وقتی حرف از ورزش حرفهای به میان میآید و ورزشکاری حرفهای نامیده میشود، یعنی اینکه به جز ورزش و تلاش برای کسب عناوین درخور توجه و سکوهای قهرمانی در مسابقات جهانی و المپیک کار دیگری ندارد. طبیعی است چنین ورزشکاری برای رسیدن به این هدف و دستیابی به موفقیتهایی که ذکر شد، باید خاطری آسوده داشته باشد.
آسودگی بابت زندگی روزمره و مشکلات آن بدیهیترین مسئلهای است که باید برای یک ورزشکار حرفهای فراهم شود. اینکه ورزشکار بابت مسکن و شرایط خانوادهاش دغدغهای نداشته باشد، اینکه حقوق ماهانه داشته باشد و اینکه بیمه شود تماماً موارد مهمی است، اما بدون تردید مهمترین عامل آسودگیخاطر یک ورزشکار مربوط به اشتغال او است. هر چند ورزشکار حرفهای شغلی جز ورزش ندارد، اما همه میدانیم که عمر ورزش حرفهای بسیار کوتاه است و بعد از آن یک ورزشکار باید بتواند از پس مخارج زندگی خود که همه میدانیم هر روز سختتر از قبل میشود، برآید، بنابراین باید حتی در روزهایی که به صورت حرفهای ورزش میکند، شغلی داشته باشد که بتواند به عنوان پشتوانه به آن نگاه کند و در روزهای سخت محتاج این و آن نباشد.
حالا تصور کنید که ورزشکاری حرفهای هم نباشد، مانند بسیاری از ورزشکاران ایران که با وجود افتخارآفرینیها و مدالآوریهای زیادی که برای کشور داشتهاند، شغل اصلیشان ورزش نیست، همیشه دغدغه اشتغال را داشته و دارند. روزی نیست که خبری در خصوص دستفروشی، مسافرکشی یا شغلهایی از این دست ورزشکاران مدالآور در رسانهها منعکس نشود؛ خبرهایی که تنها بدقولیهای مسئولان ورزش را یادآور میشود. مسئولانی که همیشه قول داده و به آن عمل نکردهاند، البته در این میان نباید از یاد برد که مشکل اشتغال ورزشکاران موضوعی نیست که به تنهایی از سوی وزارت ورزش یا کمیته ملی المپیک یا فدراسیونها حلوفصل شود و در این راه باید سازمانها و نهادهای دیگر هم پا پیش بگذارند. برای حل این معضل یک وفاق جمعی لازم است. برای مثال و درک بهتر موضوع، میتوان به ورزشکارانی اشاره کرد که در مؤسسات و ارگانهای دولتی مشغول کار شدهاند، اما برنامه مسابقات و تمرین آنها به گونهای بوده که زمان زیادی از کارشان را دربر میگرفته است، بنابرانی بعد از مدتی با مشکلات زیادی روبهرو شدهاند و خیلی از آنها نتونستهاند به کارشان ادامه دهند، بنابراین صرف قول اشتغال به یک ورزشکار حتی اگر برآورده هم بشود، نمیتواند تضمینکننده آینده شغلی او باشد. پس به نظر میرسد ابتدا باید یک هماهنگی جامع و کامل میان سازمانها و نهادهایی که ورزشکاران را جذب میکنند با مسئولان ورزش کشور ایجاد شود و در مرحله دوم ورزشکاران در شغلهایی بهکارگیری شوند که مرتبط با آنها و تحصیلاتشان باشد تا بیشترین بازدهی را در زمان حضورشان داشته باشند.
یک ورزشکار ملی باید با خاطری آسوده برای حضور در میادین بینالمللی آماده شود و این آسودگی خاطر فقط در شرایطی به وجود میآید که او دغدغهای بابت شرایط زندگیاش نداشته باشد. آنچه تا امروز دیده شده این است که این دغدغهها چندان جدی گرفته نشده و بسیاری از ورزشکاران بابت آینده شغلی خود نگران هستند، آنقدر نگران که برخی از آنها با وجود افتخارآفرینیهای زیاد و حضور در ردههای بالای رشتههای خود تصمیم به خداحافظی گرفتهاند، بنابراین باید با یک برنامهریزی درست این حداقل خواست قهرمانان و مدالآوران و افتخارآفرینان ورزش کشور را فراهم کرد.