مردی است که تا پایان ساعت حیات مبارک امام (ره) در کنار ایشان بود. مرحوم حاج عیسی جعفری، همان مردی است که امام (ره) در وصفش گفته بود: «خدایا من را با حاج عیسى محشور کن، حاج عیسى نورانیتى دارد که شما نمىبینید.» کسب و کار خویش را رها کرد و برای خدمتگزاری راهی جماران شد و تا پایان عمر مبارک بنیانگذار انقلاب اسلامی در آنجا ماند.
وی ناقل خاطرات زیادی از حضرت امام (ره) است که پس از آغاز کار در بیت امام، به طور طبیعی در جریان برنامه روزانه ایشان قرار گرفت. خاطرات متفاوتی که سبک زندگی حضرت امام (ره) را نشان میداد. چنانچه تعریف میکند: «امام به راحتی امام نشد، ایشان به واسطه رابطه با خدا امام امت شده است. ایشان ساعت دو نیمه شب بیدار میشدند و نماز میخواندند؛ بعد هم تا نزدیک نماز صبح مشغول قرائت قرآن میشدند، ایشان به قدری غرق در مناجات و گریه بودند که بسیار عجیب بود، البته ما از پشت شیشه میدیدیم و آن موقع کسی در اتاق نبود.
طبق خاطرات نقل شده از حاج عیسی «امام وقتی ناراحت بودند قرآن میخواندند.»، «امام تجملاتی نبودند که در خانهشان بریز و بپاش باشد.»، «امام هیچ تخلفی از حرف دکترها در مورد سلامتیشان نمیکردند.»
حاج عیسی تا واپسین لحظات حیات امام خمینی (ره)، در کنار آن بزرگمرد تاریخ بود. او پارهای اوقات، در روزهای پرمحنت بیماری پیر مرادش، برای او به بیمارستان غذا میبرد. وی میگوید: «شبی که امام در بیمارستان برای آخرین بار بستری شدند و منجر به رحلتشان شد شب خیلی عجیبی بود. ساعت نه شب بود. امام پس از معاینه از اتاق بیرون آمدند و با خانمشان رودررو شدند. با حالتی خاص به خانمشان گفتند خداحافظ. میدانستند. همسر امام از راهی که از خانه شان به بیمارستان باز بود رفت و آمد داشتند. پس از ملاقات با امام در حال بازگشت به خانهشان بودند که امام دوباره دستشان را به سینهشان گرفتند و بلند گفتند خانم خداحافظ شما! انگار میدانستند که دیگر برنمیگردند. ساعت ۱۰ شب سیزدهم خردادماه ۱۳۷۸ بود که حاج احمد آقا آمد و به من گفت: «پاشو بیا من در بیمارستانم». وقتی به اتاق امام رسیدم ناگهان دیدم دارند امام را ماساژ قلبی میدهند. بیفایده بود و روح امام عرشی شده بود. حاج احمد آقا گفت آیا این کارهایی که میکنید نتیجهای دارد؟ پزشکان مغموم و نومید گفتند متأسفانه نه! دیگر نتیجهای ندارد. سید احمد گفت پس به حال خودشان بگذاریدشان تا اذیت نشوند، روح خدا به خدا پیوست. همه دست از کار کشیدند و تمامی کادر درمان فقط بلند بلند میگریستند. همسر امام، دختران و نوههای امام راحل نیز حضور و وداعی سوزناک داشتند. پس از مدت کوتاهی به سمت دفتر راه افتادم. اطرافیان امام با تعجب پرسیدند: کجا میروی؟ گفتم باید بروم و به تلفنها پاسخ بدهم. به ناچار به منزل آمدم و گریان پای تلفن نشستم. نیمه شب پیکر امام را به بیت آوردند، حاج احمد آقا گفت حاج عیسی شما امام را غسل بده. من و خواهرزاده آقای جمارانی مشغول شستن امام شدیم. آقای توسلی و حاج احمد آقا هم کسانی بودند که علاوه بر ما دو نفر شاهد غسل بودند.
پیکر امام را پس از کفن شدن به همان پناهگاهی بردند که برای امام ساخته بودند. ایشان تا زنده بودند هرگز حاضر نشدند به آنجا بروند تا اینکه به مکان اسکان پاسداران تبدیل شد. با ورود و استقرار پیکر مطهر، در آن مکان فضایی خاص حکم فرما شد و پاسداران بر سر پیکر امام مهربانشان تا تاریک و روشن شدن هوا قرآن خواندند و گریه کردند.
حاج عیسی جعفری از سال ۵۹ تا رحلت امام در خدمت دفتر امام بود و بعد از آن نیز به خدمت به مرحوم یادگار امام اشتغال ورزید و پس از آن تا سال ۸۶ که در اثر کهولت در قم ساکن شد بدون وقفه در دفتر امام مشغول خدمت بود.
عیسای روح الله ۱۶ دی ماه ۱۴۰۰ در صبح روز شهادت صدیقه طاهره (س) به رحمت خدا پیوست.