کد خبر: 1057045
تاریخ انتشار: ۰۵ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
خاطره‌ای از شهید محمد جعفری و آزادسازی سنندج در گفت‌وگوی «جوان» با همرزم شهید
متنی که پیش‌رو دارید خاطره‌ای از شهید محمد جعفری به نقل از همرزمش عارف برازی است. این خاطره اطلاعات خوبی نیز از نحوه پاکسازی شهر سنندج از لوث ضد انقلاب ارائه می‌دهد که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.
غلامحسین بهبودی

متنی که پیش‌رو دارید خاطره‌ای از شهید محمد جعفری به نقل از همرزمش عارف برازی است. این خاطره اطلاعات خوبی نیز از نحوه پاکسازی شهر سنندج از لوث ضد انقلاب ارائه می‌دهد که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.

اوایل پیروزی انقلاب، گروهک‌ها سنندج را محاصره کرده بودند. یکی از نقاطی که هنوز در دست رزمندگان اسلام بود، باشگاه افسران بود. مدافعان باشگاه با حداقل امکانات مقابل گروهک‌ها ایستادگی می‌کردند. گاه بالگرد‌ها روی باشگاه به پرواز درمی آمدند و مقداری مهمات و آذوقه به داخل محوطه می‌انداختند. به‌رغم تمام کمبود‌ها و همچنین حملات گسترده نیرو‌های ضدانقلاب به باشگاه، رزمندگان با جان و دل از آنجا محافظت می‌کردند. آن زمان من همراه تعدادی از دوستانم در کرمانشاه مشغول سپری کردن دوران آموزشی بودم. بعد از دوره آموزشی ۳۵ روزه، برای پاکسازی منطقه از کرمانشاه به همدان و از آنجا به شهرستان قروه رفتیم. بعد از یک شب استراحت در سپاه شهرستان قروه، صبح زود به طرف شهرستان دهگلان حرکت کردیم. روز پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ شهید محمد حیدری در مکانی به نام قره چیمن به شهادت رسید. ایشان یکی از اولین شهدای پاکسازی کردستان بود. بعد از پاکسازی مسیر قروه و دهگلان، خودمان را به محل استقرار نیرو‌های سازمان پیشمرگان مسلمان کرد شاخه دهگلان رساندیم. اولین بار شهید محمد جعفری فرمانده سپاه شهرستان دهگلان را در پایگاه پیشمرگان مسلمان کرد شاخه دهگلان دیدم. بعد از سازماندهی نیرو‌ها به طرف گردن صلوات آباد حرکت کردیم. نیرو‌های سازمان پیشمرگان مسلمان کرد قبل از سایر نیرو‌ها حرکت می‌کردند. علاوه بر نیرو‌های بومی سازمان و همچنین سپاه شهرستان قروه، تعدادی نیرو از تهران و اصفهان هم به منطقه اعزام شده بودند. با رسیدن به گردنه صلوات‌آباد متوجه یک برجستگی که ساخته دست انسان بود، شدم. پیش خود فکر کردم شاید گروهکی‌ها کسی را کشته و جنازه‌اش را آنجا قرار داده‌اند. این مسئله را با شهیدان یدالله حاجیان و محمد جعفری در میان گذاشتم. وقتی به نقطه مورد نظر رسیدیم، دیدیم حدسم درست است. ضد انقلاب پیکر یک شهید را آنجا گذاشته بودند. شهید جعفری آن بنده خدا را شناخت؛ نام آن شخص مشهدی محمد کروندانی بود. ضد انقلاب آن شهید مظلوم را به جرم شیعه بودن به طرز فجیعی به شهادت رسانده و پیکرش را زیر تعدادی قلوه سنگ مخفی کرده بودند. بعد از چند روز درگیری آرام آرام خودمان را به محل سیلوی شهرستان سنندج رساندیم. البته نیرو‌های سازمان پیشمرگان مسلمان کرد به چند دسته تقسیم شده بودند و تعدادی نیز به همراه نیرو‌های اعزامی از سایر شهر‌ها از طرف کرمانشاه و کامیاران قصد پاکسازی شهر سنندج را داشتند. حالا ما از قسمت شرقی شهر و تعدادی نیز از قسمت جنوبی قصد ورود و پاکسازی سنندج را داشتیم. البته در قسمت غربی پادگان لشکر ۲۸ سنندج قرار داشت و آنجا هم دست نیرو‌های انقلابی بود. به این ترتیب نیرو‌های ضدانقلاب چاره‌ای نداشتند جز اینکه از طرف قسمت شمالی (جاده مواصلاتی شهرستان مریوان) متواری شوند.
بعد از چندین روز درگیری توانستیم شهر سنندج را پاکسازی کنیم. وقتی به بنکه‌ها (مقر) گروهک‌های ضدانقلاب رسیدیم، وسایلی را داخل بنکه‌ها پیدا کردیم که از گفتن آن شرم دارم. به ذهن هیچ یک از ما خطور نمی‌کرد که گروهک‌ها با انواع شعار‌های خلقی اینگونه در شهر، فساد به راه انداخته باشند. بعد از پاکسازی شهر سنندج، همراه تعدادی از نیرو‌ها به شهرستان دهگلان اعزام شدیم. قصد ما از اعزام به شهرستان دهگلان پاکسازی موچش و روستا‌های اطراف بود. در مدتی که در شهرستان دهگلان بودیم، در خدمت شهید محمد جعفری بودم. واقعاً خاطرات خوشی در کنار ایشان دارم، اما حیف که آن روز‌های خوش کوتاه بود و نهایتاً روز هشتم مرداد ۱۳۵۹ که شهید محمد جعفری به منظور بازدید از محور موچش و بلبان آباد رفته بود، در روستایی به نام هوارپان در کمین نیرو‌های ضدانقلاب افتاد و همراه دو نفر از همرزمانش به نام‌های مظفر صادقی و عبدالله حسین پناهی به شهادت رسیدند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار