سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: در جهان امروز سبک زندگی (Lifestyle) بسیار مهم شمرده میشود؛ مجموعهای از منشهای ذاتی ما و همچنین روشهایی که برای ادامه حیات برگزیدهایم. بحث سبک زندگی در بسیاری از سخنان رهبر فرزانه و از جمله بیانیه گام دوم انقلاب مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است. ایشان در مهر ماه ۱۳۹۱ در جمع پرشور جوانان خراسانشمالی سؤالات مهمی را در این خصوص مطرح نموده، آسیب شناسی آنها را خواستار شدند. در پاسخ به این مطالبه اساسی هر هفته یکی از این سؤالات را مطرح نموده، به بررسی پاسخ میپردازیم. پیش از این هشت سؤال را مطرح و بررسی کردهایم و امروز سؤال نهم را مطرح میکنیم. پرسش این است: «چرا در زمینه فرهنگ رانندگى در خیابان، ما مردمان منضبطى به طور کامل نیستیم؟ این آسیب است. رفتوآمد در خیابان یکى از مسائل ماست؛ مسئله کوچکى هم نیست، مسئله اساسى است.»
رانندگی ایرانی پر خطر و وحشتناک است
فرهنگ رانندگی یکی از جنبههای مهم زندگی اجتماعی است، زیرا ما با طریقه رانندگی خود نوعی معرفی از خودمان ارائه میکنیم. اینکه آدم صبور و بردباری هستیم یا شتابزده عمل میکنیم. اینکه پایبند مقررات هستیم یا قانون گریز و قانون ستیزیم یا حتی اینکه خودخواه و خودشیفتهایم یا برای دیگران ارزش قائلیم. متأسفانه باید اذعان کنم تصویری که از رانندگی ما به دنیا ارائه شده، تصویر مناسبی نیست. مردمانی که مهمان نوازی ایرانی را ستایش نموده، از آن به عنوان یکی از جلوههای زیبای فرهنگ ایرانیان یاد میکنند، وقتی به رانندگی ایرانی میرسند به تأسف سری تکان داده، میگویند:.. واووووو... رانندگی ایرانی پر خطر و وحشتناک است! بگذارید من قدری بدبینانه به این موضوع نگریسته، بیمحابا بگویم که ما از اساس با فرهنگ رانندگی بیگانهایم. آیا سخن گفتن از فرهنگ رانندگی با کسی که برای نوامیس مردم ایجاد مزاحمت میکند، از بیقانونی سوءاستفاده نموده، هرچه دوست دارد از مردم کرایه میگیرد، همزمان با رانندگی خوراکی میخورد، با موبایل صحبت میکند و حتی مطالبی را در شبکههای اجتماعی رد وبدل میکند، آب در هاون کوبیدن نیست؟
شما بگویید از کسی که بدون گواهینامه رانندگی میکند و برای ربودن یک مسافر که مبادا خدای نکرده نصیب دیگری شود، بدون راهنما جلوی ماشینهای دیگر میپیچد، چه انتظاری میرود؟ یا از آنکه راه و بیراه لایی میکشد و علاوه بر آنکه جان خود و دیگران را به خطر میاندازد، ترافیک شهر را نیز مختل میکند، چه توقعی میرود؟
مبادا گمان کنیم سخن ما پیرامون جنبههای پنهان این فرهنگ است؛ نه... کسی که اینها را نمیداند فقط خواجه حافظ شیرازی است! به خاطر دارم دوستی که از امریکا برای فعالیت تجاری به ایران آمده بود، روزی برایم گفت که جهت انجام برخی کارها به سفارت سوئیس در تهران رفته بود. کاردار سفارت که از تصمیم وی مطلع شده، با لبخند تلخی به وی گفته بود مراقب باش؛ ایرانیها در تجارت نیز مثل رانندگیشان رفتار میکنند. در این عرصه کسی موفقتر است که بلد باشد بهتر لایی بکشد!
او چندان بیراه نگفته بود. کسی که شور جوانی را دلیل کافی برای اتلاف وقت و دور دور کردن تلقی کرده، در همان حال، برای سوار کردن دختری جوان چنان ترمز میزند که آن سرش ناپیداست، از فرهنگ رانندگی بویی نبرده است! یا کسی که غیر منصفانه رانندگی زنان سرزمین خویش را به سُخره میگیرد، یا با فحش و ناسزا پیرمردی را که اندکی کند رانندگی میکند؛ مورد نوازش قرار میدهد، یا در اتوبان با شتاب فراوان از خط سرعت به مسیر کندرو میپیچد و زمینه تصادفهای متعددی را فراهم میآورد، با فرهنگ رانندگی بیگانه است.
وقتی خودرو وسیلهای برای رفتارهای نابهنجار میشود
آیا به نظر شما کسی که صدای ضبط ماشین خود را با استفاده از باندهای مختلف بالا برده، یا با بوقهای آزار دهنده یا برداشتن اگزوز اتومبیل خویش اسباب آزار و اذیت دیگران را فراهم میآورد، از شعور، انضباط و فرهنگ رانندگی برخوردار است؟
همچنین با زنی که بیتوجه به ارزشهای معنوی جامعه، وسیله نقلیه خویش را حریم خصوصی تلقی کرده، با هفت قلم آرایش حجاب از سر برمیدارد، در میان انگشتانی با ناخنهای مانیکور کرده سیگار وینستون گذارده و تازه ته سیگار خود را هم کف خیابان پرت میکند، میتوان سخن از فرهنگ رانندگی گفت؟ خدایا؛ چه کارها که ما در هنگام رانندگی نمیکنیم!
بعضی از ما صندوق عقب و صندلیهای پشتی ماشین خود را تغییر کاربری داده، به فروشگاه سیار مبدل کردهایم. در شهر میچرخیم و ترشی و سرکه و مربا و... میفروشیم!
بعضی، تک سرنشین و یله، به دنبال مسافری سرگردان، عرصه را بر رانندگان تاکسی که تنها از همین راه ارتزاق میکنند، تنگ میکنیم... و برخی دیگر به زشتترین کاری که فرهنگ رانندگی را به سُخره گرفته، آبرو از ما باقی نمیگذارند، یعنی فریب پلیس دست میزنیم.
اینکه ما بخواهیم بدون پرداخت هزینه وارد محدوده طرح ترافیک شده، از مزایای آن استفاده کنیم، اوج بیانصافی و خودخواهی است. کیست که در پایتخت یا شهرهای بزرگ موتورسیکلتی را ندیده باشد که در ازای دریافت مبلغی پشت پلاک خودرویی حرکت کرده تا دوربینِ پلیس پلاک او را نگیرد و ثبت نکند؟ یا اتومبیلی که در حین رد شدن خودروی دیگر از زیر دوربین پلیس چنان سپر به سپر آن چسبانده که پلاک آن از چشم دوربین مخفی بماند!
من حتی خانمی را دیدم که دگمه مانتوی خود را گشوده و به دنبال اتومبیلی میدوید تا پلاک آن را هنگام رد شدن از مقابل دوربین بپوشاند. فکر کنید این رفتارهای سخیف تا چه اندازه موقعیت اجتماعی ما را تنزل داده و مخدوش میکند! میدانم؛ زندگی شهری الزامات و قواعد خاصی دارد. اما با این نحوه رانندگی که ما داریم، پرادو سوار و پراید سوار در عین اختلاف طبقاتی حس مشترکی را تجربه میکنند. متأسفانه قوانین رانندگی چیزی است، فرهنگ رانندگی چیز دیگر؛ آنچه قدری امیدوار کننده است اینکه بدانیم هنوز هم دیر نیست. تا اراده نکنیم و نخواهیم هیچ چیزی درست نخواهد شد.
چگونه انضباط رانندگی را سرلوحه کار خویش قرار دهیم؟
آموزش زندگی قاعدهمند: ما باید آموزش زندگی قاعدهمند را از کودکی در دستور کار خود قرار دهیم. مهمترین سن آموزشپذیری سن کودکی است. ما چقدر روی آموزش در این سنین برنامهریزی کردهایم؟ دوست هموطنی که در کشور سوئیس اقامت دارد به من میگفت ما هزار سال هم در این کشور زندگی کنیم، باز هم به همان آداب و قواعد زندگی ایرانی پایبندیم، اما بچههای ما که در مدارس آموزش میبینند، کاملاً با تعلیم و تربیت بومی خو میگیرند. آنان خیلی از اوقات بر سر رعایت قانون پافشاری کرده و حتی ما را مجاب میکنند که به قوانین کشور میزبان احترام بگذاریم.
رفتار صحیح شهروندان: ما هر چقدر دم از رعایت قانون بزنیم تا رفتار درستی از خود بروز ندهیم، نخواهیم توانست اثر بایستهای بر دیگران بگذاریم. ضرب المثل زیبایی هست که میگوید صدای رفتار تو چنان بلند است که من صدای گفتارت را نمیشنوم. نسل جدید نسل هوشیاری است و فاصله گفتار و رفتار را کاملاً درک میکند. وقتی حرفی میزنیم که به آن عمل نمیکنیم، او بلافاصله این تلقی را پیدا میکند که اگر این حرف ارزش عمل کردن داشت، او خود به آن عمل میکرد!
فرهنگسازی و مسئولیتپذیری: طرح همیار پلیس را به خاطر دارید؟ در این طرح پلیس با سپردن مسئولیت نظارت بر رفتار قانونمند والدین به بچههای ابتدایی و راهنمایی از آنان عناصری ساخته بود که در هنگام رانندگی دائماً وظیفه مراقبت از قانون را بر عهده داشته و تذکر دهندهای همیشگی باشند. طرحی که در راستای استقرار انضباط رانندگی بسیار موفق ظاهر شد و توانست با تزریق روحیه خودباوری و اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان در کاهش تخلفات رانندگی نقش بسزایی داشته باشد. از نمونههای دیگر میتوان به تمهیداتی اشاره کرد که به فرهنگ حذف سیگار در تاکسیها و سایر خودروها، نشستن یک نفر در صندلی جلوی اتومبیلها و همچنین بستن کمربند ایمنی منجر شده است. نخبگان جامعه باید همواره از این قبیل طرحها و ایدهها در آستین داشته باشند تا اندکاندک جامعه با این نوع فرهنگها خو بگیرد و عادت کند.
همبستگی اجتماعی: همبستگی اجتماعی شرط لازم برای نهادینه کردن انضباط رانندگی است. ما روزگاری را پشت سر گذاردهایم که راه دادن به یکدیگر و همراهی و همدلی نوعی فرهنگ تلقی میشد. هنوز هم کلیپهایی در فضاهای مجازی به اشتراک گذارده میشوند که نوعی همبستگی اجتماعی را در فرهنگ رانندگی نمایش میدهندکه فوقالعاده امیدوار کننده است. همین که وقتی آمبولانسی آژیرکشان از راه میرسد و نیازمند همکاری مردم برای عبور سهلتر است، همه راه میدهند و همکاری میکنند. اینها ترویج فرهنگ درست رانندگی و ایجاد الگوی مؤثر برای سایرین است.
بگذریم که بعضی از ما هنوز با دیدن حادثه رانندگی، به جای کمک به آسیب دیدگان و خبر کردن نیروهای امدادی اطراف محل حادثه تجمع کرده، راه را بر خدمترسانی امدادگران میبندیم و از آن سخیفتر اینکه دست به دوربین برده، چون خبرنگاران به عکسبرداری و فیلمبرداری میپردازیم؛ تاکنون فکر کردهایم انجام چنین کارهای سبک سرانهای میتواند به قیمت جان آدمها تمام شود؟!
قواعد تنبیهی درست و حسابی: جریمههای رانندگی در کشور ما چندان بازدارنده نیست. افراد زیادی هستند که خلاف میکنند و با قلدری سرشان را بالا میگیرند که جریمهاش را میدهم! نگارنده حدود ۱۰ سال به جهت مأموریت کاری در خارج از کشور زندگی کرده است. در این ۱۰ سال یک بار اتفاق افتاد که ناخودآگاه از چراغ قرمز عبور کرده و با مشکلات جدی مواجه شدم. بلافاصله پیامکی روی موبایلم آمد که شما فلان چهارراه از چراغ قرمز عبور کردهاید. لطفاً خودتان را به نزدیک ایستگاه پلیس معرفی کنید. پلیس در نخستین وهله برگه جریمهای به دستم داد که دود از کلّهام بلند شد. مبلغی که آن روز از یک میلیون تومان تجاوز میکرد! بعد هم یک پوینت (دایره سیاه) روی گواهینامه رانندگیام گذاشت که اگر کسی پنج پوینت بگیرد، گواهینامهاش باطل میشود. بعد هم گفت که باید اتومبیل برای دو هفته به پارکینگ منتقل شود. البته میتوانید مبلغی بپردازید و ماشین زیر پایتان باشد... چند برابر آن جریمه! و از همه جالبتر آنکه باید سه جلسه در کلاس آموزشی حاضر شوید تا یاد بگیرید که عبور از چراغ قرمز یعنی چه؟ در کشور ما اگر چنین قواعد تنبیهی اجرا شود، راننده از چراغ قرمز که هیچ؛ از چراغ زرد هم عبور نخواهد کرد!
صبر و بردباری: اگر فرهنگ رانندگی را به مثابه یک پیکر در نظر بگیریم، روح آن صبر و بردباری است. راننده عجول و کم صبر جز آنکه آرامش روانی خود را مخدوش میکند، موجبات آزار و اذیت دیگران را نیز فراهم میآورد. هیچگاه از خاطر نمیبرم برخورد ساده آینه دو اتومبیل را که با کمال تأسف به قتل روحالله داداشی، یکی از قویترین مردان ایران انجامید. آیا هیچگاه نباید از خود بپرسیم که چرا در حین رانندگی کنترل درستی بر احساسات خویش نداریم و به سرعت عصبانی میشویم، به طوری که گاه این خشم و نفرت به قتل و خونریزی میانجامد؟! این چه فرهنگی است که بعضی از ما بیصبرانه در یک مسیر کوتاه بارها و بارها تغییر مسیر داده تا فقط چند گام از سایرین جلو بزنیم؟ اندک زمانی که در زندگی ما چندان به حساب نمیآید، اما میتواند از خسارات جبران ناپذیری سر برآورد!
نظارت عمومی: در بسیاری از کشورهای دنیا پلیس از مردم برای استقرار نظم و قانون کمک میگیرد و مردم نیز وظیفه عرفی و قانونی خود میدانند که به پلیس کمک کنند. به صورت مکرر از ایرانیانی که در کشورهای اروپایی مقیم هستند شنیدهام که گاهی در شرایطی که هیچ دوربینی مقابل آنان نبوده، مرتکب تخلفی شدهاند و بعدها برگه جریمهای که مربوط به آن تخلف است، دریافت کردهاند. این نیست، جز اینکه مردم با دوربین موبایل تخلفات را ثبت کرده و گزارش آن را به پلیس میدهند. آموزش زندگی الکترونیک: اینترنت و ملزومات آن در چند دهه اخیر جزیی از زندگی و فرهنگ مردم شده است. زندگی الکترونیک بهرغم کاستیهای معتنابهی که دارد میتواند به بستر آمادهای تبدیل شود که نظم و انضباط اجتماعی را به همراه داشته باشد. چنین شرایطی جز رفاه و آسایشی که برای شهروندان رقم میزند، میزان تخلف را نیز به طور محسوسی کاهش میدهد.
پرداخت الکترونیکی کرایه در تاکسیها به وسیله استفاده از QR code (بارکد خوان) از این جمله است. هر چند از میان ۲۵۰ هزار تاکسی در سراسر کشور در خوشبینانهترین حالت فقط ۵۰ هزار تاکسی مجهز به این سیستم هستند و هر چند فقط ۵/ ۱ درصد پرداختها از این طریق صورت میپذیرد، ولی مهم آغاز حرکتی است که در صورت تداوم به تغییر و تحولی بنیادین در سیستم رانندگی خواهد انجامید.
اصلاح زیرساختها: هرگز نمیتوان از انضباط رانندگی حرف زد، اما به خودروهای خوب و ایمن، جادههای استاندارد، قوانین و مقررات اصولی و کارآمد، آموزش و رعایت حقوق شهروندی، ارتقای سطح فرهنگ رانندگی، بهبود صنعت خودرو و... اشاره نکرد. با اصلاح همه این زیرساختهاست که امنیت شهروندان تأمین شده، ترافیک، روان و اصول وقواعد رانندگی بسامان میشود.
* عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی