سفره جمع و میهمانی تمام شد. سفرهداری خصلت رمضان و میزبان است و ما میمانیم و یک سال انتظار تا میهمانی بعدی. توأمان شدن رمضان و بهار طبیعت گویا یک شروع بود؛ شروعی در آغاز سال جدید برای ایجاد تحول؛ همان تحولی که همیشه میگوییم از سال جدید، از فصل جدید، از ماه جدید، این شنبه و این شب قدر و... شروعی برای راه رفتن و قدم برداشتن دست در دست خدا و قلبی که همواره با عشق به حضور و رحمت او میتپد. رمضان تمام شد، اما این یک پایان نیست و اتفاقاً باید یک آغاز باشد؛ آغازی که شبیه یک سکوی پرتاب برای اهداف متعالی و انسانی است. شیطان پشت دروازه رمضان کمین کرده و دنیای شلوغ پشت درهای رمضان منتظر است تا باز هم ما را در هیاهوی خود گم کند. از خدا آرامش بخواهیم تا قلبمان همیشه مثل بهار تازه و با طراوت باقی بماند. از دنیا و روزها و سال بدون حضور خدا بترسیم. از شبهای بیخدا بودن بترسیم. سحرهای روشن تمام شد، زمزمههای ابوحمزه به خط پایان رسید و اشکهای افتتاح هم خشک شد، اما کاش سهم ما از بهار دلها سجاده خیسی باشد که در همه طول سال نمناک باقی بماند.
ما بارها طعم نو شدن را چشیدهایم، اما بهار امسال فرق دارد. تلاقی رمضان و آغاز سال جدید فرصتی برای دوباره سبز شدن هر دو کنار یکدیگر است. همانند گیاهی که دوباره در بهار سبز میشود، سبز شویم و از دل خاک بیرون بزنیم. برنامههای شما برای سال جدید چیست؟! رمضان امسال تصمیم گرفتید کدام اخلاق یا عمل بد خود را کنار بگذارید یا کدام خصلت خوب خود را تقویت کنید؟ سال جدید را با چه برنامههایی آغاز کردید و چگونه برنامه ریختید؟! آیا فرصت همزمان رمضان و بهار شما را به چالش برای برنامهریزی درست و اثرگذار در زندگی دعوت کرده است؟! رمضان به پایان رسید و عید بندگی رسید. امسال چه حول حالنایی در زندگی خود ایجاد میکنید تا سال جدید توأم با حال جدید باشد؟!
آتنا (۴۶ساله): تصمیم گرفتم همزمان با شروع سال جدید و ماه رمضان، عصبانی نشوم یا کمتر عصبانی شوم.
سهیلا (۳۵ساله): سال گذشته مادرم مریض بود و روزهای سختی را سپری کردم و به گفته دکتر عمری دوباره به او داده شده در نتیجه میخواهم امسال زمان بیشتری را کنار پدر و مادرم سپری کنم.
نیلوفر (۳۸ساله): سکوت! رمز امسال موفقیت خود را سکوت میدانم. تصمیم دارم کمتر حرف بزنم. کمتر قضاوت کنم. کمتر بشنوم تا کمتر احساس مسئولیت کنم. کمتر درگیر باشم.
رضا (۳۳ساله): خود را در موقعیتهای ریسک قرار دهم تا بلکه نتیجه مادی بیشتری برایم داشته باشد.
سینا (۳۰ساله): سیگار را کنار بگذارم.
زهرا (۳۵ساله): به هیچ قیمتی دروغ نگویم.
مهدیه (۴۱ساله): بیشتر مراقب قلبم باشم تا آلوده به حسادت، غرور، بدبینی، قضاوت، شک، ریا و زودرنجی نشود.
صالح (۳۷ساله): تصمیم دارم شغلم را تغییر بدهم. محیط کارم با روحیه من همخوانی ندارد و به رغم درآمد خوب و مناسب، اما محیط به من اجازه نمیدهد تا خود واقعیم باشم. تصمیم دارم کارم را تغییر بدم و این تغییر سرمنشأ خیلی تحولات در زندگیام میشود.
غزل (۳۶ساله): بیشتر برای مادرم دختری کنم، بیشتر بغلش کنم، بیشتر نگاهش کنم. بیشتر کنارش باشم.
نازنین (۲۴ساله): زبان! حتماً امسال انگلیسی را باید یاد بگیرم.
مونا (۲۸ساله): تصمیم دارم بیشتر بنویسم تا اینکه حرف بزنم.
لیلا (۲۸ساله): تصمیم گرفتم امسال هیچ کس برای من تصمیم نگیرد.
فرشته (۲۶ساله): به خاطر تنهایی مادربزرگم پیش او میروم و این تصمیم مهم و سختی بود که زندگی آینده من را تحتالشعاع قرار میدهد.
حمید (۴۳ساله): امسال نقطه مهم زندگی من سفر به خانه خدا برای حج واجب است که انشاءالله عملیاتی کنم.
علی (۳۲ساله): تصمیم گرفتم کمتر دیگران را قضاوت کنم.
تیرداد (۴۲ساله): با برادرم قبل از شب قدر آشتی کردم و حلاوت این آشتی عجیب بر دلم نشست و تصمیم دارم پشتوانه بیمنت خود را از دست ندهم.
مهسا (۳۶ساله): تصمیم دارم کمتر از دیگران سؤال بپرسم. تمرین سختی است، اما نتیجه خوبی دارد چراکه از سایرین کمتر دروغ میشنوم.
فاطمه (۲۵ساله): همه ما کم و بیش خصلتهای بد داریم. یکی از خصلتهای نامناسبی که خودم درباره خودم میدانم حسادت است. تصمیم دارم در سال جدید نسبت به داشتههای دیگران خودکنترلی داشته باشم و با خوشحالی دیگران خوشحال باشم.
مینو (۳۶ساله): میخواهم امسال یک هنر و کار دستی یاد بگیرم، اما هنوز به نوع آن فکر نکردهام.
سمانه (۳۸ساله): با سه نفر قهر هستم. خیلی سخت است، اما میخواهم پا پیش بگذارم و با هر سه نفر آشتی کنم.
یاور (۳۷ساله): قبل از شبهای قدر با یک نفر که عمیقاً کینه از او به دل داشتم، تسویهحساب قلبی کردم. او را بخشیدم تا بخشیده شوم. بعد از ۲۰ سال این بهترین و مهمترین تصمیم زندگی من در همه این سالها بود.
مهسا (۳۵ساله): دیگر برای دیگران ناله نمیکنم و از دغدغهها و قصههای زندگیام حرفی نمیزنم و حال دیگران را کمتر به هم میریزم تا آنها هم کمتر مرا مورد قضاوت قرار دهند و در نهایت شادی را با آنها به اشتراک میگذارم.
مرضیه (۳۴ساله): تصمیم گرفتم نمازهایم را اول وقت بخوانم.
مطهره (۲۷ساله): برای خوشایند و دلخوشی بیشتر همسرم، با مادرش رفت و آمد کردیم و تصمیم دارم در هر شرایطی هم ادامه دهم چراکه این رفت و آمد نکردن زندگیام را مختل کرده بود.
محمد (۲۹ساله): تصمیم گرفتم اگر جایی ظلمی دیدم سکوت نکنم و نفع خودم را در نظر نگیرم.
علی (۳۶ساله): امسال حتماً باید ۱۰ کیلو وزن کم کنم.
کیمیا (۲۵ساله): تصمیم گرفتم کسانی را که دوستم ندارند، کمتر دوست داشته باشم، از دوستداشتنهای بیش از لیاقت دیگران آسیب خوردم.
سعیده (۳۸ساله): تصمیم دارم از امسال قلب کسی را نشکنم.
وحید (۴۰ساله): شب قدر امسال را برخلاف سالهای گذشته به مطالعه و فکر سپری کردم و سعی دارم در برنامه هفتگیام حداقل چند دقیقه فکر کردن عمیق را داشته باشم.
رامین (۵۲ساله): تصمیم گرفتم جز به خدا برای خواستههای دنیایی به کسی رو نزنم.
محمد (۴۹ساله): این رمضان تصمیم گرفتم، دائمالوضو باشم. معجزات عجیبی خواندم و شنیدم از این دائمالوضو بودن که تصمیم گرفتم تا حد ممکن رعایت کنم.
مصطفی (۲۴ساله): از خدا صبر و آرامش بیشتر خواستم و صبوری کردن در برابر انتقاد دیگران از اولویتهایم شده است.
فهیمه (۵۴ سال): از ماه رمضان دارم با هر وعده نماز یک نماز قضا میخوانم و تصمیم دارم یک سال این کار را ادامه دهم.
ساجده (۳۵ساله): ماه رمضان قرآن خواندن را شروع کردم. هر سال در ماه مبارک رمضان یک ختم قرآن انجام میدادم، اما امسال تصمیم گرفتم روزی یک صفحه به همراه معنی و تفسیر بخوانم و قطعاً این برنامه تا پایان سال ادامه خواهد داشت.
مهتاب (۳۵ساله): در چند سال اخیر متوجه شدم معاشرت ما با افراد مختلف در رفتار و سبک زندگی تأثیرگذار است. تصمیم دارم در سال جدید دایره تعاملات و معاشراتم را با برنامهریزی و محدودیت پیش ببرم و با حلقه دوستانی که به بزرگشدنم کمک میکنند، معاشرت خواهم کرد.
پارسا (۲۷ساله): به قول یک بزرگی، مرنجم و مرنجانم.
سینا (۳۲ساله): کمتر کار کنم و بیشتر به سفر بروم.
داوود (۴۹ساله): بیشتر برای خانواده وقت بگذارم و مشکلات تعاملی خود را با فرزندانم حل کنم. تصمیم جدی دارم باب رفاقت را باز کنم تا بلکه بتوانم پدری همراهتر باشم.
مینا (۲۶ساله): کمتر کاری انجام دهم که پشیمان شوم.
نگین (۲۲ساله): هر شب چند صفحه کتاب بخوانم.
نورا (۲۶ساله): آدم لجبازی هستم که خیلی از لجبازی آسیب خوردهام، تصمیم گرفتم امسال با لجبازیهای خودم مبارزه کنم.
نسترن (۲۶ساله): خیلی اهل خرید لباس هستم و این را خودم میدانم. طوری کمد لباسهایم پر است که برای چند سال دیگر هم کم نمیآید. تصمیم دارم هر بار که لباس خریدم، خودم را تنبیه کنم و آن لباس را به یک نیازمند ببخشم.
میلاد (۲۶ساله): تصمیم دارم به زندگی مجردی پایان دهم و اگر شرایطی برای انتخاب داشتم از خود و دیگری دریغ نکنم.
شکوفه (۵۳ساله): شب قدر از خدا خواستم کمک کند تا من قدر خودم را بیشتر بدانم و به شخصیت من از مهر و لطف خودش قدر و ارزش بدهد.
زهرا (۲۵ساله): تصمیم دارم کمی کنترلگری روی خشمم داشته باشم.
محیا (۳۶ساله): میخواهم سطح توقعم از آدمهای اطراف را پایین بیاورم بلکه به آرامش برسم.
معین (۴۸ساله): سال ۱۴۰۲ را برای خودم سال کار اسم گذاشتم. شرایط اقتصادی سخت است و باید خانه را عوض کنم، به همین خاطر تصمیم دارم به صورت فشرده هر آنچه در توان دارم برای کار به کار گیرم و در مقابل از سایر شرایط همیشگی مثل تفریح کم کنم.
رضا (۳۳ساله): خواسته همیشگی و هرساله و ابدیام، شهادت.
حرف آخر...
در پایان باید گفت بیتردید داشتن برنامه و حتی پیاده کردن آن روی کاغذ باعث میشود اهرم فشار بیشتری برای انجام آن داشته باشیم. جالب است در این گزارش میدانی به رغم دایره باز و وسیعی که برای تصمیمات مادی و معنوی گذاشته بودیم، اما عمده افراد از هر طیفی و در هر رده سنی بیشتر درگیر خودسازیهای معنوی و اخلاقی و رفتاری بودند و اعتقاد داشتند موضوعات مادی در ذیل اصلاحات رفتاری قرار دارد.