۱- وقتی به الگوی سوم زن در کلام رهبری توجه میکنیم، دو مؤلفه به چشم میخورد؛ الگوی سوم زن، یعنی نه زن غربی و نه زن شرقی. غربی، یعنی هویتی که غرب برای زن تعریف میکند. همان تعریفی که او را در مردبودگی و شیءبودگی میگنجاند. مردواره میکند، زیرا نیروی ارزانی برای کارسازان است و شیء میکند، چون کالای خوبی برای تلذذ بیشتر مردان است که در هر دو صورت زن سرمایهای است برای ثروتاندوزان. در این تعریف زن موجودی است که جنسیتش بر انسانیتش میچربد. زن شرقی نیز یعنی زنی منفعل، عنصری در حاشیه و بینقش در تاریخسازی. برای او نیز هویتی تعریف شده که مهمترین مؤلفهاش عدم استقلال است.
۲- در هر دوی این دو هویت غربی و شرقی وجوه مشترکی به چشم میخورد و آن، یک: نگاه مادیگرایانه به زن و دو: عدم اراده در زن است. هویتی که برای او تعریف میشود، نه هویت حقیقی او، بلکه هویتسازی برای اوست. در هر دو تفکر که با نام غربی و شرقی شناخته میشود، جغرافیا مدنظر نیست، جنس تفکر، ملاک است. هر چند خاستگاه آنها همان غرب و شرق است، چراکه میتوان شرقی بود، اما الگوی زن غربی را تحقق بخشید یا در غرب تنفس کرد، اما بروز و ظهورت زن شرقی باشد. به هر حال این دو نوع تفکر در هر نقطه از زیستگاه زنان حقیقت زن نیست بلکه هویتی است که برای او دیکته شدهاست، بنابراین اصالت ندارد و نقطه مشترک در هر دوی آنها یک چیز است و آن زن از نگاه مرد یا زن برای مرد است.
۳- درست در نقطه مقابل این دو دیدگاه، ما در اسلام تنها با انسان مواجهیم. انسانی که در دو جریان، خواه مذکر، خواه مؤنث به سوی کمال در حرکت است. در این جاده تکامل و تعالی آنکه حرکت میکند، انسان است. به عبارتی انسانیت او یا از مجرای ذکوریت تحقق مییابد یا از مجرای اناثیت. اگر این انسان در هر یک از این دو قالب قرار گیرد و درست بر اساس طبیعت خود حرکت کند، انسانیتش محقق میشود. در این نگاه، هویت زن نه بر اساس دیگری و نه حتی بر اساس جنس او بلکه ابتدا بر مبنای انسانبودن و ابعاد الهی او و سپس بر مبنای تکوین او تعریف میشود. نقشها و مسئولیتهای گوناگون در عرصههای شخصی، خانوادگی و اجتماعی نیز ذیل انسان و اقتضائات تکوینی تعیین میشود. در این تعریف هویت زن، مستقل از دیگری تعریف میشود و اراده او ذیل اراده دیگری، نقش نمیپذیرد و از همه مهمتر ابعادی غیر از جنس و جنسیت ملاک قرار میگیرد.
۴- در تعریف هویت زن در اسلام مقدمه اول موضعگیری انسانشناسانه اسلام است؛ یعنی در وهله اول زن و مرد را خارج از جنسیت آنها و تنها در قالب انسانی تعریف میکند و تا جایی که بحث در باب مسائل مربوط به انسان است برای زن و مرد اختلافی قائل نیست. بنابراین «جنسیت در اینجا یک امر ثانوی است. یک امر عارضی است؛ در کارکردهای زندگی معنا پیدا میکند، در سیر اصلی بشر هیچ تأثیری ندارد و معنایی پیدا نمیکند».
۵- بنابراین زنان در عین حال که باید با توجه به جسم و روان (تکوین)، خصوصیت زنانه خود را حفظ کنند که یکی از مؤلفههای هویتی آنهاست؛ در عین حال باید در میدان ارزشهای معنوی مثل علم مثل عبادت مثل تقرب به خدا مثل معرفت الهی و سیر وادیهای عرفان پیشروی کنند و البته در عرصه مسائل اجتماعی و سیاسی و ایستادگی و صبر و مقاومت و حضور سیاسی و خواست سیاسی و درک و هوش سیاسی، شناخت کشور خود، شناخت آینده خود، شناخت هدفهای ملی و بزرگ و اهداف اسلامی مربوط به کشورهای اسلامی و ملتهای اسلامی، شناخت توطئههای دشمن، شناخت دشمن، شناخت روشهای دشمن، باید روز به روز پیشرفت کنند و در زمینه ایجاد عدل و انصاف و محیط آرامش و سکونت در داخل خانواده پیشرفت داشتهباشند. اگر قوانینی لازم است اگر تصحیح و اصلاحی در مسائلی که به اینجا منتهی میشود، لازم است زنان، زنان باسواد، زنان آگاه، زنان با معرفت، در همه این میدانها باید پیشروی کنند و الگوی زن را نشان بدهند... این میشود الگویی برای زنان.
منابع در دفتر روزنامه موجود است
کارشناس ارشد فلسفه دین