روزگاری خانوادههای ثروتمند به فقرا فخر میفروختند که فرزندانشان آدابدان و توانمند تربیت شدهاند، اما فرزندان فقرا به حال خود رها شدهاند تا در کوچه و خیابان پرسه بزنند. حالا با افزایش سواد و گسترش آگاهیهای عمومی، پدر و مادرهای فقیر هم وقت زیادی صرف پرورش استعدادهای فرزندانشان میکنند، با این حال، اقشار بالادست جامعه هم بیکار ننشستهاند و عملاً تلاش برای تربیت بهتر بین همه اقشار به رقابتی توانفرسا تبدیل شده است.
افزایش چشمگیر توجه و هزینه
برای بچهها
فقط طی چند نسل، والدین میزان زمان، توجه و پولی را که برای بزرگکردن بچهها صرف میکنند به شدت افزایش دادهاند. مادرانی که مشاغلی خارج از خانه دارند، درست به اندازه مادران خانهدار در دهه۱۹۷۰ از بچههایشان مراقبت میکنند. میزان پولی که والدین برای بچهها خرج میکنند که قبلاً وقتی بچهها در دبیرستان بودند به اوج میرسید، حالا وقتی بچهها کمتر از شش سال و بیشتر از ۱۸سال دارند و بیستوخردهای ساله هستند به بالاترین حد میرسد. آموزش و نظارت دائمی بر بچهها، از دهه۱۹۹۰ برای والدین طبقه متوسط رو به بالا یک اصل بوده است، اما تحقیقات جدید نشان میدهد امروزه آدمهایی در تمام طبقات اجتماعی این روش را بهترین شیوه پرورش بچهها میدانند، حتی اگر منابع لازم را برای اجرایش نداشته باشند. نشانههایی از کنارهگرفتن هم وجود دارد که والدین بهاصطلاح «خانگی» پیشرو آن هستند، اما دانشمندان علوم اجتماعی میگویند که طاقتفرسایی والدگری در روزگار مدرن انگیزهای قدرتمند دارد: «ناامنی اقتصادی». برای والدین فراهمکردن بهترین نقطه شروع در زندگی برای بچهها به معنای این شده است که هر کار میتوانند انجام دهند بچههایشان بتوانند به طبقه بالاتری بروند یا حداقل از طبقهای که در آن به دنیا آمدهاند، پایینتر نروند.
والدگری فشرده و هلیکوپتری
جسیکا کالارکو، جامعهشناس در دانشگاه ایندیانا و نویسنده کتاب «چانهزنی بر سر فرصتها: چطور طبقه متوسط امتیازهایش را در مدرسه تضمین میکند»، میگفت: «والدگری فشرده شیوهای به خصوص برای مادران مرفه است تا مطمئن شوند بچههایشان موقعیت برترشان را در جامعه حفظ میکنند.»
کلمه «parent» به شکل فعلی در دهه۱۹۷۰ بود که رایج شد؛ همان زمانی که کتابهای والدگری هم فوران کردند. دهه۱۹۸۰ والدگری هلیکوپتری را با خود آورد؛ جنبشی برای حفظ امنیت بچهها از آسیب فیزیکی که با آزارها و بچهدزدیهای خبرساز برانگیخته شد (به رغم این واقعیت که چنین اتفاقهایی بینهایت نادر بودند و هستند). والدگری فشرده را اولین بار دانشمندان علوم اجتماعی از جمله شارون هیز و آنت لارو در دهه۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ توصیف کردند. این سبک تربیتی از یک تغییر اساسی در نحوه نگرش آدمها به بچههایشان خبر میداد. بچهها آسیبپذیر و شکلپذیر- شکلگرفته با تجربیات اوایل کودکیشان- دیده میشدند؛ ایدهای که با پیشرفتهایی در تحقیقات رشد کودک پروبال گرفت.
خانم هیز در کتابش در سال ۱۹۹۸ با عنوان «تضادهای فرهنگی مادری» نوشت که نتیجه سبکی از والدگری «فرزندمحور، تحت راهنمایی متخصص، از نظر هیجانی جذاب، با کار فشرده و از نظر مالی پرهزینه» بود و انتظار میرفت مادران دائماً در حال تربیت فرزندانشان باشند.
زمانی که والدین در کنار فرزندانشان حضور دارند، تغییر چندانی نکرده است، اما والدین امروزی بخش بیشتری از این زمان را به مراقبت از کودک با دخالت مستقیم اختصاص میدهند. زمان صرفشده برای فعالیتهایی مثل کتابخواندن برای بچهها، ساخت کاردستی، بردنشان به کلاسهای آموزشی، شرکت در اجراها و بازیها و کمک در تکالیف مدرسه بیشتر از همه افزایش یافته است. در مقایسه با یک ساعت و ۴۵دقیقه در سال۱۹۷۵برای چنین کارهایی، امروز مادران نزدیک پنج ساعت در هفته وقت میگذارند و نگرانند که این زمان کافی نباشد.
اوقات فراغت والدین، مثل ورزش یا معاشرت، احتمالاً بسیار بیشتر از سابق با بچههایشان میگذرد. با اینکه اخیراً پدرها زمان بیشتری را با بچههایشان میگذرانند، همچنان زمانی که مادران با بچهها هستند، به طرز چشمگیری بیشتر است.
نظارت مستمر والدین بر فرزندان
محققان میگویند انتظارات بر تمام زوایای جامعه سایه افکندهاند، چه والدین بتوانند این انتظارات را برآورده کنند، چه نتوانند. این قضیه از وقتی شروع میشود که بچه هنوز در شکم مادر است. به مادران گفته میشود در دوران بارداری از غذاهای سرد و قهوه اجتناب کنند، مبادا که به جنین آسیبی برسد، بعد مانیتورهای ویدئویی کودک، غذای خانگی بچه، کیک تولد بدون قند، کلاسهای موسیقی کودک نوپا، فقط شیردادن از سینه، اسپریکردن پاککننده به دستان کودکان و زدن کرم ضدآفتاب «طبیعی» به دستشان، برگزاری میهمانیهای تولد بینقص، خوردن ناهار در کافهتریای مدرسه بچههایشان و تماس با کارفرماها بعد از مصاحبه فرزندان بالغشان برای کار.
آکادمی پزشکی اطفال امریکا مبلّغ این ایده است که والدین باید دائماً بر بچهها نظارت داشته باشند و آموزششان بدهند، حتی وقتی علم جواب واضحی ندارد که بهترین کار کدام است. حالا علم توصیه میکند نوزادان تا یک سال در اتاق والدین بخوابند. زمان تلویزیون بچهها- به جای اینکه فرصتی برای والدین باشد تا شام بپزند یا گفتوگویی بزرگسالانه داشته باشند- برای آنکه میزان یادگیری به حداکثر برسد، باید «با یک همراه» باشد.
همزمان کمی افزایش در حمایت از والدین کارمند مثل مرخصی با حقوق برای والدین، مراقبت رایانهای از کودک یا برنامههای منعطف کاری به وجود آمده است و شبکههای همسایگی غیررسمی بین مادران خانهدار کمتر شده است، چون مادران بیشتری کار میکنند.
پدر و مادری کردن بدون دخالت مستقیم
در کشورهای دیگر، پدر و مادری کردن بیشتر بدون دخالت مستقیم است. در توکیو، بچهها از کلاس اول تنهایی سوار مترو میشوند و در پاریس، بچهها بدون حضور بزرگترها، عصرهایشان را در زمین بازی میگذرانند. والدگری فشرده در انگلیس و استرالیا محبوب شده است، اما به طور ملموس ریشههای امریکایی دارد که بازتابدهنده دیدگاه پرورش کودک به عنوان یک وظیفه فردی است، نه وظیفه اجتماعی.
کیتلین کالینز، جامعهشناس دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس است که کتابش «کارآمدکردن مادری: چطور زنان مشاغل و مراقبت را مدیریت میکنند» در فوریه ۲۰۱۹ منتشر شد. به گفته او، مسئله این است که باید «بدون کمک دیگران به جایی برسی. این قضیه حواسها را از سؤالهای واقعی پرت میکند، مثل اینکه چرا جایی امن برای تمام بچهها نداریم که وقتی مدرسهشان تمام میشود و تا قبل از اینکه والدین از سر کار به خانه برگردند، به آنجا بروند؟» ایشیزوکا در مقالهای جدید درباره والدگری روی گروهی ۳ هزارو۶۴۲نفره از پدر و مادرها مطالعه کرد که از سراسر کشور به عنوان نمونه انتخاب شده بودند. فارغ از میزان تحصیلات، درآمد یا نژاد، این والدین گفتند بهترین راهکارها گرانترین انتخابها با بیشترین دخالت مستقیم هستند، برای مثال، آنها گفتند بچههایی که بعد از مدرسه حوصلهشان سر میرود، باید در کلاسهای فوقبرنامه ثبتنام کنند و نیز والدینی که سرشان شلوغ است، اگر لازم باشد، باید کارشان را متوقف و به بچههایشان توجه کنند.
آقای ایشیزوکا، پژوهشگر دوره پستدکترا در دانشگاه کورنل است و روی جنسیت و نابرابری مطالعه میکند. او میگوید: «والدگری فشرده واقعاً به مدل فرهنگی غالب برای نحوه بزرگکردن بچهها تبدیل شده است.»
فقیر و غنی برای بچهها
پول بیشتری خرج میکنند
امریکاییها فرزندان کمتری دارند، پس زمان و پول بیشتری دارند برای هر بچه صرف کنند، اما اختلافهای سرمایهگذاری بین والدینی با درآمد متفاوت همیشه تا این اندازه زیاد نبوده است. «والری رامی» و «گری رامی» اقتصاددانانی در دانشگاه کالیفرنیا و سن دیهگو متوجه شدند همچنان که مدرک دانشگاهی بیشازپیش برای رسیدن به دستمزد در طبقه متوسط ضروری و پذیرش در دانشگاهها رقابتیتر شد، والدین زمانی به مراتب بیشتر را صرف مراقبت از بچهها کردند. سابینو کورنریچ، جامعهشناس دانشگاه اموری در دو مقاله جدید نشان داد والدین همچنین پول بیشتری برای پیشدبستانی و فعالیتهای تقویتی بچههایشان خرج میکنند. والدین ثروتمند پول بیشتری دارند که خرج کنند، اما سهمی از درآمد که والدین فقیر روی بچههایشان هزینه میکنند هم افزایش یافته است.
دنی اشنایدر، جامعهشناس در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و همکارانش در مقالهای در ماه می ۲۰۱۸ دریافتند در ایالاتی با بیشترین اختلاف بین غنی و فقیر، والدین ثروتمند حتی سهم بیشتری از درآمدشان را برای مواردی مثل کلاس و مدرسه خصوصی خرج میکنند. والدینی که در میانه ۵۰درصد درآمدها قرار داشتند نیز خرجهایشان را بیشتر کردهاند. به گفته او، «والدینی با منزلت اجتماعی- اقتصادی پایینتر نتوانستهاند پابهپای بقیه ادامه دهند.»
چقدر از موفقیت بچهها
مرهون والدگری است
متخصصان توافق دارند سرمایهگذاری روی فرزندان کاری مثبت است. بچهها از کنار والدین بودن، فعالیتهای انگیزشی و سبکهای تربیتی حمایتی بهره میبرند. به موازات اینکه والدین کمدرآمد زمان آموزش و کتابخواندن برای بچههایشان را افزایش دادهاند، اختلاف آمادگی بین دانشآموزان مهدکودکی که از خانوادههای غنی و فقیر میآیند، تقلیل یافته است. همینطور با افزایش نظارت والدین، جرائم جدی علیه بچهها کاهش چشمگیری داشته است، اما مشخص هم نیست که چقدر از موفقیت بچهها در واقع با والدگری تعیین میشود. لیانا سایر، جامعهشناس و رئیس آزمایشگاه «مصرف زمان» در دانشگاه مریلند گفت: «این هنوز هم مسئلهای مبهم است که آیا روشهای والدگری خودشان باعث تفاوت میشوند یا صرفاً بزرگشدن با والدینی با تحصیلات دانشگاهی در محیطی که از بسیاری جهات غنیتر است؟ فکر نمیکنم هیچ کدام از این مطالعات تا اینجا توانسته باشند جواب بدهند که آیا این بچهها، به رغم همه چیز و فقط به خاطر منابع، در بزرگسالی هم موفق خواهند بود یا نه.»
از همه چیز گذشتن برای بچهها
جنبش روبهرشدی علیه طاقتفرسایی والدگری در روزگار مدرن برپا شده است. یوتا قانون والدگری خانگی را تصویب کرد که اگر والدین اجازه دهند بچههایشان، بدون نظارت، بازی یا رفتوآمد کنند، از اتهام بیاعتنایی مبری هستند. روانشناسان درباره استرس زیاد بچهها و وابستگیشان به والدین و نیاز به توسعه استقلال، اتکا به خود و استقامت هشدارهایی دادهاند. تحقیقات نشان داده است بچههایی با والدین بیشازحد دخالتگر، اضطراب بیشتر و رضایت کمتری از زندگی دارند و نیز وقتی بچهها بدون نظارت بازی میکنند، مهارتهای اجتماعی، بلوغ هیجانی و عملکرد اجرایی خود را بیشتر پرورش میدهند.
والدین بهویژه مادران، در برابر مطالبات این شیوه والدگری، احساس استرس، خستگی و گناه میکنند، به ویژه وقتی شاغل هستند. مطالعه نحوه استفاده امریکاییها از زمان نشان میدهد زمانی که زنان برای والدگری صرف میکنند به قیمت گذشتن از خواب، خلوت با شریک زندگی و دوستان، اوقات فراغت و انجام کارهای خانه تمام میشود. بعضیها هم وقفهای در شغلشان ایجاد میکنند یا حتی تصمیم میگیرند بچهدار نشوند.
* نقل و تلخیص از: وبسایت ترجمان
نوشته: کلر کین میلر/ ترجمه: میترا دانشور
مرجع: نیویورک تایمز