کد خبر: 1114404
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۴۰۱ - ۲۲:۰۰
سومین فیلم مرتضی علی‌عباس‌میرزایی یک بیوگرافی است از علیرضا بیرانوند. فیلم‌های ورزشی در سینمای ایران کم ساخته می‌شوند و دلیلش هم این است که سینمای ایران علاقه‌ای به قهرمان ندارد و بیشتر دوست دارد مخاطب را در معرض صرفاً ناکامی‌ها و تلخکامی‌ها بگذارد و اغلب با یک پایان باز، تماشاگر را حیران و پریشان از سالن سینما به بیرون راهی کند، اما ژانر ورزشی هم قهرمان و هم یک پایان بسته خوب دارد که این خوشایند سینمای ایران نیست.
افشین علیار

سومین فیلم مرتضی علی‌عباس‌میرزایی یک بیوگرافی است از علیرضا بیرانوند. فیلم‌های ورزشی در سینمای ایران کم ساخته می‌شوند و دلیلش هم این است که سینمای ایران علاقه‌ای به قهرمان ندارد و بیشتر دوست دارد مخاطب را در معرض صرفاً ناکامی‌ها و تلخکامی‌ها بگذارد و اغلب با یک پایان باز، تماشاگر را حیران و پریشان از سالن سینما به بیرون راهی کند، اما ژانر ورزشی هم قهرمان و هم یک پایان بسته خوب دارد که این خوشایند سینمای ایران نیست.
میرزایی پس از دو فیلم ضعیف «انزوا» و «خون خدا» حالا سراغ اثری رفته که شاید در وهله اول بتواند موضوع جذابی داشته باشد، اما این جذابیت موضوع تا چه حد در فیلم کارکرد داشته است؟
به نظر می‌رسد ایده‌ای که می‌توانست جذابیت متن و اجرا داشته باشد، هدر رفته و کوشش فیلمساز جواب منفی داده است. دیدن فیلم‌های میرزایی حوصله کافی می‌خواهد، چراکه هر سه فیلم او در اجرا مشخصه‌هایی دارد که نمی‌تواند به فیلم بودن تبدیل شود، بلکه بیشتر باعث شلخته شدن فیلم‌هایش مخصوصاً بیرو شده است؛ کات‌های تند و سریع، دوربین حیران و سرکش و اینسرت‌ها یا نما‌های بسته، تمرکز مخاطب را برهم می‌زند. بیشتر مردم چه علاقه‌مندان به فوتبال و ... از طریق رسانه‌ها، داستان زندگی بیرانوند را می‌دانند و اساساً خود بیرانوند فارغ از غرور زندگی‌اش را تعریف کرده و حالا میرزایی در فیلم بیرو تمامی این گفته‌ها را با ناشیگری به تصویر کشیده است، اما تلاش او فقط در حد یک تصویر ناقص متوقف مانده و بیشتر فیلم صرف کلیپ‌هایی شده که هیچ کارکردی ندارند و باعث آسیب به روند فیلم شده است.
یعنی فیلمساز آنقدر سرگرم اجرا (نه فرم) بوده که از منطق روایی غافل شده است. ما نمی‌توانیم به این فهم برسیم که پدر بیرو چگونه راضی می‌شود بیرو به تهران برگردد و حتی به او رضایتنامه هم می‌دهد! یا آدم‌هایی که در فیلم دیده می‌شوند، بیگانگی شخصیتی دارند، یعنی آدم‌های خوب یک‌باره بد می‌شوند و برعکس. بیرو، تیم یا پولی ندارد، اما در سکانس بعد هم تیم دارد و هم پول. احساس می‌شود که راش‌هایی از فیلم استفاده نشده یا اینکه در ذهن کارگردان جا مانده است.
فیلم بیرو به شدت کمبود مصالح کافی در روایت دارد و همین باعث شده فیلم کنش‌گرایی لازم را نداشته باشد و این دلیلی است که نتوانیم با بیرو سمپات لازم را داشته باشیم. بیرو می‌توانست اثری رو به جلو باشد، اما ما از زندگی بیرانوند اطلاعات کافی داریم و حتی می‌دانیم که چرا چند بار به خواستگاری رفته است، پس این بیوگرافی از اساس نمی‌تواند برای مخاطب بزرگسال سینما جذابیت لازم را ایجاد کند، اما فیلم با تمام مشکلاتی که در متن و اجرا دارد، می‌تواند اثری برای نوجوانان باشد و به نظر می‌رسد میرزایی هم همین فکر را برای فیلمش داشته، چراکه قطعاً مخاطب بزرگسال نمی‌تواند با فیلم ارتباط بگیرد، اما روند زندگی بیرانوند و سختی کشیدن از نقطه صفر تا جام جهانی می‌تواند برای مخاطب نوجوان جذاب یا نکات انگیزشی داشته باشد.
همانطور که گفته شد بیرو از نظر متن و اجرا که خاستگاه کارگردانش است و شاید در فیلم‌های بعدی خود هم ادامه بدهد، نمی‌تواند یک فیلم سینمایی باشد. ما شاهد یک بیوگرافی هدررفته تلویزیونی هستیم که توان رسیدن به پرده سینما را هم ندارد، اما بازیگری که نقش بیرانوند را بازی می‌کند و دیگر بازیگران نوجوان فیلم از نقاط قوت فیلم بیرو هستند. فیلم در بهترین حالت یک اثر تجربی برای کارگردانش به حساب می‌آید.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار