سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: فرامرز قریبیان بازیگر پیشکسوت سینما که پس از بازی در فیلم «خروج» و برخوردی که با آن فیلم شد از سینما خداحافظی کرده بود، حالا عنوان کرده اگر مسعود کیمیایی فیلمی اعتراضی بسازد، حاضر است در آن بازی کند. عبارت هنر اعتراضی این روزها یکی از چالشبرانگیزترین عباراتی است که میتوان در هنر آن را جستوجو کرد. به بهانه سخنان قریبیان و برای بررسی بهتر این عبارت گفتوگویی با امیررضا مافی، استاد دانشگاه و منتقد سینما داشتهایم و در آن به مرز هنر اعتراض با سیاهنمایی پرداختهایم.
سراغ تعریف هنر اعتراضی برویم، به چه چیزی هنر اعتراضی میگویند و چقدر میتوان ردپای آن را در هنر مشاهده کرد؟
ردپای هنر اعتراضی در شاخههای مختلف هنر از جمله سینما دیده میشود. به طور کلی هنر اعتراضی به مناسبات و شرایط موجود نقد دارد و منتقد وضع جاری است. به تعبیر دیگر اگر هنرمند در اثر هنریاش به امر اجتماعی بپردازد و علیه آن چیزی که بر حق نمیداند شورش کند و اعتراض نماید، هنر معترض (Protestart) انجام داده است. هنرمند در هنر اعتراضی سعی دارد مخاطبانش را که با او همنظر هستند با خود همراه کند و در واقع حرف دل آنها را بزند.
در ایران از چه زمانی میتوان ردپای هنر اعتراضی را دید؟
هنر اعتراضی به چند صورت خود را نشان میدهد، از جمله اعتراض مستقیم که هنرمند مسئله مورد انتقاد خود را به صورت صریح و واضح بیان میکند و اعتراض غیرمستقیم و در لفافه که در آن اعتراض به صورت غیرمستقیم و با گوشه و کنایه بیان میشود. در ایران میتوان نوع دوم یعنی هنر اعتراض غیرمستقیم را در تاریخ بعد از حمله مغول مشاهده کرد که صنایع ادبی «استعاره» و «کنایه» وارد ادبیات شد.
در سینما چطور؟ میتوان تاریخ مشخصی برای ورود هنر اعتراض به سینمای ایران در نظر گرفت؟
در سینمای ایران میتوان با موج روشنفکری سینما یا همان تعبیر «موج نو» که شخصاً با آن تعبیر زیاد موافق نیستم، ردپای هنر اعتراضی را دید. شاید یکی از مهمترین پایهگذاران هنر اعتراضی در سینما همان فیلم «قیصر» مسعود کیمیایی باشد؛ فیلمی که به شرایط حاکم اعتراض دارد. فیلم «گاو» داریوش مهرجویی نیز به نوعی فیلم اعتراضی است یا از آن مهمتر دیگر فیلم مهرجویی یعنی «دایره مینا» فیلمی اعتراضی است. فیلمهای «آژانس شیشهای» حاتمیکیا، «سنتوری» مهرجویی و «عصبانی نیستم» یا اغلب کارهای سینمایی تهمینه میلانی، اعتراضی است، حتی در نمونههای اخیر آن فیلم «خورشید» ساخته مجید مجیدی نیز رگههایی از فیلم اعتراضی را دارد.
فرق بین هنر اعتراضی و سیاهنمایی چیست؟ بسیاری از هنرمندان شاید معتقد به هنر اعتراضی باشند، اما خروجی آثارشان سیاهنمایی است!
«سیاهنمایی» ازجمله واژههایی است که بد تعریف شده و بعضی اوقات برای انکار رقیب سیاسی از این واژه استفاده شده است. در حالی که اگر تصویری از جامعه است که منصفانه نباشد و آن تصویر تلخی بیش از حد نیز باشد، مصداق «سیاهنمایی» میشود. در مقام نظر، هنر اعتراضی شرایط را نقد میکند ولی سیاهنمایی نمایانگر وجههای غیرمنصفانه است. برای مثال در ایران زنان موقعیت اجتماعی خوبی دارند، حال اگر در سینما زنان ایرانی دائماً آسیبدیده نشان داده شوند و با این تصویر جامعه را به این باور که زنان موقعیت خوبی ندارند، سوق دهند، سیاهنمایی شده است. از طرف دیگر ارائه تصویری از ایران که در آن همه چیز در برهوت است و پیشرفتهای شهری و امکانات نادیده گرفته شود، اگر بر اساس منطق داستان نباشد، سیاهنمایی است. به نظرم تبصرهای که مرز میان اعتراض و سیاهنمایی را مشخص میکند، خارج نشدن از دایره انصاف است. اگرچه ذات هنر نیز، چون برگرفته از ذوق و احساسات است نه منطق و تحلیل، خود چندان منصف نیست و هنرمند بر اساس ایدئولوژی و جهانبینی خود عمل میکند.
چرا هنرمندان دوست دارند وجهه اعتراضی داشته باشند و معترض بودن در میان خیلیها ارزش به حساب میآید؟
به هر حال آلترناتیو بودن و مخالف جریان اصلی بودن یکی از نمادهای روشنفکری است. روشنفکر منتقد وضع موجود است و موافقان وضعیت موجود خارج از دایره روشفکری قرار میگیرند. بعد از جنگ جهانی دوم، روشنفکرها با استفاده از انگارههای چپ و به کارگیری متدولوژی چپ، از حاکمان سیاسی فاصله گرفتند. جریان روشنفکری با ورود به دنیای هنر، هنر اعتراضی را دامن میزند.
آیا کسانی که در هنر مسلک روشنفکری را دنبال میکنند، واقعاً روشنفکر محسوب میشوند؟
روشنفکر بودن نیازمند سواد و دانش است. با این ابزار است که روشنفکر بر وضع موجود اشراف پیدا میکند و به آن اعتراض میکند. این اعتراض دارای ریشههای قوی علمی و فرهنگی است. خیلی وقتها در حیطه هنر، هنرمند قیافه روشنفکری به خود میگیرد و هنر اعتراضی ارائه میدهد، اما واجد شرایط لازم آن نیست. او اعتراض میکند، چون پز روشنفکری را دوست دارد.
این را هم در نظر داشته باشیم که اگر هنر اعتراضی وجود نداشته باشد، دولتها کار خودشان را انجام میدهند و اثرپذیر نخواهند بود. این هنر اعتراضی است که دولت را وادار به اصلاح و بیواسطه امر اجتماعی را که میان مردم است به طبقه حاکم منتقل میکند.
به نظرتان چقدر هنر اعتراضی در جامعه ما دارای اصالت است؟
بسیاری از هنرمندانی که فکر میکنند هنر اعتراضی دارند، در عمل ادای معترض بودن را درمیآورند، در حالی که وقتی دولت بخواهد به هنرمندان پول بدهد، همانها در صف میایستند تا پول بگیرند. باید بین «هنرمند بودن» و «هنر فهم» بودن تفاوت قائل شویم. برای هنر فهم بودن باید خیلی خواند، باید «حُر» بود و سلوکی را طی کرد. متأسفانه هنرمندان ما مثل سیاستمداران ما اینستاگرامی شدهاند، انتهای هنر اعتراضیشان پست گذاشتن در اینستاگرام است که اگر به آن اعتراض شود، همان پست را هم حذف میکنند.