواند؟ پاسخ این پرسش که در هفته‌های اخیر از مدیران وزارتخانه پرسیدیم و پاسخی نشنیدیم، می‌تواند محک خوبی برای سالم‌بودن ساختار آن باشد. کسانی نیم قرن در این ساختار حضور داشتند و سیاست‌گذاری کردند، اما شاید فرزند خود را به دست همین ساختار نسپارند. این وضعیت باید تغییر کند. 
اخیراً یکی از مدیران وزارتخانه به خبرنگار روزنامه جوان گفته «راستش را بگویید چه کسی از شما خواسته که این‌قدر ما را نقد کنید»! فرض کلی در بدنه دولت این است که اگر در روزنامه‌ای نقد می‌شوند، یا از کسی دستور گرفته‌اند، یا از جایی پول می‌گیرند! آنها قیاس به‌نفس می‌کنند و البته ممکن است این عیب بزرگ در برخی از رسانه‌ها باب باشد و در این‌باره خواهم نوشت، اما چرا به‌جای اینکه پاسخ نقد داده شود، به چنین بی‌راهه‌ای می‌زنند؟
قبلاً نوشته‌ام و در گفت‌و‌گو‌هایی با کارشناسان نشان داده‌ایم که نیاز فردای مدارس ما دو چیز است، یکی آموزش مهارت‌های نرم و دیگری، افزایش قدرت استدلال‌آوری یا عقلانیت. سعی می‌کنم با مثال‌هایی نشان دهم که چرا در این دو فقره به‌شدت عقب هستیم و بضاعتی نداریم. 
در مواجهه با برخی مدیران آموزش‌وپرورش یک حرف مشترک می‌شنویم، گویی در جلسات از آنان خواسته‌اند این استدلال قوی را به کار ببرند! آنها می‌گویند «اینکه رهبری بار‌ها بر پیشرفت کشور و در قله‌بودن تأکید کرده‌اند، آیا غیر از این است که این پیشرفت بر پایه و بر ستون همین نظام آموزشی مدارس ما بنا شده است»! ببینید مغالطه را! وقتی مدیران ارشد وزارتخانه از استدلال‌آوری درست عاجزند و چنین مغالطه‌ای به‌کار می‌برند، می‌فهمیم که چرا ارتقای قوت برهان‌آوری و عقلانیت نیاز امروز و فردای دانش‌آموزان ماست. اگر آقایان دست‌کم چند صفحه اول کتاب مغالطات علی‌اصغرخندان را خوانده بودند، چنین نمی‌گفتند، آن‌هم وقتی خود رهبری معظم، هم دیروز و هم همیشه از منتقدان جدی و اصولی ساختار نظام تعلیمی هستند. 
ضعف استدلا‌ل‌آوری یک ضعف عمومی است، هم در تاکسی این ضعف را می‌بینیم، هم در گروه هیئت‌علمی دانشگاه. دانشجویان سال اول تا سال آخر- مگر به خود بیایند- اغلب دچار ضعف مفرط توانایی استدلال درست هستند، و همین عاملی است که نتوانند ضعف خود را بفهمند و برخی تا ابدالدهر در جهل مرکب خود می‌مانند. عقل را همه دارند، اما استفاده از عقل، آموختنی است و باید اهل آن و کسانی که امتحان عقلانیت‌شان را داده‌اند، آموزگار عقلانیت شوند. حتی اگر فقط یک استاد داشته باشیم که همگان اذعان کنند فقط او می‌تواند استدلال‌آوری درست را آموزش دهد، بهتر آنکه کلاس او ضبط شود و تمامی مدارس استفاده کنند تا اینکه این مهم را به دست کسانی بسپاریم که خود نیاز به آموزش دارند. همین‌جا بگویم که ارتقای توانایی عقلانیت لزوماً به‌معنای آموزش درس منطق نیست، چنانکه برخی بین منطق و دلیل‌آوری تفاوت می‌گذارند و معتقدند عقلانیت از قواعد منطق کلاسیک پیروی نمی‌کند. این عده تعامل علّی میان باور‌ها را همان عقلانیت می‌دانند و می‌گویند عقلانیت بدین معنا یعنی باور‌های ما می‌توانند موجب باور‌های دیگری در ما شوند، یعنی ما می‌توانیم از باوری به باور دیگری برسیم بدون اینکه باور دوم، «نتیجه منطقی» باور اول باشد. درعین‌حال یادآوری می‌کنم تأکید چند سال پیش رهبری‌معظم به طلاب را که اصرار داشتند طلاب «منطق مظفر» را حتماً بخوانند. همان موقع از یک استاد حوزه پرسیدم «در چه مدت مظفر را می‌خوانید؟» پاسخ داد که شاید سه سال، اما به این معنا نیست که طلبه مسلط شود یا بفهمد. این تأکید رهبری خود گواهی است بر اهمیت ارتقای قدرت فکری و عقلانیت برای همگان. 
همین‌حالا نیز جنگ رسانه‌ها و نویسندگان آن با هم جنگ عقلانیت است. روزنامه‌نگاران استدلا‌ل‌های یکدیگر را قبول ندارند. در میان مسئولان و نمایندگان مجلس نیز ضعف مفرطی در این‌باره وجود دارد. فضا آکنده از حرف‌های بی‌منطق و جدل‌های کور و بی‌هدف است. قویاً معتقدم اگر نظام آموزشی ما بتواند توانایی منطقی آیندگان را ارتقا دهد، ما شاهد خانواده‌های سالم‌تر، کاهش شدید پرونده‌های قضایی، کاهش جرم و جنایت، افزایش اعتماد، چه مردم به مردم و چه مردم به کارگزاران و بالاخره جهش شدید در پیشرفت انسان فردای ایران خواهیم شد. 
مسئله دوم، آموزش مهارت‌های نرم است. قبلاً در گفت‌وگویی با یک تیم متخصص که به این مهم پرداخته‌اند، نشان دادیم که نظام‌های پیشرو در جهان به اهمیت آموزش مهارت‌های نرم در مدارس توجه می‌کنند و از پرکردن مغز بچه‌ها با حفظیات و اطلاعات به‌دردنخور پرهیز دارند. البته کار ساده و آسان‌تر آن است که با حفظیات جلو برویم و ما نیز تاکنون کار آسان را دست گرفته‌ایم. دنیا، اما حالا به چیز دیگری فکر می‌کند. از ویلیام ییتس شاعر ایرلندی است که «آموزش پرکردن ظرف نیست، برافروختن آتش است». سال‌هاست که در تفکر فلسفی، از «ذهن گسترده» سخن می‌گویند. در این تفکر، ذهن ما محصور در آن چیزی که در جمجمه خود داریم نیست. شما اکنون می‌توانید در لحظه و با ساده‌ترین وسیله‌ای که همراه دارید، به کتابخانه کنگره امریکا و کتابخانه‌های بزرگ دنیا، به فرهنگ‌ها، کمپنیون‌ها، هندبوک‌ها و تمامی متن‌ها و نوشته‌های جهان بی‌درنگ دسترسی داشته باشید و قدرت جست‌وجوی آنلاین و در لحظه در متون تفصیلی را دارید. هرچه را بخواهید و هر نامی و اطلاعاتی و هر درسی را که بخواهید بیاموزید، در اختیار شماست. پس ذهن شما گسترده شده است و نیازی نیست که برای حفظ قطره‌ای از اقیانوس معلومات جهان، در مدرسه از شما بخواهند که فلان و بهمان را حفظ کنید و جواب بدهید. اکنون در ذهن گسترده بر یک برونگرایی فعال مبتنی بر نقش فعال محیط در پیشبرد فرآیند‌های شناختی تأکید می‌شود. این ایده‌ها مربوط به سه دهه پیش است ولی مدارس ما هنوز خود را نسبت به این انگاره‌ها به‌روز نکرده‌اند. 
یک مثال می‌زنم. در زمان آلودگی هوا که کلاس‌ها مجازی شد، معلم برای دانش‌آموزان هفتم پرسشی مطرح کرد: اگر مستطیلی با این طول و عرض را حول محور طول بچرخانیم تا استوانه‌ای تشکیل شود، مساحت استوانه چقدر است؟ فرزند من بلافاصله پرسش معلم را از دیپسیک پرسید و در کسری از ثانیه پاسخ هوش مصنوعی را که بسیار منظم و فرمول‌بندی‌شده و با نمایش دلیل و چرایی فرمول بود، کپی کرد و برای معلم خود فرستاد و موجب حیرت شد! این تازه ریاضی است که حفظ‌کردنی هم نیست و باید توان حل مسئله داشته باشی. اما مقهور زمانه شده است. به چنین دانش‌آموزانی چه باید بیاموزیم که به کارشان بیاید. مسئله مهارت‌های نرم که اخیراً شنیده‌ایم به شکل آزمایشی در سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی درسی دنبال می‌شود، ضرورت آینده نظام تعلیمی ماست. 
رهبرمعظم در سخنان دیروز به نازیبایی و نداشتن جذابیت محتوایی کتاب‌های درسی هم اشاره کردند. مقایسه کنید با کتاب‌هایی که هم محتوا جذاب است و هم از منظر زیبایی‌شناسی در اوج. چرا باید نهاد عظیم آموزش‌وپرورش اینچنین باشد؟ معمایی است! فرزند من از کتاب فارسی خود بیزار است؛ و این برای من که چند ده‌هزار بیت شعر و غزل و قصیده و مثنوی از حفظ دارم، اندوهی بی پایان است، اما تلاش کرده‌ام که این مسئله را در چارچوب تغییر زمان ببینم. 
محتوای برخی علوم مثل پزشکی هر سه سال یک‌بار دوبرابر قبل می‌شود. در فیزیک و الکترونیک ممکن است این زمان کوتاه‌تر هم باشد. اگر کسی بخواهد کتاب‌های درسی را از لحاظ علمی به‌روز کند باید خود در مرز‌های علم باشد، و به‌لحاظ زیبایی‌شناسی در مرز‌های هنر. اما در سازمان تألیف کتاب‌های درسی معلوم است که این خبر‌ها نیست که اگر بود، به جای تذکر، تشکر می‌شنیدند. سه سال پیش که رهبر انقلاب در اردیبهشت به حفظیات‌محور بودن کتاب‌های درسی اعتراض کردند، بلافاصله وزیر وقت گفت که به‌زودی و از همین مهرماه درستش می‌کنیم. همان‌وقت در همین ستون نوشتم اصلاً نمی‌خواهی درستش کنی، چون اولاً کتاب‌ها که بیشترش چاپ شده و ثانیاً این کاری دوسه‌ماهه نیست و اگر می‌دانستید که باید چه کنید که کرده بودید. خود این مسئولان و وزیران می‌دانند که دولت‌شان عاجل است. پس یک چیزی می‌گویند برای خالی‌نبودن عریضه. سی سال پیش در روزنامه کیهان نوشتم نظام آموزش‌وپرورش مافیایی اداره می‌شود و شاهدش هم رویش یک ساختار موازی با آن به اسم آموزشگاه‌های کنکور است که مجوزش را از خود وزارتخانه می‌گیرد و بیشتر از وزارتخانه کتاب چاپ می‌کند. فساد اصلی آنجاست که یک‌بار از بیت‌المال بزرگ‌ترین هزینه دولت صرف مدارس می‌شود، سپس مردم تا ده‌برابر آن را به آموزشگاه‌ها می‌دهند تا همان درس‌ها را بهتر و مناسب کنکور به بچه‌های‌شان آموزش بدهند. می‌گویند از این آموزشگاه‌ها فقط یک‌ونیم میلیون دانش‌آموز استفاده می‌کنند! جوری می‌گویند «فقط» که انگار رقم کوچکی است. این یعنی بیشتر دانش‌آموزان مدارس در کلان‌شهرها. وانگهی بقیه که به این آموزشگاه‌ها نمی‌روند، چه سرنوشتی دارند؟!
رهبری معظم دیروز از لزوم سختگیری در جذب معلمان سخن گفتند. این کلید را باید در سختگیری جذب مدیران هم چرخاند. تاریخ قرن نوزدهم و بیستم نشان می‌دهد کشور‌های پیشرو در دانش، با ارتقای سطح معلمی آغاز کردند. بسیاری از بزرگان علمی با مدرک دکتری در فیزیک و ریاضی و فلسفه از مدارس روستا آغاز می‌کردند. ما اکنون در یک دور مانده‌ایم: حقوق و مزایا و جاذبه‌های معلمی پایین است، اگر بخواهیم آن را زیاد کنیم و در حد یک استاد دانشگاه یا یک قاضی بالا ببریم، در حال‌حاضر با این سطح شدنی نیست، و اگر بخواهیم ابتدا شایستگان را جذب کنیم با این وضعیت حقوق و مزایا نمی‌شود و ما مانده‌ایم که این دور را چگونه به یک خط مستقیم تبدیل کنیم!

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار