برای انجام دادن کارهای بزرگ حتماً نباید سن و سال زیادی داشت. گاهی میتوان در اوج جوانی دست به کارهای بزرگ زد و حماسه آفرید. این کاری بود که بسیاری از رزمندگان در راه دفاع از انقلاب و مبارزه با دشمنان انجام دادند. آنها با سن و سال کم به دفاع از انقلاب و کشور پرداختند و جانشان را هم در همین راه فدا کردند.
عشق به امام
شهید غلامرضا صادقیان، در شهریور سال ۱۳۴۲ در روستای شهیدیه از توابع شهرستان میبد متولد شد. شهید صادقیان هنگام پیروزی انقلاب ۱۵ سال داشت و انقلاب اسلامی او را در مسیر بلوغ و پختگی قرار داد. غلامرضا در جریان مبارزات انقلاب اسلامی، به سهم خود نقش فعالی ایفا کرد و اعلامیههای حضرت امامخمینی (ره) را به هر وسیله ممکن بهدست میآورد و در معابر و مساجد پخش میکرد. او با وجودی که مجبور بود کار کند، تمام وقت اضافی خود را در تظاهرات علیه حکومت پهلوی یا برپایی مجالس ارشاد میگذراند. عشق به امام در روح و جان غلامرضا ریشه دوانده بود و او برای رهبرش خطرات هر کاری را به جان میخرید.
شهید صادقیان در جریان دستگیری امام جمعه فقید میبد، آیتالله «اعرافی» از سوی ساواک به یزد رفت و تا زمان آزادی آیتالله اعرافی در آنجا ماند و سپس همراه با امام جمعه به میبد بازگشت. او همچنین در جریان تشریففرمایی حضرت امامخمینی (ره) از پاریس به ایران، به تهران رفت و چند روز در فرودگاه مهرآباد منتظر امام (ره) ماند تا اینکه ایشان به ایران تشریف آوردند و غلامرضا در مراسم باشکوه استقبال باشور و حرارت شرکت کرد و چند روز بعد از پیروزی نهایی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به میبد مراجعت کرد.
اعزام به جبهه
پس از پیروزی انقلاب فعالیتهای شهیدصادقیان بیش از گذشته شد. او پس از مراجعت به میبد در تمامی تظاهرات و راهپیماییها و همچنین انتخابات بعد از پیروزی فعالیت داشت و به طور جدی با عناصر ضد انقلاب برخورد میکرد. در پی شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، شهید صادقیان همچنان فعالیتهای انقلابی خود را دنبال و عزم نبرد با دشمنان اسلام و انقلاب کرد. به همین دلیل به دنبال کسب رضایت از پدر و مادرش افتاد و توانست رضایتشان را برای رفتن به جبهه جلب کند.
غلامرضای جوان پس از کسب رضایت خانوادهاش در تاریخ ۱۴ آذر به جبهه غرب عزیمت کرد. در هنگام شروع جنگ به جبهه مریوان در غرب اعزام و در آنجا بهعنوان خدمه خمپارهانداز مشغول نبرد با دشمنان شد. پدر شهید میگوید هنگام خداحافظی به او گفتم حالا که تو به جبهه میروی پس ما چه کنیم؟ در جواب گفت شماها خدا را دارید و او شما را تنها نخواهد گذاشت. پدر شهید صادقیان همچنین میگوید چندین بار به وی پیشنهاد ازدواج کردیم و او هربار میگفت بعد از پیروزی کامل انقلاب و غلبه بر کافران بعثی ازدواج میکنم. شهید همیشه به مادرش میگفت دعا کن که من در راه خدا شهید شوم و زمانی که خبر شهادت غلامرضا منتشر شد، مادر شهید دستهایش را رو به آسمان بلند کرد و گفت شیرم بر تو حلال باد که مرا به این افتخار رساندی.
سرانجام در اول بهمن سال ۱۳۵۹ حین نبرد با مزدوران ضد انقلاب در ۱۷سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شد. اولین شهیدی که جسد مطهرش در شهیدیه به خاک سپرده شد، شهید غلامرضا صادقیان بود و با به خاک سپردن بدن مطهر این شهید گلزار شهدای شهیدیه شکل گرفت.