جوان آنلاین: سوگند به قلم و آنچه در آن مستور است. سالها پیش جملهای را خواندم که زیبا بود و ماندگار: «پرندهها برای پریدن بال دارند، کودکان کتاب.»
کودکان انسانهایی کامل، اما در قالبهای کوچکترند. از آنجا که مثل آدم بزرگها پیش زمینه ذهنی ندارند از آنها بهتر زندگی میکنند. از آنها بهتر فکر میکنند. از آنها شادترند و از آنها موفقتر... پیش از هر چیز بگویم، پس از سالها تفکر، پژوهش و مطالعه به این نتیجه رسیدم اگر نمیتوانیم کمکی به کودکانمان کنیم پس بهتر است دست از سرشان برداریم! بله. به همین سادگی.
واقعیت این است، مجموعههای بسیاری دغدغه پرورش کودکان و نوجوانانمان را دارند، اما با سویههای فکری متفاوت، بنیادها و اندیشههایی که کودک و کودکی را نمیشناسند. نمیدانم چرا کار را به کاردان نمیسپاریم؟
این نسل، نسل آگاهی هستند و باید بیشتر تلاش کنیم تا ازآنها بیاموزیم. حالا که حرف دلم را خیلی ملایم گفتم، هفته کتابوکتابخوانی را به همه شادباش میگویم.
چند محور وجود دارد که خوب است در اینباره صحبت شود. نخست اینکه چه کتابی باید بخوانیم. آیا هر کتاب چاپ شدهای برای کودک و نوجوان ما مناسب است؟ آیا هر کتابی را باید خواند؟ البته که نه. حتی اگر با طرح و جلد خوب طراحی و چاپ شده باشد. حالا این سؤال پیش میآید پس چه کنیم؟ برای پاسخ به این سؤال جایگاه نقد و منتقد پر رنگ میشود. مجلات نقد کتاب کودک یکی از مرجعهای مناسب و شایسته در این راستاست. مجلاتی که پیشترها چاپ میشد و بعدها انتشار آنها متوقف شد. یادم است، جشنوارههای نقد کتاب کودک هم برگزار میشد چه بسا که روحیه نقد نیاز همه اقشار ایران ماست.
یکی از مراکزی که برای یافتن کتابهای خوب کودک و نوجوان میتوان به آن مراجعه کرد بخش معرفی کتاب شورای کتاب کودک است. پدر و مادرها میتوانند به سایت کتابک مراجعه کنند و کتابهای معرفی شده در آن را برای کودکانشان تهیه کنند. شاید خوب باشد برنامه رادیو اینترنتی «من کتاب میخوانم» را هم به مخاطبان معرفی کنم. در این برنامه در کنار کودکان، کتابهای مناسب را به مخاطبان معرفی میکنیم. شما میتوانید این برنامه را در پایگاه کودک ایران صدا بر بستر اینترنت بشنوید و دانلود کنید.
لازم میدانم، به سایت پایگاه کودک ایران صدا نیز اشاره کنم که برخی کتابهای صوتی و تصویری خوبی را تهیه و تولید کرده که رایگان در دسترس کودکان است. یکی از مهمترین مسائلی که میشود به آن پرداخت عادت کتابخوانی است. آنهم با وجود دسترسی کودکان به موبایل و فضاهای مجازی. به راستی چه باید کرد؟ پاسخ، خلق عادت است. کاری که همکاری رسانهها و خانوادهها را میطلبد. آدمها کاری را که دوست داشته باشند انجام میدهند. پس باید زیبایی کتاب خواندن را به کودکان و بزرگسالان بچشانیم. چشیدن این اکسیر کافی نیست. خلق عادت مهمتر از آن است. اما چگونه؟
راستی چه شد همه هنگام رانندگی کمربند ایمنی میبندند؟ جواب یه کلمه است. قانون. مثلاً زنگ کتابخوانی در مدرسه، بچهها بیایند کتاب دستشان بگیرند و بخوانند. سر صف بخوانند. در گروههای مجازی مدرسه بخوانند. قصه بگویند تا مُد شود. تا چشم و هم چشمی شود. مسابقه بگذاریم جایزه دهیم. جشنواره بگذاریم در سطح مدرسه شهر و کشور. بگذارید خانوادهها پایشان به این بزم کشیده شود. میشود مهندسی معکوس. شاید بزرگ ترها هم از کودکان یاد بگیرند.
بگذاریم کودکان نقد کنند. رسانه به دستشان دهیم. بگذاریم مد شود. برویم در قلب ادبیات کهن. انیمیشن بسازیم. پادکست بسازیم. از بچهها مدد بگیریم. پایشان را به میدان باز کنیم. آنها خوب بلدند چطور و چگونه پیش بروند. آنها نگاهشان بازتر است. سویه ذهنی ندارند. در یک کلام هنوز خراب نشدهاند. ما برای خریدن دو متر پارچه از ۱۰ نفر میپرسیم، از ۱۰ مغازه پارچه فروشی بازدید میکنیم، اما برای خوراک روحی کودکانمان وقت نمیگذاریم. نمیپرسیم. حساس نیستیم.
جزم اندیشی را کنار بگذاریم. ابتدا اجازه دهیم کودکانمان نفس بکشند و در بستر عشق، صلح و آرامش ببالند. بعد میبینیم چه میوههایی خواهیم داشت. آنها اخلاقمدار، صلحطلب، دیندار به معنی حقیقی کلمه، صاحب اخلاق و از همه مهمتر، شاد خواهند بود و شاد خواهندکرد، چراکه مولانا فرموده: «خوش باش که هر که راز داند/ داند که خوشی خوشی کشاند.»
شادی، این حلقه مفقوده مسری را دریابیم. بگذاریم کودکان ریشه کنند، ببالند و خوش باشند که اگر چنین شود، آنها برای بودنشان، بودن هویت و میهنشان از جانشان مایه میگذارند. لازم نیست شعار بدهیم. لازم نیست به زور شربت توی حلقشان بریزیم. آنها خردمندانی در قد و اندازههای کوچکند. سالهاست با آنها هستم و روزی نیست که از آنها درس زندگی و آزادگی نگیرم. در این کشور، خردمندان بسیاری داریم که کودکی را بلدند. کتاب را بلدند. فرهنگ را بلدند. هویت و اخلاق را میشناسند. آنها را هم به بازی دعوت کنیم، اگر هویتمان برای مان مهم است. هفته کتاب و کتابخوانی هفتهای نباشد که نظرات من و دیگران گفته و چاپ شود. هفته عمل باشد. باید کشور به تمامی شاهد یک جشنواره میدانی باشد. هر جا را که نگاه میکنیم ویترین کتاب کودک باشد، نویسنده، مترجم و شاعر. تلویزیون، رادیو، مدرسهها، مهد کودکها، متروها، کوچهها و...
کودکان را غافلگیر کنیم. بگذاریم ببینند و دیده شوند. بگذاریم تصویر و صدای نویسندگان مترجمان، فیلمسازان کودک، شاعران و قصه گویان ایرانی در همهجا دیده و شنیده شود. کتاب کودک بنر کنیم در بزرگراهها. تصویر شاعران و بزرگان را به در و دیوار بزنیم. مثل یک سونامی شاد. بگذاریم یک هفته فقط یک هفته دغدغهها از این جنس باشند. از جنس شعر، ترانه، واژه، ورق و کتاب. ترانه، کتاب و قصه بخوانیم، لالایی پخش کنیم. حتی شده در خبر سراسری تلویزیون. ما نیازمند یک انقلابیم تا چشم کودکان و بزرگانمان از صفحه موبایلها کنده شود و البته وقتی چیزی را از کودک میگیریم چیز بهتری باید به او دهیم.
کودکان آنچه را که میبینند یاد میگیرند. یادمان باشد نصیحت لازم نیست. زندگی کنیم. به بچهها از بالا نگاه نکنیم. همقدشان، هم زبانشان و هم صحبتشان شویم، چون که با کودک سر و کارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد.
کودکی ما مثل کوه مرتفعی در ضمیرمان نقش بسته و تا پایان عمر تأثیرش در ما و با ما خواهد بود. پس ساده از کنار کودکی نگذریم. اگرچه کودک اساساً چندان درکی از مفهوم زمان ندارد، اما در تدوین کتابهای درسی حواسمان باشد تا از آثار گرانبهای ادب پارسی، بیشتر، شایستهتر و بایستهتر استفاده کنیم، چراکه مواجهه با کلام و اندیشه خردمندان پاک نهاد ایرانی، روحوجان فرزندانمان را جلا خواهد داد.
خوراک نمایشها و انیمیشنهایمان آثار کهن باشد. امروزه به مدد تکنولوژی کارهای تأثیرگذاری خلق میشود که جای شکرش باقی است. اگر برای کودک وقت بگذاریم کتاب بخوانیم شعر بخوانیم لالایی بگوییم نمایش بازی کنیم و بازیکنند، وقتی بزرگ شدند معلم، پزشک، وکیل، مدیرو سیاستمدار شدند، بر مسندی نشستند، خیالمان راحت است. چراکه بزهکاران و چاپلوسان و کاسهلیسان و نابخردان، کودکی خوبی نداشتهاند.
پس لطفاً ساده از کودکی و کودکان نگذریم تا خیلی دیر نشده است!
* نویسنده، شاعر، مترجم زبان فرانسه
و فعال حوزه رسانهوکودک