کد خبر: 1086517
تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۲:۰۰
اکبر گودرزی، برآمدن گروه موسوم به فرقان و خوانشی از یک تجربه التقاطی
در روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، فرا رسیدن چهل‌وسومین سالروز شهادت سپهبد محمدولی قرنی و آیت‌الله مرتضی مطهری، ناخودآگاه ذهن‌ها را به سوی هویت گروه فرقان و پایه‌گذار آن می‌برد. مقال پیش‌روی، درصدد است تا با اشاره به پاره‌ای روایت‌ها و تحلیل‌ها از بستر‌های شکل‌گیری این نحله و خصال پایه‌گذار آن، آدرس‌های دقیق‌تری ارائه کند.
احمدرضا صدری

در روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، فرا رسیدن چهل‌وسومین سالروز شهادت سپهبد محمدولی قرنی و آیت‌الله مرتضی مطهری، ناخودآگاه ذهن‌ها را به سوی هویت گروه فرقان و پایه‌گذار آن می‌برد. مقال پیش‌روی، درصدد است تا با اشاره به پاره‌ای روایت‌ها و تحلیل‌ها از بستر‌های شکل‌گیری این نحله و خصال پایه‌گذار آن، آدرس‌های دقیق‌تری ارائه کند. امید آنکه تاریخ‌پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

در احوالات اکبر گودرزی «موسوم به چوپان‌زاده آزاده!»
اکبر گودرزی پایه‌گذار گروه موسوم به فرقان، خاستگاهی روستایی داشت و فرزند یک چوپان بود. بعد‌ها پیروانش همین را به عنوان ارزش افزوده محسوب کردند و وی را «چوپان‌زاده آزاده» نامیدند. با این همه هر آنچه بعد‌ها بر او رفت را باید در احساس خوداتکایی علمی به رغم کم سوادی شدید و برداشت‌های ذوقی از منابع دست اول دینی جست‌وجو کرد، امری که حساسیت شخصیت‌های نامور دینی را برانگیخت و آن‌ها را در برابر این تفاسیر به رأی، وادار به واکنش کرد. ویدا معزی‌نیا در تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران در باب بیوگرافی گودرزی اینگونه به قلم آورده است:
«اکبر گودرزی رهبر گروه فرقان، در سال ۱۳۳۵ و به اعتبار شناسنامه‌اش در سال ۱۳۳۸، در روستای دوزان از توابع الیگودرز به دنیا آمد. پدرش حسن چوپان نام داشت. کودکی گودرزی در خانواده‌ای پر جمعیت و محروم سپری شد. وی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در روستای زادگاهش گذراند و با توجه به گرایش مذهبی که داشت، قبل از اتمام دبیرستان در سال ۱۳۵۱، راهی مدرسه دینی خوانسار گردید و پس از اقامتی کوتاه به قم رفت. وی پس از یک سال عازم تهران شد و در مدرسه چهل‌ستون مسجد جامع بازار و سپس در مدرسه حاج شیخ عبدالحسین ساکن شد. او کنار درس طلبگی، به مطالعه تفسیر‌های مختلف می‌پرداخت. در همین دوران، اقدام به برپایی جلسات تفسیر قرآن در مساجد مختلف تهران نمود. اولین مسجدی که گودرزی به عنوان مدرس و مفسر قرآن در آن آغاز به کار کرد، مسجد الهادی بود. او همچنین در مسجد فاطمیه خزانه، مسجد رضوان خیابان اتابک، مسجد شیخ هادی و مسجد خمسه قلهک نیز جلسات قرآن برگزار می‌نمود و در خلال همین جلسات توانست افرادی را جذب نماید که در شکل‌گیری گروه فرقان و پیشبرد اهداف او نقش مهمی ایفا نمودند. در سال ۱۳۵۵، این جمع ابتدا به نام کهفی‌ها و سپس به نام فرقان به فعالیت‌های مذهبی منسجم‌تری پرداخت. گودرزی در سال ۱۳۵۶، مدرسه حاج شیخ عبدالحسین را ترک نمود و از لباس طلبگی خارج شد. هنگامی که می‌خواست طلبه مدرسه آیت‌الله مجتهدی شود، ایشان گفته بود، چون دیدم چهره او نورانیت ندارد، به او گفتم به درد طلبگی نمی‌خورد. گروه فرقان در سال ۱۳۵۶، فعالیت تشکیلاتی خود را تحت رهبری اکبر گودرزی آغاز و سعید واحد، محسن سیاهپوش، حمید نیکنام، علی اسدی و بهرام تیموری، زیر نظر مستقیم او فعالیت می‌کردند. در همان سال با درگذشت دکتر شریعتی، نخستین اعلامیه از سوی این جریان نوپا انتشار یافت. آنچه در آن زمان باعث برآشفتن گروه فرقان گردید، اطلاعیه مشترک شهید آیت‌الله مطهری و مهدی بازرگان برای بازبینی آثار دکتر شریعتی بود. به دنبال صدور آن اطلاعیه، گودرزی اعلامیه‌ای صادر کرد و به تهدید مخالفان دکتر شریعتی و در واقع شهید مطهری پرداخت. از آن پس گروه فرقان علاوه بر پرداختن به مباحث ایدئولوژیک، به تحلیل‌های سیاسی و درک اوضاع سیاسی جهان و طرح استراتژی جنگ مسلحانه علیه رژیم پرداخت. همزمان در اسفند ۱۳۵۶، نشریه‌ای به نام فرقان منتشر کرد و در همین سال با توصیه دوستانش، برای ادامه فعالیت‌های سیاسی- مذهبی در خارج از کشور، جهت عزیمت به اروپا راهی پاکستان شد و بعد از حدود دو ماه سرگردانی، در حالی که از رفتن به اروپا ناامید شده بود، به ایران بازگشت. گروه فرقان پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی، همچون دیگر گروه‌های سیاسی، بر شدت فعالیت‌های خود افزود و درصدد تخریب و صدمه زدن به انقلاب برآمد. اولین اقدام این گروه، ترور شهید سرلشکرقر‌نی اولین رئیس کل ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که در سوم اردیبهشت انجام شد. اقدام بعدی آن‌ها ترور شهید آیت‌الله مرتضی مطهری بود که در آخرین ساعات سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت صورت گرفت. گروه فرقان در مجموع نزدیک به ۲۰ ترور انجام داد و ترور‌های بسیاری را در دستور کار خود داشت! پس از این ترورها، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی عملیات شناسایی و تعقیب و مراقبت از اعضای گروه فرقان را آغاز کرد و سرانجام در تاریخ ۱۸/۱۰/۱۳۵۸، اکبر گودرزی به همراه حسن اقرلو در خانه‌ای تیمی واقع در خیابان جمالزاده دستگیر شدند. پس از دستگیری این دو نفر تعدادی دیگر از اعضای این گروه نیز دستگیر و در روز چهارم بهمن ۱۳۵۸ محاکمه شدند. در بین دستگیرشدگان، شش نفر به اعدام و بقیه به حبس ابد محکوم شدند. حکم اعدام اکبر گودرزی، سعید مرآت، علی حاتمی، محمد متحدی، حسن اقرلو، عباس عسگری و علیرضا شاه‌بابابیک در تاریخ ۳/۳/۱۳۵۹ به اجرا درآمد....»
روایت یک صیرورت، از خوانسار تا تهران
آنچه در خوانش تجربه اکبر گودرزی مهم می‌نماید، علل سوق یافتن وی به شرایطی است که در واپسین منزل حیات در آن قرار گرفت. حالات روحی و روانشناختی این افراد، با دانش پژوهان عادی متفاوت است و از این‌روی منزلگاه‌هایی را تجربه می‌کنند که یک حرکت علمی حساب شده، به آن‌ها نمی‌رسد! احساس استغنای علمی و نیز رسالت عملی که به واقع هر دو به صورت کاذب و پوچ پدید آمده‌اند، می‌توانند عده‌ای را به گودرزی شبیه کنند! سیدمحسن موسوی‌زاده جزایری در تارنمای فوق آمده، در این باره می‌نویسد:
«گروه فرقان برای بسیاری از افراد، یادآور شهادت آیت‌الله مرتضی مطهری از رهبران فکری انقلاب اسلامی است. همین مسئله باعث شده است مقالات و آثار نگاشته شده درباره این گروه، بیشتر به بعد از پیروزی انقلاب مربوط باشد. این در حالی است که گروه فرقان پیش از انقلاب، فعالیت خود را شروع کرده و در همان زمان نیز وارد فاز تهدید حذف فیزیکی منتقدان خود شده بود. با توجه به اینکه گروه فرقان بیشتر متکی به رهبر آن اکبر گودرزی بود، شناخت او در تحلیل این گروه اهمیت زیادی دارد. گودرزی متولد ۱۳۳۵ و در روستای دوزان لرستان به دنیا آمده بود. خانواده او از نظر مالی، وضعیت مناسبی نداشت. او در سال ۱۳۵۱، به مدرسه دینی خوانسار و بعد از مدت کوتاهی به قم رفت. گودرزی بعد از چند سال در قم بودن، به تهران مهاجرت کرد. او در تهران به مدرسه چهل‌ستون و مدرسه شیخ عبدالحسین رفت. گرایش مطالعاتی‌اش قرآن و تفاسیر مختلف بود. البته او در برداشت از قرآن، کاملاً سلیقه‌ای رفتار می‌کرد و به منابع معتبر و استادان مراجعه نمی‌کرد! همچنین او در تفسیر، از آموزه‌های غیردینی نیز استفاده می‌کرد. گودرزی بعد از طرد از حوزه علمیه، سراغ افرادی رفت که اسلام و به‌ویژه قرآن را با تفاسیر غیر اسلامی به جوانان ارائه می‌دادند و همین مسئله بر انحراف او افزود. با وجود انتقاداتی که به گودرزی می‌شد، او در سال ۱۳۵۶ و در مسجد شیخ هادی در خیابان حنیف‌نژاد واقع در پشت پارک شهر، شروع به ارائه تفسیر قرآن کرد. گودرزی در این مسجد، با فردی به نام عبدالرضا رضوانی ارتباط داشت. به‌مرور دور این دو نفر، افراد دیگر جمع شدند و هسته اولیه گروه فرقان را پایه‌ریزی کردند. فرقانی‌ها در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، جلد‌های زیادی از تفسیر قرآن خود را با عنوان پیام قرآن منتشر کردند، همچنین در همین زمان، کتابی نیز با عنوان دعا، تجلی خداگونگی انسان که تفسیر صحیفه سجادیه بود، توسط فرقان منتشر شد. مضامین کلی این کتاب‌ها، ارائه تفاسیری انقلابی و البته التقاطی از دین بود. برای مثال آن‌ها آیه دوم سوره بقره را ایمان به غیب انقلاب تفسیر کرده بودند! همچنین وحی را شناخت پدیده نسبت به راه تکامل معنا می‌کردند! ارائه این تفاسیر، نگرانی‌های زیادی را ایجاد کرد. ازاین‌رو شهید آیت‌الله مطهری در سال ۱۳۵۶، نسبت به آن واکنش نشان داد و شروع به نقد آن‌ها کرد. در این میان یکی از مسائلی که در خصوص گروه فرقان وجود دارد، تأثیر این گروه از اندیشه‌های دکتر شریعتی است. افرادی هستند که بر این مسئله تأکید دارند و برخی دیگر این مسئله را به‌کلی انکار می‌کنند! برای نمونه سیدجعفر شبیری زنجانی گفته است پیش از انقلاب و در مدرسه چهل‌ستون، روزی گودرزی مقاله‌ای از دکتر شریعتی آورد و مطالعه می‌کرد. صفحه اول را خواندم، دیدم انتقاد از روحانیت است و اینکه حوزه علمیه، تحت تأثیر علوم و معارف یونان قرار گرفته است! من گفتم مقاله اشتباه است، اما گودرزی از این نظر حمایت می‌کرد! با این‌حال مهدی جعفری، تلاش فرقان برای انتساب به شریعتی را به برداشت‌های نادرست آن‌ها از اندیشه‌های شریعتی نسبت داده و گفته است فرقان فقط اصطلاحات را از شریعتی گرفته بود بدون اینکه به مغز مطالبش توجه کند. جعفری تأکید کرده است هیچ‌گاه آموزه‌های شریعتی به جایی نمی‌رسید که بخواهد ترور بی‌گناهان را ترویج کند. گروه فرقان کار کردن و فعالیت در نهاد‌های حکومتی در دوران پهلوی را نه‌تن‌ها نفی می‌کرد، بلکه حتی افرادی که در این نهاد‌ها کار می‌کردند یا با آن‌ها در ارتباط بودند را غیرخودی و طرفدار حکومت می‌دانست! گروه فرقان بر اساس چنین تفکری، حتی شغل کارمندی و معلمی را نیز قبول نداشت! در این راستا آن‌ها در دوران پهلوی، شخصیت‌هایی مانند شهید مطهری و شهید مفتح را به دلیل تدریس در دانشگاه و همچنین شهید بهشتی و شهید باهنر را به دلیل تدریس در آموزش‌وپرورش، تقبیح می‌کردند! این دیدگاه فرقان باعث شد آن‌ها این افراد را در همان دوران پهلوی نیز تهدید به حذف فیزیکی کنند! در مجموع باید اذعان داشت گروه فرقان در شرایطی فعالیت خود را شروع کرده بود که موجی از بازگشت به دین و انتقاد از آموزه‌های غربی، جامعه را فراگرفته بود. در این زمان نتیجه دو دهه مبارزات امام خمینی و یارانش باعث شده بود این تفکر که اسلام فقط دین فردی بوده و به مسائل اجتماعی کاری ندارد، کمرنگ شود. با این حال در این زمان، این سؤال به‌وجود آمد که حال که اسلام دین سیاسی است، چه کسی می‌تواند از آموزه‌های آن مسائل لازم را مستخرج و به جامعه معرفی کند. در این زمان از افراد غیرانقلابی، انتظاری برای پاسخگویی نبود. در چنین شرایطی دو راه باقی می‌ماند. یا باید سراغ افرادی مانند امام خمینی و پیروان ایشان رفت یا اینکه خود گروه‌ها راهی برای این کار انتخاب می‌کردند. فرقان جزو گروه‌هایی است که برای استخراج علم مبارزه، به بهانه ارتجاعی بودن، به سراغ روحانیانی که سال‌ها با پهلوی مبارزه می‌کردند، نرفت. این مسئله باعث شد آن‌ها با حداقل آگاهی دینی، به سراغ متون دینی روند و آن‌ها را با بهره‌گیری از آموزه‌های مارکسیستی بررسی کنند. این مسئله در کنار انزواطلبی و خودبرتربینی چنین جریان‌هایی باعث شد به جایی برسند که تصور کنند هر فردی که مانند آن‌ها فکر نمی‌کند، کافر و حذف فیزیکی او مجاز است....»
گودرزی خود را اهل ریاضت می‌پنداشت
همانگونه که در فصول فوق بدان اشارت رفت، اکبر گودرزی در زمره طلابی است که از چند حوزه علمیه در تهران اخراج شده بود. مدارس علمیه آیت‌الله مجتهدی تهرانی، مسجد جامع تهران و مسجد شیخ عبدالحسین بازار، در زمره این حوزه‌ها بودند. حجت‌الاسلام محمود سعید تهرانی، فرزند آیت‌الله حاج شیخ حسن سعید تهرانی تولیت سابق مسجد و مدرسه چهلستون بازار تهران در‌باره حضور گودرزی در این مدرسه روایتی به شرح ذیل آمده دارد:
«مرحوم پدرم به طلبه‌پروری و طلبه‌ها خیلی علاقه داشتند و هر کس که می‌گفت می‌خواهم طلبه بشوم، بسیار استقبال می‌کردند و سعی داشتند به هر شکل که می‌توانند به او کمک کنند. ایشان سعی داشت ذی طلبگی را در میان طلاب پرورش بدهد. نحوه آشنایی پدرم با گودرزی را نمی‌دانم. آن طور که بعد‌ها از بعضی دوستان شنیدم، گودرزی اول پیش مرحوم آقای مجتهدی می‌رود و ایشان تحویلش نمی‌گیرد و بیرونش می‌کند و بعد به اینجا می‌آید. شاید مرحوم پدر فکر می‌کرده، باید جوری برخورد کند که او از مجموعه روحانیت سرخورده نشود، لذا قبولش می‌کند. منتها فکر نمی‌کنم بودنش در اینجا، حتی به یک سال هم کشید! به قول خودش، خیلی هم ریاضت می‌کشید و به خودش سختی می‌داد، ولی از لحاظ تفکر، وقتی پدر ما فهمید دیدگاه‌های ناسالمی به ذهن او رسوخ کرده و دنبال تفکرات دکتر شریعتی است، اختلاف به وجود آمد و بعد هم به او گفتند به سلامت! آقا به این سادگی‌ها، طلبه‌ای را رد نمی‌کرد و سعه صدر زیادی داشت. با افراد صحبت می‌کرد، دلیل می‌آورد، بحث می‌کرد تا وقتی که متوجه می‌شد روی مخاطب اثر ندارد و آن وقت می‌گفت به سلامت! به این آسانی‌ها، از کسی قطع امید یا او را طرد نمی‌کرد. اینجا خیلی از افراد می‌آمدند. بعضی‌ها درباره دیگران حرف می‌زدند. آقا می‌گفت حرف‌هایت را زدی، حالا بنشین و گوش کن! دوست نداشت که افراد به سادگی، همدیگر را خراب کنند. آقای شبیری و آقای حاج سید جوادی هم خیلی سعی کردند ذهن گودرزی را روشن کنند، ولی او مسیری را گرفته بود و می‌رفت و آخر سر هم مرحوم پدرم ناچار شد عذر او را بخواهد. بعد از اینکه از اینجا رفت، نمی‌دانم کجا رفت، ولی همین قدر می‌دانم که در اینجا هم زیاد نبود....».
پایه‌گذار فرقان، آلت دست سازمان مجاهدین شده بود
اسدالله بادامچیان از مبارزان نهضت اسلامی و چهره‌هایی است که از بدو حضور گودرزی در مدرسه شیخ عبدالحسین بازار تهران با وی آشنا شد. او چندی پس از اخراج پایه گذار فرقان از مدرسه یادشده، از سوی ساواک دستگیر و در سال ۵۶، آزاد شد. او در آستانه اوج‌گیری انقلاب اسلامی، ماهیت و آثار رویکرد‌های گودرزی را به شرح ذیل توصیف کرده است:
«در نیمه دوم سال ۵۶، از زندان بیرون آمدم و در اواخر سال، جزوات فرقان را به من دادند. مطالعه که کردم، دیدم همان مطالب داخل زندان سازمان مجاهدین خلق است که دارد به عنوان فرقان پخش می‌شود! پیگیری کردم تا ببینم چه کسی این کار را انجام می‌دهد دیدم گودرزی با همکاری چند تن از بچه‌های سازمان مجاهدین این کار را انجام می‌دهند و متوجه شدم که اکبر گودرزی در ترویج افکار التقاطی و انحرافی و تبدیل مفاهیم قرآنی به مفاهیم مارکسیستی، تبدیل به ابزار سازمان مجاهدین شده است! در سال‌های ۵۶ و ۵۷، ما وظیفه نداشتیم با این گروه‌ها درگیر شویم، چون باید همه نیرو‌های خود را علیه رژیم شاه به کار می‌گرفتیم، ولی در عین حال با این موضوعات هم به شکل آرام برخورد می‌کردیم. به افراد می‌گفتیم که این افکار انحرافی و غلط هستند و روشنگری می‌کردیم. قبلاً مجاهدین و فرقانی‌ها این حرف را در گوشی می‌گفتند، ولی حالا مکتوب شده بود و علما آن‌ها را مطالعه و نقد و نفی می‌کردند و طبعاً متدینین هم متوجه شدند که این حرف‌ها خلاف است، الا یک طیف احساسی که وقتی این‌ها را می‌خواندند، خوششان می‌آمد! اگر مبانی دینی انسان محکم نباشد، با خواندن چنین مطالبی در یک فضای رو به انقلاب، به خود خواهد گفت که این‌ها چقدر انقلابی هستند و چه حرف‌های داغ و جالبی را مطرح می‌کنند، در حالی که واقعاً اینطور نبود....»
کلام آخر
هدف از بازخوانی تجربه اکبر گودرزی، صرفاً مطالعه تاریخ نیست. سخن این است که تجمیع عواملی چند، از قبیل احساس استغنای معرفتی و نیز رسالت عملی در عین وهمی بودن آن‌ها می‌تواند فاجعه آفرین باشد! امروزه پاره‌ای از گرایشات فرقان گونه، در فضای مجازی به تبلیغ آورده‌های خویش مشغولند که نمی‌توان از آثار تخریبی آنان چشم پوشید.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار