وحشت برخی از جریان اصلاحات از اینکه حضورشان در انتخابات برای نظام آوردهای داشته باشد، باعث شده است همواره در فهم نسبت خود با انتخابات گنگ و متحیر باشند.
نتیجه انتخابات اگر به نفع اصلاحات باشد که میدانند چطور با قدرتی که از سوی نظام به دست آوردهاند بر سر نظام بکوبند و آن را بیمار و مجروح سازند، مثل سال ۱۳۹۲، اما اگر شرکت کردند و مشارکت اتفاقاً بالا بود و آنان رأی نیاوردند، چه؟! در این صورت باعث شدهاند نظام تقویت و تأیید شود، بدون اینکه چیزی به آنها برسد. راهکار اصلاحات در این صورت ایجاد فتنه است؛ همان چیزی که سال ۱۳۸۸ آن را آزمودند و وقتی خیالشان راحت شد که این فرصت به یک تهدید تاریخی تبدیل شد، کنار کشیدند، اما شاید ایمنترین راه در شرایط فعلی برای آنها شرکت نکردن باشد. آنها باور ندارند مشارکتی شکل بگیرد. از سوی دیگر باور دارند رأی لازم را ندارند، پس بهترین گزینه همان است که بیشتر به ضرر نظام است. همواره ثابت شده جریان نفاق برانداز نرم و غیررسمی نظام است؛ میانجی زندهگیری نظام با کمترین هزینه و بیشترین بهرهوری. در این صورت باید اصلاحات مایل باشد که کنار بکشد، اما مسئله به این سادگیها هم نیست. اگر بنا بر این باشد که اصلاحات در انتخابات دیده نشود، دو گمان بزرگ پررنگ خواهد شد؛ ترسیدند و تحریم کردند. این یعنی حذف خودخواسته اصلاحات از سپهر سیاسی کشور و یک منافق هیچ وقت نمیخواهد حذف شود، مگر به هزینه نظام. آنها باید بتوانند برچسب خالصسازی و یکدستسازی را به پیشانی نظام بزنند. در این صورت مشارکت آنان باید حسابشده و مشروط باشد. باید چندین سناریو در فضای کشور رسانهای شود و ذهنها آماده باشند. اصلاحات باید بیاید و ببیند چه پیش میآید. اگر رأی چشمپرکنی نداشت، میتواند نظام را به حذف مردم متهم کند، اگر رأی خوبی داشت، اما برنده نشد، میتواند نظام را به تقلب متهم کند و اگر رأی آورد، انتقام این چند سال را با قدرت خواهد گرفت. آنها قدرت را برای نقش ضدقدرت خود میخواهند و نه بیشتر. قرار نیست اصلاحی صورت پذیرد و کاری جلو رود.
اصلاحات پروژه جهانی دارد؛ رفع و دفع مزاحمت ایران برای غرب. فرقی نمیکند کجا ایستاده باشد. لگدش را باید به نظام بزند، اما واقعیت این است که اصلاحات به شدت معتقد به معجزه است و باور دارد که ممکن است ناگهان صحنه تغییر کند و مردم با روی آوردن به چهرههایی پنهان و ناشناخته از جهت گرایشهای سیاسی، بلوغ خود را نشان دهند. اگر مردم بخواهند این بلوغ را از خود نشان دهند که همواره بخش مهمی از منطق مشارکت آنان بوده است، اصلاحات میخواهد همان طرفی باشد که پنهانی وارد صحنه شده و خود را دیگری جا زده است، یعنی اصلاحات روی دو سناریوی انتقادی، اعتراضی به ظاهر متضاد قمار میکند؛ مشارکت انتقادی، اعتراضی و عدممشارکت انتقادی، اعتراضی.
همین نیت ناپاک و تلاش برای مصادره رأی ملت و تفسیر به رأی مشارکت و شیطنت مدنی، آنها را تبدیل به جماعتی متفرق و بلاتکلیف کرده است که نمیتوانند به انتخاب درست برسند، چرا که بنا دارند، مشارکت را تردستانه به رقابت بین خود تنازل داده و مردم را نه ولینعمتان خود که پیروان و دامنه خود نشان دهند. آنها به دنبال قدرت و شهرت ریاستند و نه خدمت و پذیرش مسئولیت، بنابراین هیچ گاه آنان را در موضع پاسخگویی نخواهی دید بلکه با نگاهی از بالا بر مردم منت میگذارند و حضور مردد و متزلزل خود در انتخابات را با هزار، اما و اگر اعلام میکنند.
در نهایت یکی از چند سناریوی عمده اتفاق خواهد افتاد. مهم روایتی است که رسانههای غیرانقلابی سرنخهای آن را از پیش آماده کردهاند تا آماده بر هم زدن بازی نظام باشند، البته که انتخابات بازی نیست و بسیار جدیتر از هر اتفاق عمومی دیگر در کشور است. واقعیت این است که برای جریانات قدرتطلب انتخابات بازی است؛ بازی قدرت. جریان اصلاحات این را ثابت کرده است که مشارکت را ذیل رقابت خویش میفهمد و سلامت و امنیت انتخابات را نیز مشروط و منوط به تحقق خواستههایش میداند. در غیر این صورت از تخریب نظام تا تحقیر مردم و تعظیم دشمن و تکریم خائن از هیچ کاری واهمه ندارد. با توجه به تجربه حضور در قدرت تنگناهای تصمیمگیری و پیچیدگیهای تصمیمسازی را میشناسد و در همان نقاط به کمین مردم و نظام به ویژه در دوران انتخابات مینشیند، بنابراین شاهدیم که شعار مردم برای آنان تنها زمانی زنده میشود که انتخاباتی در پیش است یا فرصتی دست داده است تا نظام تهدید شود.