کد خبر: 1058681
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
درباره محمدسرور رجایی
محمدسرور رجایی نویسنده، محقق و شاعر بود ولی همه کارش این‌ها نبود، در واقع، تعریف ما از یک کاراکتر است که تحلیلمان را از آن شخصیت و کارهایش کامل می‌کند.
مسعود ملکی*

محمدسرور رجایی نویسنده، محقق و شاعر بود ولی همه کارش این‌ها نبود، در واقع، تعریف ما از یک کاراکتر است که تحلیلمان را از آن شخصیت و کارهایش کامل می‌کند.
محمدسرور رجایی سال ۱۳۴۸ در کابل به دنیا می‌آید، به واسطه ضعف دولت‌های وقت، یک دوره سخت و سیاه را در آن مقطع افغانستان سپری می‌کند، پس از آن در شرایطی که شوروی به این کشور حمله کرده بود وارد جبهه مقاومت علیه تجاوز می‌شود و نهایتاً به ایران می‌آید و نویسنده می‌شود.
به نظرم اول باید همین تعریف را درباره ایشان کامل کنیم. رجایی فارغ از اینکه در جغرافیای افغانستان به دنیا آمد و رشد کرد، در اتمسفر انقلاب اسلامی رشد کرد. محمدسرور رجایی به شدت انقلابی، عاشق، وفادار و علاقه‌مند به امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی بود. او انقلاب اسلامی را یک پدیده محصور، مختص و محدود به ایران نمی‌دانست و این جزئی از ویژگی‌های شخصیتی او بود که بعد‌ها کار‌های دیگری را ناظر به همین مسئله انجام می‌دهد. این موضوع، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های محمدسرور رجایی است که او امام خمینی (ره) را امام ایران و فقط انقلاب اسلامی نمی‌داند بلکه امام تمام مردم مسلمان جهان می‌داند.
رجایی به واسطه نگاهی که به انقلاب اسلامی دارد، پس از رحلت امام خمینی (ره) و افول جریان‌های انقلابی، پایانی برای انقلاب اسلامی نمی‌بیند، یعنی به واسطه این تعریف موسع او، انقلاب اسلامی، همچنان ادامه دارد و الان در یمن، لبنان، سوریه، فلسطین و... می‌تواند تداوم داشته باشد. این مسئله از مهم‌ترین ویژگی‌های مرحوم رجایی است که به شدت وفادار به روحانیت، مرجعیت و انقلاب اسلامی بود.
به عبارت دیگر یک ویژگی مهم مرحوم رجایی این بود که نگاهش به انقلاب اسلامی، نگاه جهانی است، در حالی که خیلی از انقلابی‌های ما نهایت نگاهشان این است که انقلاب اسلامی یک پدیده داخلی است که اتفاق افتاده و دیگر تمام شده است.
از درون آتشفشان
نکته دوم درباره شخصیت محمدسرور رجایی، این است که او یک پدیده تاریخی است. یعنی ایشان کسی است که انقلاب اسلامی را درک کرده، در همان سال وقوع انقلاب اسلامی، اتفاقات افغانستان را که منجر به کودتا شده، تجربه کرده و پس از تجاوز شوروی به این کشور و تشکیل گروه‌های جهادی، جنگیده و در ادامه حضور ایرانی‌ها برای کمک به جهاد اسلامی افغانستان و همچنین حضور جریان‌های تحت حمایت عربستان یا امریکا در افغانستان را درک کرده است، شاید فقط در کشوری مانند افغانستان باشد که چنین اتفاقاتی در دهه ۶۰ رخ داده باشد که یکی از ابرقدرت‌ها به آن حمله می‌کند، قبل از آن، انقلاب کمونیستی شده و در همسایگی‌اش، انقلاب اسلامی ظهور کرده باشد، یعنی مرحوم رجایی با همه این وقایع، تقاطع تاریخی داشته و بعد‌ها هم که ناامنی‌های داخلی، ظهور طالبان و درگیری‌های خونینی که فضای پیچیده این کشور را پیچیده‌تر کرده، دیده است. این تجربه زیسته آقای رجایی در کنار ایمان و اعتقادی که به اسلام و انقلاب اسلامی داشته، معجونی از صبر را در ایشان ایجاد کرده است، یعنی مرحوم رجایی از درون آتشفشان بیرون آمده و این تجربه‌زیسته و رسوب رخداد‌های مهم دنیا در آن مقطع در شخصیت ایشان تبلور کرده است و وقتی ایشان وارد عرصه عمل می‌شود، به شدت صبر راهبردی از خود نشان می‌دهد. اگر بخواهم یک نکته مهم درباره شخصیت آقای رجایی بگویم همین صبر بیش از اندازه ایشان در کار‌های فرهنگی و نیز در برابر مسائل و مشکلاتی است که در ایران و افغانستان برای او و خانوده‌اش پیش می‌آمد، ولی ایشان همچنان پای کار بود و ذره‌ای عقب نمی‌نشست، یک علت مهم این موضوع، مربوط به تجربه زیسته مهمی است که ایشان از سر گذرانده که در کنار اعتقادات محکمش، معجونی از صبر، امید و حرکت را در ایشان ایجاد می‌کرده است.
با اتکا به این دو نکته، من محمدسرور رجایی را صرفاً هنرمند و نویسنده نمی‌دانم، بلکه رجایی، یک انقلابی مهاجر سفت و سخت در ذهن من تصویر شده است که شاید اگر در زیست‌بوم دیگری قرار می‌داشت باز هم نویسنده می‌شد و خود را کنار انقلاب می‌دید و انقلابی زیست می‌کرد.
روایت جهانی از امام و انقلاب
به نظرم ابتدائاً ایشان، بدون شک و تعارف، یک انقلابی درجه یک است و همانندی ندارد، یعنی کاراکتری که چنین مسیری را آمده باشد، متأسفانه قابلیت بازتولید ندارد. ایشان وقتی وارد فضای فرهنگی می‌شود، دست تقدیر ایشان را به این سمت می‌برد که در گلوگاه‌های اساسی و مهم فضای افغانستان، ایران و جهان اسلام وارد شود، یکی از مهم‌ترین کار‌های ایشان که کمتر هم دیده شده است، کتاب «در آغوش قلب‌ها» است. این کتاب، فارغ از نقاط قوت و ضعفش، یک نکته مهم دارد و آن سرفصل و رده کتاب یعنی روایت بین‌المللی از امام خمینی (ره) است. آنچه تاکنون دفتر حفظ و نشر آثار امام (ره) و میراث‌داران ایشان که خانواده‌شان هستند، پیگیری کردند، این بوده که امام خمینی (ره)، خانوادگی و نهایتاً ایرانی روایت شود که البته ما هیچ‌وقت کتابی درباره امام (ره) به روایت ایرانی‌ها را هم نمی‌بینیم، ولی کاری که مرحوم رجایی کرد، این بود که سرفصل امام (ره) به روایت جهان اسلام را ایجادکرد، خود ما که در فضای فرهنگی فعال بودیم هیچ‌وقت به این دقت نمی‌کردیم که اساساً امام خمینی (ره) و انقلاب ما یک انقلاب جهانی است نه صرفاً یک انقلاب سیاسی داخلی، از این جهت کاری که آقای رجایی کرد به شدت راهبردی است و نیز خط‌شکن برای کل فضای جبهه فرهنگی. این یک اتفاق خیلی مهم است که جز با تلاش و اخلاص آقای رجایی به این نقطه نمی‌رسیدیم.
کار بعدی محمدسرور رجایی که برش و آسیب‌شناسی جدیدی را پیش‌روی ما قرار می‌دهد که من آن را ذیل دیپلماسی فرهنگی فهم می‌کنم، توجه به حضور مجاهدان افغانستانی در دفاع مقدس و حضور ایرانی‌ها در جهاد اسلامی افغانستان بود. آقای رجایی این مسئله را هم درک کرد و هم برای آن گام‌های استراتژیک برداشت. کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» خاطرات رزمندگان افغانستانی دفاع مقدس که شاید حاصل هشت سال کار مداوم و بیشتر از آن کار پراکنده ایشان است، روایتی بین‌المللی از جنگ ما ارائه می‌کند، به این معنا همچنان که در جنگ تحمیلی، از چندین کشور مقابل ما بودند، از آن طرف، رزمندگانی از جهان اسلام که حامی انقلاب بودند، پای کار دفاع مقدس آمدند از جمله افغانستانی‌های مجاهد، مبارز و مخلص.
مرحوم رجایی، چند سال پیش، سندی را پیدا کرد که نشان می‌داد در دفاع مقدس، بین ۲ تا ۲ هزار و ۵۰۰ شهید افغانستانی داشتیم که این رقم مهم و بزرگی است و خیلی در مناسبات و سیاست‌های فرهنگی الان و آینده بین ایران و افغانستان و حتی کشور‌های دیگر می‌تواند تأثیر بگذارد. این کار و این کتاب آقای رجایی هم یک کار فوق استراتژیک است که مدعیان این حوزه از عهده آن برنیامدند ولی آقای رجایی در راستای عمل به تکلیف به آن عمل کرد که ان‌شاءالله جزو صدقات جاریه ایشان قرار گیرد.
دوراندیشی برای فرهنگ افغانستان
نکته بعدی درباره محمدسرور رجایی، رتوش و ویرایشی است که ایشان برای فرهنگ افغانستان کرد. همان‌طور که می‌دانید افغانستان به دلیل اتفاقاتی که در صد سال گذشته رخ داده است، به لحاظ هویتی، کشور مستقل و منسجمی نیست و دچار چندپارگی فرهنگی و هویتی شده و به شدت از جهت فرهنگی، متزلزل شده است. به نظرم، راه‌حل این مسئله، نه دست به اسلحه بردن و نه اکت سیاسی است، بلکه تنها و تنها کار فرهنگی، فرهنگ‌سازانه و تربیتی است که آقای رجایی به درستی این موضوع را تشخیص داد و محصولاتی تولید کرد. یکی از مهم‌ترین کار‌هایی که با اراده خودش و برخی حمایت‌ها صورت داد، تولید و انتشار مجله «باغ» بود. این مجله شعر و قصه که نزدیک به ۷۰ شماره آن تاکنون منتشر شده است، از سال ۸۹ و به صورت سیاه‌و‌سفید و برای کودکان افغانستان تولید می‌شد که خاطرم است آقای رجایی هزار نسخه از این مجله را در کشور افغانستان توزیع می‌کرد.
این کار‌های تربیتی و مینیاتوری که نهایتاً آینده‌ساز است، در فضای کشوری که از لحاظ فرهنگی و همچنین امنیتی و اقتصادی، وضعیت خرابی دارد، خیلی مهم، ویژه و اتفاق
مغتنمی بود.
*مدیر مدرسه سینمایی اندیشه و هنر

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار