سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: در جهان امروز سبک زندگی (Lifestyle) بسیار مهم شمرده میشود؛ مجموعهای از منشهای ذاتی ما و همچنین روشهایی که برای ادامه حیات برگزیدهایم. بحث سبک زندگی در بسیاری از سخنان رهبر فرزانه و از جمله بیانیه گام دوم انقلاب مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است. ایشان در مهر ماه ۱۳۹۱ در جمع پرشور جوانان خراسان شمالی سؤالات مهمی را در این خصوص مطرح کردند و آسیب شناسی آنها را خواستار شدند. در پاسخ به این مطالبه اساسی هر هفته یکی از این سؤالات را مطرح و به بررسی پاسخ خواهیم پرداخت. شنبه هفته گذشته مورخ ۷ /۴ /۱۳۹۹ در نخستین شماره این مجموعه به موضوع فرهنگ همسایگی و آپارتماننشینی پرداختیم و موضوع امروز ما به فرهنگ کار جمعی اختصاص دارد. پرسش این است که چرا فرهنگ کار جمعى در جامعه ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با اینکه کار جمعى را غربىها به اسم خودشان ثبت کردهاند، اما اسلام خیلى قبل از اینها گفته است: «تعاونوا على البرّ والتّقوى» یا: «واعتصموا بحبل اللّه جمیعا» یعنى حتّى اعتصام به حبلاللّه هم باید دستهجمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا».
یک دست صدا ندارد
کار و تلاش به فعالیتی اطلاق میشود که به تولید کالا یا ارائه خدمت بیانجامد. همین کار که مستلزم صرف انرژی است و باعث تأمین معیشت فرد و خانواده میشود، در اسلام از شرافت ذاتی برخوردار بوده و در روایات ما جوان بیکار دشمن خداوند شمرده شده است. همچنین در اسلام کار جمعی بر کار فردی برتری داشته و ارزشمندتر به حساب آمده است.
سؤال مهم آنکه آیا اساساً کار گروهی بر کار فردی مزیتی دارد یا نه؟ در میان مردمانی که از کودکی شنیدهاند که: «اگر شریک خوب بود، خدا هم شریک داشت» یا «وقتی میخواهید کاری انجام نشود، آن را به چند نفر بسپارید» این پرسش اصلاً غیر متعارف نیست!
چه خوب که ما در ترویج فرهنگ کار جمعی نخست آن مبنا را به بوته فراموشی سپرده، ایمان بیاوریم که: «یک دست صدا ندارد.»، بدین ترتیب شرط اولیه پذیرش کار جمعی اعتماد به یکدیگر است که عامل تعیین کننده شمرده میشود، آنگاه توجه به مزایای کار گروهی که از عدد و شماره بیرون است.
مزیتهای بیشمار کار گروهی
تصمیم گروه به خاطر مشارکت گستردهتر، هم مورد درک بهتر واقع شده و هم نسبت به تصمیم فرد آسانتر پذیرفته میشود. از آن جهت که گروه از دانش بیشتری برخوردار است، معمولاً راه حل بهتری ارائه میکنند. همواره در گروه برای رسیدن به نتیجه تلاش، کوشش بیشتری شکل گرفته و در نهایت به قضاوت جمعی بهتری منجر میشود. همین فواید و مزایاست که در اشاعه فرهنگ همیاری، همکاری و تعامل بخش گستردهای از روستا نشینان ما مفید و مؤثر بوده است.
اینها اتفاقاتی است که باید در سطح عموم ترویج یافته و در بین آحاد مردم رخ دهد، اما از سوی دیگر دولتها نیز وظیفه دارند با توجه به محدودیت منابع کشور سیستمهای موازی را در هم ادغام نموده، با ارائه آموزشهای کاربردی، تبلیغات، تقویت باورهای دینی، افزایش رضایتمندی شغلی، مهارت ورزی، خردگرایی و... فرهنگ کار جمعی را در کشور ارتقا دهند.
مسئله مهم دیگر عنایت به ثمرات و پیامدهای ارزشمند فعالیت جمعی است که میتواند مشوق بسیار خوبی برای همگان باشد. حرکت در چارچوبها، آشنایی با افکار و ایدههای تازه، چشم دوختن به هدف و تعیین درستِ مسیر در جهت رسیدن به آن، انعطافپذیری حتی در صورت مخالفت، جذب افراد همدل و همراه، انسجام و پشتکارو شکوفایی اذهان جمع در اثر برخورد با آرای دیگران میتواند از جمله این پیامدها باشد.
همنوردی یک فرهنگ است
اجازه دهید همین جا شما را با یکی از اصطلاحات کوهنوردی آشنا کنم: «همنوردی!». در فرهنگ نامه کوهنوردی، همنوردی دقیقاً به نوعی کار جمعی اطلاق میشود که در آن همنوردان همیشه حواسشان هست که یکی تندتر یا کندتر از دیگران حرکت نکند، پای یکی نلغزد و خدای نکرده سقوط نکند، یا کسی کم نیاورد و در شرایط سخت فشارش نیفتد. همنوردی در کوهنوردی یک واژه نیست، یک فرهنگ است. فرهنگ پشت و پناه هم بودنِ بیمنت، همراه بودنِ بیتصاحب و همچنین عشق ورزی، مهربانی و همدلی بیتوقع!
انجام چنین اموری هنوز در کشور ما نهادینه نشده است. در حالی که برخی کشورهای دنیا بهرغم همه مضیقههای مادی و معنوی، سالهاست به نهادینهسازی این فرهنگ اقدام نمودهاند. ژاپن از جمله کشورهایی است که طی سالیان متمادی شرایط را برای آموزش کار جمعی فراهم کرده است. بازی صندلیهای کمتر، آدمهای بیشتر، از جمله بازیهای متداول در مهد کودکها و دبستانهای ژاپنی است یا اینکه در دبستانهای ژاپن، در کلاسها را سنگین میسازند تا بچهها با حس نیاز به یکدیگر، کمک کردنِ به هم را یاد بگیرند. الزام دانشآموزان در مدارس ژاپن به استفاده نوبهای از ویلچر نیز در همین راستا تعریف میشود. بچهها موظفند سالانه چند بار از ویلچری که در حیاط مدرسه قرار دارد استفاده کنند تا مشکلات و محرومیتهای یک فرد معلول را بفهمند و در موقع مناسب به کمک او بشتابند. اینها برخی از پایههای استحکام فرهنگ کار جمعی است که ما از آن بیبهره یا کم بهرهایم.
کتابهایی خالی از کار و تلاش جمعی
نیم نگاهی به کتابها و منابع آموزشی ما این حقیقت تلخ را آشکار میکند که متأسفانه فرهنگ کار جمعی در آموزشهای کاربردی ما نیز چندان مورد توجه واقع نشده است. چندی پیش یکی از کارشناسان حوزه کار با اشاره به پژوهشی که در خصوص تحلیل محتوای کتابهای درسی دبیرستان انجام شده، گفته بود در این کتابها سهم نگرش مثبت به کار ۲۶ درصد، بهرهگیری از فنآوریهای جدید ۱۳ درصد، کارایی و بهرهوری ۱۱ درصد، تعاون و همکاری گروهی ۸ درصد، رعایت تقسیم کاری ۷ درصد، رضایتمندی شغلی ۴ درصد، مدیریت مشارکتی و تعهد کاری هر کدام سه درصد، رعایت نظم در انجام کارها ۲ درصد، کارآفرینی یک درصد و عدالت سازمانی، مشورت در انجام کارها و رعایت مسائل سازمانی صفر درصد بوده است.
تلختر و نگران کنندهتر آنکه بررسی پنج کتاب درسی دبیرستان نشان میدهد که تنها در ۱۷ درصد این کتابها شیوههای همکاری و کارگروهی آموزش داده شده است. اینها لایههای پنهان آموزشهای ماست که متأسفانه گریبانگیر ما شده و ناگزیر به تبعات و پیامدهای سوء آنها مبتلا شدهایم.
از سوی دیگر کشور ما مهد قهرمانپروری است. در قهرمانپروری این فرد است که حرف اول را میزند. حتی در ورزشهای قهرمانی آنها که جنبه فردی دارند، نزد ما ایرانیان محبوبتر از ورزشهایی هستند که مشارکت جمعی را میطلبند. قبول دارید که ورزشهای تیمی در کشور ما انگشت کوچک ورزش کشتی هم به حساب نمیآیند؟ چرا؟ چون اینجا دست یک نفر را بلند میکنند، یک نفر بالای سکو میرود و به گردن یک نفر مدال میآویزند...
موانع دیگری که بر سر راه ترویج کار جمعی قرار دارند، عبارتند از: منیتها و بخصوص فرهنگ منحط «همه چیز دانی»، عدم همفکری، ناهماهنگی، خودرأیی، ترجیح منافع شخصی و صنفی و سازمانی بر منافع ملی، عدم آگاهی از شرایط جهانی، فایده گرایی و به ویژه تنگ نظری.
چرا از تنگ نظری به صورت ویژه یاد کردم، زیرا ما گاهی جوری تربیت شدهایم که نمیتوانیم موفقیت دیگران را تحمل کنیم. گویا آنان به شدت جای ما را تنگ کردهاند!
اصطلاحاتی همچون دکان کسی را تخته کردن، پوست خربزه زیر پای دیگری انداختن، در کار کسی موش دواندن، چوب لایچرخ دیگری گذاشتن، زیرآب کسی را زدن، دست کسی را در پوست گردو گذاشتن، نان کسی را آجر کردن و دهها ضرب المثل و تعبیر عامیانه دیگر حکایت از نوعی فرهنگ تنگ نظرانه در میان ما ایرانیها دارد.
به همه اینها بیفزایید عدم مهارت در کار تشکیلاتی و الزامات آن را، که نقیصه بزرگی برای تحقق کار جمعی به شمار میآید.
نخبگان ما برای تشکیلاتی بار آوردن جامعه چه کردهاند؟ این نخبگان آیا خود از کار تشکیلاتی سررشتهای دارند؟ اصولاً آیا چنین کاری اولویت سرمایهگذاری آینده ما تلقی میشود؟
سخن پایانی آنکه فرهنگسازی کار جمعی را باید از دوران کودکی آغاز کرد و آن را قدم به قدم پیش برد تا سالهای آتی با نسلی مواجه باشیم که کار جمعی خصیصه و ویژگی بارز آن تلقی شود.
* عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی