جوان آنلاین: وضعیت این سالهای سینمای دفاع مقدس ایران مصداق ضربالمثل مشهور «با حلواحلوا گفتن، دهن شیرین نمیشه» است. اگر در دهههای ۶۰ و ۷۰ بیشتر تصویر فرازمینی از رزمندگان دفاع مقدس و شهدای گرانقدر در فیلمهای سینمایی مضمون و موضوع فیلمها بود، در دهه ۹۰ با ساخت آثاری، چون ایستاده در غبار تا حدی از این شمایل کلیشهزدایی شد و رزمندهها شخصیتهایی ملموستر به خود گرفتند. مهدویان با تصویری زمینی و سمپاتیک از حاج احمد متوسلیان اتفاق مهمی را در سینمای دفاع مقدس رقم زد، اما این پایان ماجرا نبود. قبل از مهدویان، مسعود دهنمکی نیز توانسته بود با اختیاراتی که به او داده شده بود تصویر متفاوت و در دسترستری از رزمندگان جنگ ارائه دهد. او رزمندگان را از بطن جامعه و از مشاغل مختلف از لات و بیکار تا دزد و مطرب ترسیم کرد که با ورود به فضای جبهه، تحولاتی در مرام و مسلک آنها پیدا شد و برخلاف کلیشههای پیشین از ابتدا و جوانی و نوجوانی پاک و مطهر و مهیای شهادت نبودند.
قصههای لاغر و کمرمق فیلمهای جنگی
در دهه اخیر، سیاستگذاری از تصویر کردن شمایل کلی شهدای جنگ به قهرمانسازی و نمایش پرتره شهدای دفاع مقدس معطوف شد. اگر بخواهیم مصداقیتر بحث کنیم، میتوان گفت فیلم منصور به شهید منصور ستاری، فیلم مجنون به شهید مهدی زینالدین، فیلم ایستاده در غبار به جاویدنام احمد متوسلیان، موقعیت مهدی به شهید مهدی باکری، غریب به شهید محمد بروجردی و چ به شهید چمران مربوط بوده و در مجموع بیشترین هم و غم سیاستگذاران سینمایی این بوده که شمایل فرماندهان مهم و برجسته دفاع مقدس را برای مخاطبان و توده مردم به تصویر بکشند و در این مسیر نیز امکانات نسبتاً خوبی هم در اختیار سازندگان گذاشتند.
این ریلگذاری جدید سیاستگذاران سینمایی به خودی خود اتفاق بدی نبود، اما معضل وقتی پیش آمد که هم سیاستگذاران و هم سینماگران به همین پرتره و شمایلها بسنده و قصهگویی و شخصیتپردازی را به عنوان مبنای فیلمسازی فراموش کردند. این طیف سینماگر و سیاستگذار تصور کردند صرف طرح ایده ساخت فیلمهایی درباره شهدا و قهرمانهای جنگی کار تمام شده و نیازی به پرداختی ماندگار و دقیق از این افراد وجود ندارد، نتیجه آن شد که این افراد در درجه نخست با گریمهای سنگین و در وهله بعدی با اطلاعات صرفاً ویکیپدیایی به مخاطب معرفی شدند و به جز مواردی، چون شهید چمران و شهید اصغر وصالی در فیلم چ و احمد متوسلیان، در فیلم ایستاده در غبار و تا حدود کمی شهید ستاری در فیلم منصور آثار دیگر نتوانستند تصویری ماندگار از جنگ، جبهه و قهرمانان دفاع مقدس ارائه دهند.
واقعیت این است که فهرست فیلمهای بیکیفیت و ضعیف این سالهای سینمای دفاع مقدس بیش از فیلمهای متوسط و قابل تأمل بوده است: مرحوم پوراحمد نتوانست در این ژانر موفق نشان دهد و تجربههای فیلمسازی خوب خود در دهههای قبل را تکرار کند. فیلمهایی، چون ۵۰ قدم آخر، ابوزینب، اروند، اشک نرگس، اشنوگل، بمب؛ یک عاشقانه، تکتیرانداز، خاکستر و برف، دریاچه ماهی، سرو زیر آب، گامهای شیدایی، ماهورا، معراجیها و منصور از فیلمهای کممخاطب و کمرمق سینمای جنگ در دهه ۹۰ بودند که نساختن آنها هیچ اتفاقی در سینمای ایران رقم نمیزد و رنگ و بوی سفارش و کلیشه از همان ابتدا و پوستر و عوامل فیلمها، تماشاگران را پس میزدند. در سوی مقابل از معدود آثار نسبتاً قابل دفاع این سالها میتوان به ۲۳ نفر، شیار ۱۴۳، فرزند خاک، ویلاییها و ماجرای نیمروز اشاره کرد که دو تای آخر بهطور غیرمستقیم درباره جنگ و بهطور دقیقتر فضای ملتهب دهه ۶۰ و نفوذ منافقان را به تصویر کشیده بودند.
خشونتزدگی آثار دفاع مقدس
در شرایطی که به دلیل حجم زیاد فیلمهای تولیدی دفاع مقدس و فضای غمناک و پرالتهاب و سروصدای این فیلمها که اغلب به جای حماسه روی خشونت جنگ تکیه دارند، جامعه تا حد زیادی در برابر اینگونه فیلمها گارد میگیرد و از تماشای آن طفره میرود. در اینباره نیاز ورود فیلمسازان خلاق و متخصص که با اصول فیلمسازی آشنایی دارند به شدت احساس میشود. به نظر میرسد وقت آن رسیده که متولیان و سیاستگذاران سینمای دفاع مقدس رفاقت و رانت را کنار بگذارند و شایستهسالاری را جایگزین کنند. تجربه این سالها نشان داده تخصصگرایی به جای خودی و غیرخودی کردن بیشتر در حوزه فرهنگ و بالاخص سینما جواب میدهد و نمیتوان با پول و پارتی فیلم ماندگار جنگی و قهرمان دفاع مقدسی ساخت.