متولد عبدیا
سال ۱۳۴۶ بود که در روستای «عبدیا» از توابع شهرستان دامغان نوزادی متولد شد. خانواده نام او را «ابوالقاسم» گذاشتند، اما حقیقت این بود که یکسال قبل از تولد ابوالقاسم، خداوند فرزندی به این خانواده عنایت کرده بود که قبل از یک سالگی بنا به مصلحت الهی از دنیا رفته بود و پدر شناسنامه او را باطل نکرد و برای ابوالقاسم هم شناسنامهای نگرفت و همان شناسنامه حسن که متولد سال ۱۳۴۴ بود، به ابوالقاسم داده شد. با اینکه در خانه او را ابوالقاسم صدا میکردند، اما نام «حسن» برای او ماندگار شد.
مدرسه حاج فتحعلی بیک!
حاج شیخ محمدصادق پدر حسن بود که یک مغازه ساعتسازی در خیابان اصلی شهر دامغان داشت و از این راه امرار معاش میکرد. دوران کودکی حسن در دامغان سپری شد و در همانجا پا به عرصه تحصیل گذاشت. او از همان ابتدا علاقه زیادی به درس و مدرسه داشت، بنابراین با جدیت تمام مقاطع ابتدایی و راهنمایی را پشتسر گذاشت. از آنجا که محیط خانواده شهید محیطی معنوی و مذهبی بود، او نیز علاقهمند به مباحث دینی و اعتقادی بود. برای همین سال ۱۳۶۲ به حوزه علمیه دامغان رفت و در مدرسه حاج فتحعلی بیک به تحصیل علوم دینی پرداخت.
کردستان، مجنون و شلمچه
با آغاز جنگ تحمیلی، شهید صرفی با سن کمی که داشت، تصمیم گرفت راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شود و در تابستان سال ۱۳۶۲ موفق به ثبتنام برای حضور در جبهه شد. اولین بار در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۶۳ راهی جبهه شد. او در دوران طلبگی این توفیق را داشت که چندین بار از طریق بسیج دامغان در صف رزمندگان و مجاهدان قرار بگیرد. او روحیه بشاش و شادی در میان رزمندگان داشت، در جبهه با همرزمان بسیار صمیمی بود و در عملیاتهای خیبر، کربلای یک، کربلای ۴ و ۵ در کردستان و خطهای پدافندی جاده خندق، مهران، جزیره مجنون، شلمچه و... حضور داشت.
کربلای ۵ و شهادت
همرزمانش از حال و هوای او در شب عملیات میگویند: با شهامت بینظیرش توانست در شب عملیات روحیه تازهای به نیروها بدهد. او آرپیجیزن بود و بعد از شلیک چهار آرپیجی، گلوله دشمن بر دستش اصابت میکند و جدا میشود. دوستانش او و چند مجروح دیگر را به پایین کانال میبرند، اما شدت گلولهباران دشمن به حدی بود که خمپارهای به داخل کانال اصابت میکند و طلبه مجاهد حسن صرفی نهایتاً در ۲۲ دی ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی کربلای ۵ به شهادت میرسد.
ذکر شهدا
مدیر حوزه علمیه دامغان میگوید: «مدتی در صبحگاه مدرسه مرسوم بود یادی از شهدای طلبه شود. با ذکر نام هر شهید دوستان ذکر «یا الله» سر میدادند. مدتی گذشت و این سنت ترک شد.» شبی شهید صرفی را در خواب دیدم که خطاب به من فرمود: «اسم ما را میخواندید و بچهها یک یا الله میگفتند دیگر همین را هم ترک کردید.»
وصیتنامه شهید
«.. و سلام بر تمام شهیدان راه اسلام که با خون عزیز خود درخت اسلام را آبیاری کردند. شهیدانی که با نثار جان و خون پاک خویش، قدرت، عزت و سعادت اسلام قریب به ۱۴۰۰ سال پیش تاکنون را به تمام جهانیان به معرض نمایش گذاشتند و به تمام جهانیان فهماندند کهای جهان استکبار! تا زمانی که این چنین ملتهای شهادتطلب در چنین کشورهایی وجود خواهد داشت، نخواهید توانست اسلام را به باد فنا برید و این شهیدان، شهیدانی هستند که مورد عزت و جلال پروردگار خود قرار خواهند گرفت....»