جوان آنلاین: همسو شدن کیانوش عیاری با جریان اصلی سینمای ایران تا حدودی تأسفبرانگیز است. حتی با دیدن تیزر فیلم «ویلای ساحلی» هم باورکردنی نبود فیلمسازی مانند عیاری با آن کارنامه که سریالی مثل روزگار غریب را ساخته به کارگردانی چنین فیلمی راضی شدهاست. به نظر میرسد او هم درگیر ابتذال محتوایی و ساختاری سینماییشده که ترجیح میدهد فقط به فروش فکر کند و سرگرمی را اولویت بدهد. کیانوش عیاری جزو فیلمسازان وسواسی سینما بود که حتی از یک دیالوگ و یک موقعیت درنیامده کوتاه نمیآمد، اما حالا در ویلای ساحلی با اثری مواجهیم که حتی از شبه کمدیهای در حال اکران هم به مراتب ضعیفتر است. انگار عیاری دیگر حوصله کارگردانی را نداشته و حتی فیلمنامهای هم در فیلم احساس نمیشود، آنچه در ویلای ساحلی گسترش پیدا کرده فارغ از ایجاد موقعیتهای درون ژانری و استفاده از بازیگری مانند رضا عطاران که حداقل بتواند مخاطب را بخنداند، یک طرح چند صفحهای است که کشدار شدهاست.
ویلای ساحلی از نبود فیلمنامه رنج میبرد و این آسیب جدی به ساختار هم سرایت کردهاست بنابراین زمانی که مضمون اثر کلیشهای و نخنما باشد، باید تمهیدات دیگری را برای روایت در نظر گرفت، اما عیاری که روزگاری تبحر خاصی در قصهپردازی داشت، در ویلای ساحلی نسبت به ایجاد قصهای که انسجام کافی برای روایت داشتهباشد، بیتفاوت بوده و این باعثشده فقط با چند تیپ مواجه باشیم.
تیپهای تکراری که عطاران و جمشیدی بارها آنها را بازی کردهاند، اما اینجا دیگر توان خنداندن ندارند، بنابراین با چند تیپ پوشالی طرف هستیم که در آن نه عقاید گذرای یونس تبدیل به مسئله میشود و نه بدهکاری فرخ میتواند یک بحران را تشکیل بدهد. به این جهت که پرداخت لازم در ایجاد شخصیت ایجاد نشدهاست. اینکه یونس اعتقادی دارد و با چند حرف خام میشود یا اینکه عقیده شرعیاش کلیشهای است و کمجان، برای کلیت فیلم آسیبرسان است، چراکه عیاری چفت و بست اساسی که درخور ژانرش باشد، تدارک ندیده و در پس موقعیتهای بیرمق و تکراری که عاری از کمدی حتی طنازی است، تکیهگاهی لحاظ نکردهاست.
همه اینها باعث شده ویلای ساحلی نتواند در مسیر هموار جلو برود، انگار عیاری حتی جلوی بازی عطاران و جمشیدی را هم گرفته و این دو نمیتوانند با کاراکتر واقعی خودشان هم از مخاطب خنده بگیرند، به این فکر کنید که اگر برچسب کمدی به این فیلم نخوردهبود و جای عطاران و جمشیدی بازیگران جدی بازی میکردند، شاید نتیجه کار از فیلم کنونی بهتر بود. ویلای ساحلی آشفته و الکن است. سوژهاش چندینبار در فیلمهای مختلف کار شدهاست. میتوان به فیلم قندون جهیزیه اشاره کرد، اینجا هم عیاری سعی داشته به طبقه کارگر بپردازد، اما به نظر میرسد ویلای ساحلی نگاه درستی به جامعه کارگری نداشته، چراکه نگاهش از بالا به پایین است و سعی داشته خیانت در امانت را به این قشر زحمتکش نسبت بدهد. عیاری بدون اینکه بداند در فیلم به عنوان یک سرمایهدار یا ثروتمند در کنار کاراکتر چاووشی ایستادهاست. او حتی دوربینهای ویلا را خاموش میکند و این یعنی اعتماد و در پایان هم مهربانی و بخشش چاووشی را میبینیم. اینکه از قشر کارگر سوءاستفاده شود برای خنده مخاطب نهتنها پسندیده نیست، بلکه ارزش یک اثر هنری را پایین میآورد. اضافه کنید که اختلاس کردن چاووشی هم آنقدر مبتدیانه در آخر قصه گنجانده میشود که انگار فقط برای پایان دادن به فیلم است وگر نه منطقی در آن نیست. ویلای ساحلی فیلمی سطحی و کلافهکنندهای است که مشخص نیست عیاری آن را بر چه معیاری ساختهاست؛ اثری که نه ژانر میشناسد، نه بازیگرش بازی میکند و نه جهانش اعتبار دارد. بازیها مبتدیانه و تکرار نقشهای گذشته، اما اینجا با چگالی کمدی خیلی کمتر است. عیاری بیشتر از اینکه بازی از بازیگرانش بگیرد، سرگرم این بوده که محصولات اسپانسرش را چگونه در قاب بیاورد، حتی تعجبآور است که دوربین در بعضی از پلانهای پر بازیگر در جایی قرار گرفته که مخاطب نمیتواند جزئیات آن پلان را ببیند. این موارد باعثشده احساس شود که آیا واقعاً این فیلم را سازنده تنوره دیو یا شبح کژدم ساختهاست؟