کد خبر: 1250036
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۲:۴۰
 کتاب درباره سربازی ساده، اما عجیب به نام اشرف مروان است که توانست دل مونا دختر جمال عبدالناصر را برباید؛ عبدالناصر با این ازدواج مخالف بود، چون داماد مقام بلند مرتبه سیاسی نداشت. 

کتاب «جاسوسی که سقوط کرد» براساس یادداشت‌ها و خاطرات نویسنده با مردی عیاش و باهوش نوشته شده است. بعضی اشرف مروان را بزرگ‌ترین مأمور مخفی قرن بیستم می‌دانند که هویتش برای چندین دهه از همه مخفی بود تا اینکه روزنامه‌نگاری پیگیر توانست هویت او را فاش کند. جاسوسی که مصر برای مرگش، تشییع جنازه‌ای تاریخی و مهم برگزار کرد. اگرچه در ظاهر انگلیس ساکت مانده و اظهارنظری نکرده است، ولی شواهدی در زمینه همکاری او با انگلیس در دست است. زندگینامه خودنوشت او از دفترش دزدیده شد و پشت پرده ماجرا برای همیشه مخفی ماند. چگونگی مرگ مروان و اینکه آیا جاسوس دو جانبه بوده یا خیر هنوز برای همگان مبهم باقی‌مانده است. 
 کتاب درباره سربازی ساده، اما عجیب به نام اشرف مروان است که توانست دل مونا دختر جمال عبدالناصر را برباید؛ عبدالناصر با این ازدواج مخالف بود، چون داماد مقام بلند مرتبه سیاسی نداشت. 
با مرگ ناصر، انورسادات رئیس‌جمهور و مروان دست راست او می‌شود. او گاهی هم برای تحصیل به لندن می‌رود. شخصیت این جاسوس پر رمز و راز و نقش او در بزنگاه تاریخی در خاورمیانه در کتاب بیان شده است. ثروت مروان از جاسوسی و کارگزاری حدود ۵۰۰ میلیون دلار تخمین زده شده است. او تاجر بین‌المللی و دلال اسلحه بود که برای بزرگ‌ترین دشمن مصر، یعنی اسرائیل کار می‌کرد. پس از این ماجرا مدتی مروان با نویسنده دوست می‌شود و....
نویسنده در مقدمه می‌نویسد: «هنوز هم درست نمی‌دانم چرا اشرف مروان از بین همه آدم‌ها، مرا به دوستی برگزید، کسی بودم که برای اولین بار هویت جاسوسی او را برملا کردم.»
در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
«ترقی مروان یکسره نتیجه تحولات سیاسی مصر بود. سادات انتظار نداشت به مقام ریاست جمهوری برسد، در نتیجه با حرکتی حساب شده مروان را به داخل بازی کشاند، چون نیاز داشت عضوی از خاندان ناصر کنارش باشد و بدین ترتیب این حس را القا کند که اعضای حکومت پیشین جانشینی او را پذیرفته‌اند. البته افکار عمومی مصر از روابط پیچیده‌مروان و ناصر خبر نداشت، زیرا التهابات میان این دو همواره مخفی مانده بود. مروان با آن شامه تیزش بلافاصله دریافت که بر اسب مراد سوار شده است و در خوش‌خدمتی به ارباب تازه سنگ تمام گذاشت. در نتیجه، اندکی پس از مرگ ناصر راهی پیدا کرد تا به گاو صندوق شخصی او دست یابد. مروان اسناد امنیتی داخل گاو صندوق ناصر از جمله اطلاعات حساسی درباره شخصیت‌های قدرتمند و متنفذ مصر را برداشت و تحویل سادات داد. این اطلاعات برای سادات موهبتی الهی بود، زیرا به او امکان می‌داد علیه دشمنانش دست به کار شود، برخی را به زندان بیندازد، از برخی دیگر فاصله بگیرد و سال‌های دشوار ابتدای ریاست جمهوری را به سلامت طی کند. در دسامبر ۱۹۷۰، وقتی اشرف مروان بار دیگر برای سفری تحصیلی راهی لندن شد، چنان موقعیت مستحکمی داشت که در دوره عبدالناصر حتی خوابش را هم نمی‌دید. این بار دست او به قدری پر بود که اطمینان داشت سازمان اطلاعات اسرائیل نمی‌تواند در برابر پیشنهادش مقاومت کند. پس یک بار دیگر بختش را آزمود، دوباره از یک تلفن عمومی با سفارت اسرائیل تماس گرفت و پیشنهاد همکاری داد و اسرائیل پذیرفت.»
کتاب «جاسوسی که سقوط کرد» (سرگذشت اشرف مروان، داماد جمال عبدالناصر) نوشته آرون برگمان به دست مهدی نوری ترجمه شده و انتشارات ماهی در سال ۱۴۰۰ آن را منتشر کرده است.

برچسب ها: کتاب ، اسرائیل ، مصر
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار