سروش صحت در تلویزیون سریالهای موفقی ساخته است، آثاری که حتی در پخشهای مجدد هم پرمخاطب بودهاند. اولین فیلم سینمایی صحت هم توانست مخاطب خودش را به دست بیاورد. زمانی که خبرهای ساخت سریال صحت در شبکه خانگی با نام طولانیاش رسانهای شد قطعاً تصور همه این بود که قرار است با یک سریال درست و حسابی مواجه شویم، اما در همان قسمت اول «مگه تمام عمر چندتا بهاره» نشانههای ضعف مشخص شد. این ضعفها طوری کلیت اجرایی سریال را احاطه کردهاند که انگار آن را صحت نساخته است. به این دلیل که ضعفها میتواند برای یک کارگردان تازهکار کمی توجیهپذیر باشد، اما نه کسی که چند سریال برای تلویزیون ساخته و تجربهای طولانی کسب کرده است، صحت نتوانسته در این چهار قسمت پخش شده حتی ذرهای موقعیت تبسمبرانگیز ایجاد کند! به این دلیل که جهان سریال جدید صحت تکرار مؤلفههای سریالهای پیشین اوست. این تکرار نه کارکرد کمدی دارد و نه میتواند درام را شکل دهد. هیچ چفت و بستی در موقعیتهای تصنعی دیده نمیشود، حتی شخصیتپردازی که به کار گرفته شده پرداختی تکراری دارد که آسیب جدی به سریال محسوب میشود.
باورناپذیر بودن کلیت سریال و اتفاقها و واکنشهای آدمها و لوس بودن بازیگر اصلی که حرف زدن و واکنشهای تصنعیاش مخاطب را اذیت میکند به کار لطمهای جدی وارد کرده است. شخصیتها دوبارهسازی ماحصل شخصیتهای حبیب و مسعود در لیسانسههاست، بدبیاریهای او و ابله بودنش نه منجر به کمدی میشود و نه موقعیت جذابی را شکل میدهد. عموجلال هم همان دایی جلال سریال شمعدانی است بدون یک کارایی و تغییر جدید! علی مصفا انگار در جهان با من برقص بازی میکند، مثل همیشه تخت و منفعل. کاظم سیاحی و نوع دیالوگگوییاش همان همیشگی است، اما اینبار معتاد نیست، حتی موقعیتهای گنجانده شده هم تکراری است. از حضور مسئولان و وعدههای آنها تا حضور گروه موسیقی در میان سریال و خیالپردازیهایی که در یک سکانس تکرار میشود. پس صحت و ایمان صفایی برای این سریال چه تمهیدات جدید کمدی نوشتهاند؟ فضای سریال نه روشنفکرانه است و نه میتواند آبزورد یا گروتسک باشد. ملغمهای از داد و بیدادهای بیحاصل است که محصول یک خانواده عقبافتاده و خنگ است، آدمهای اخته، ابله و افسرده مثل شاهین، شهرام و نیما. این آدمها نه کمدیاند و نه میتوانند در هر قالب دیگری جای گیرند. آنها حتی ربطی به اجتماع و مشکلات جامعه هم ندارند. اینها در محیط زندگی خودشان هم پرخاشگرند. گلی داد و فریاد میکند و این هم میتواند توسری زدن مردان باشد. این را اضافه کنید که در سریال صحت سعی داشته آدمهای مریض را به تصویر بکشد. آدمهایی که از فرط بیکاری و مجرد ماندن و بیپولی به آدمهای کاریکاتوری و غلو شده شباهت پیدا کردهاند. اساساً هیچ کدام از آنها قابل درک نیستند و ما نمیدانیم که هدف صحت از خلق چنین جهان بیریخت و بیقاعدهای که در آن همه ابله و نادانند چیست!
به نظر میرسد برای این سریال شوخینویسی مقطعی نوشته شده، نه یک فیلمنامه با قواعد ایجاد موقعیتهای منسجم کمدی، چراکه هیچ هدفی در این چهار قسمت شکل نگرفته و هرچه دیده شده، حتی در کارگردانی نسخهای ضعیف از دیگر آثار صحت است که اینجا کارکردی ندارد. انتخاب مجید یوسفی هم که به نظر بازیگری را نمیداند و اکتهای هوتن شکیبا در لیسانسهها را تقلید میکند با صداسازی همیشه بغضآلودش مخاطب را اذیت میکند. رشید همان همیشگی است و با تغییر صدای تکراریاش، نه شیرین است نه کمدی. دیگر باید مطمئن باشیم که سریالهای شبکه خانگی نمیتوانند حرکت رو به جلو داشته باشند. جهانبینی و هنر صحت به شدت تنزل پیدا کرده است. در قسمت چهارم، دو سکانس وجود دارد که از اساس معنی مشخصی از ابتذال است؛ زمانی که یک سریال در چهار قسمت نتواند حتی یک موقعیت شیرین (حتی نه کمدی) به وجود بیاورد دیگر انتظاری نمیشود از ادامه آن داشت.