جوان آنلاین: عملیات محدود کربلای ۸ در فروردین ۱۳۶۶ با رمز مبارک یا صاحبالزمان (عج) در محور شلمچه به کانال ماهی آغاز شد و تا چند روز بعد تداوم یافت. در این عملیات موفق، تلفات بسیاری به دشمن وارد شد. سردار محمد نبی رودکی، فرمانده لشکر ۱۹ فجر در دوران دفاع مقدس، در بخشی از کتاب تاریخ شفاهی خود به بیان خاطراتش از این عملیات پرداخته است.
در ابتدای سال ۱۳۶۶، جلسات عملیات کربلای ۸ در قرارگاه برگزار و در فروردینماه عملیات آغاز شد. پس از بازسازی گردانهای لشکرها، تصمیم بر این شد که عملیات از منطقه غرب کانال پرورش ماهی تا کانال زوجی ادامه پیدا کند و بخش دیگری از غرب کانال پرورش ماهی را در اختیار بگیریم که هم از عراق جناح طولانی گرفته باشیم، هم برای عملیاتهای سال بعد یا ماههای بعد، آماده حرکت به سمت تنومه و بصره باشیم.
عملیات کربلای ۸ در واقع یک عملیات تأمینی بود. شب هجدهم فروردین عملیات آغاز شد. چون شناساییهایمان دقیق بود، خط به سهولت شکسته شد. دو فرمانده تیپ محوری ما در این عملیات، برادرانمان مجید سپاسی و غلامحسین غیب پرور بودند. شب عملیات در فاصله ۳۰۰ تا ۴۰۰ متری با دشمن در خط بودیم و از همانجا عملیات را اداره و هدایت میکردیم.
در عملیات کربلای ۸، چون فاصلهمان با عراقیها خیلی زیاد نبود، ترمیم خاکریز و جلو بردن خط را صدمتر، صدمتر انجام میدادیم و بعضی جاها تا ۵۰۰ متر یا یک کیلومتر جلوتر آمدیم و با احداث خاکریز جدید، بهمرور استحکاماتی پشت آنها ایجاد کردیم.
صبح (روز اول عملیات) با آقای مرتضی قربانی (فرمانده لشکر ۲۵ کربلا) به خط تصرفشده عراقیها رفتیم. در حاشیه کانال پرورش ماهی و غرب کانال، آتش عراقیها متمرکز شده بود و نقطهبهنقطه را میزد. خمپاره روی خمپاره و توپ روی توپ میخورد. آتش دشمن آنقدر زیاد بود که جیپ فرماندهی از خمپاره تکهتکه شده بود.
ساعتهای اولیه صبح که هوا روشن شد، مسیر ما را کاملاً مسدود کردند. بههرحال ما با سمت چپ و راست الحاق کردیم تا عملیات را در روز دوم به سمت چپ کانال و به جناح چپ ببریم. در جناح چپمان لشکر ۲۵ کربلا باید توسعه پیدا میکرد.
شهادت محمدحسن طوسی
صبح روز دوم من جلو بودم که معاون لشکر ۲۵ کربلا، آقای محمدحسن طوسی، نزد من آمد. آقای قربانی گفته بود نزد من بیاید تا جناح چپ عملیات را ادامه دهیم. پاتک دشمن آنقدر شدید و سنگین بود که یکی دو گردان لشکر ۲۵ کربلا که جناح چپ بودند، به سمت ما آمدند، بهطوریکه مجید سپاسی و آقای غلامحسین غیب پرور و فرمانده گردانی که در خط داشتیم و فرمانده گروهانها و خود من اسلحه به دست گرفتیم و به سمت عراقیها شلیک کردیم تا خط سقوط نکند.
لشکر ۲۵ کربلا و ۱۹ فجر در جناح چپ قاطی شده بودند. با آقای بشردوست فرمانده قرارگاه تماس گرفتم که خط دارد از دست میرود، موقعیت مرتضی قربانی با ما دارد یکی میشود و ما هم به سمت لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) میآییم! فکری بکنید. در همین گیرودار، آقای قربانی گفت نه، ما ایستادهایم، الان من اقدام میکنم. نیم ساعت بعد طوسی آمد، خودش شجاعانه با یک عده از نیروهای گردان به سمت چپ رفتند، خط باز شد و عراقیها عقبنشینی کردند. آنجا من درگیر هدایت لشکر بودم. هرچه تماس میگرفتم، آقای طوسی جواب نمیداد. مرتضی گفت به من هم جواب نمیدهد.
طوسی با نیروهای بسیجی برای حفظ جناح چپ رفت و آنجا شهید و مفقود شد و بعد از چند سال (۱۳۷۴)، پیکر آن بزرگوار را پیدا کردند و به ایران آوردند.
منبع: تاریخ شفاهی دفاع مقدس، روایت: محمد نبی رودکی