کد خبر: 1007891
تاریخ انتشار: ۰۴ تير ۱۳۹۹ - ۰۴:۴۵
چرا وسط مزرعه زندگی خشک شده‌ام و قدرت ابتکار را از دست داده‌ام؟
بدترین نوع ترساندن این است که آدم خودش را بترساند. یعنی در این مزرعه زندگی که می‌تواند این گوشه و آن گوشه برود و دست و پایش را باز کند این وسعت زندگی را رها کرده و میخ شده باشد که چه کار کند؟
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: احتمالاً این داستانک را از جبران خلیل‌جبران خوانده‌اید: یک بار به مترسکی گفتم از ایستادن در این دشت خلوت خسته نشدی؟ گفت: لذت ترساندن، عمیق و پایدار است، من از آن خسته نمی‌شوم. دمی اندیشیدم و گفتم: درست است، چون که من هم مزه این لذت را چشیده‌ام. او گفت: فقط کسانی که تن‌شان از کاه پُر شده باشد این لذت را می‌شناسند.

رابطه ترساندن با هویت پوشالی

بیایید در این داستانک، کمی موشکافی کنیم، یا این طور بگوییم چاقوی تشریح‌مان را زیر پوست او در پوشال‌های مترسک فرو ببریم. ما با مترسکی روبه‌رو هستیم که از زندگی فقط یک چیز می‌فهمد: ترساندن. در واقع زندگی خود را وقف ترساندن دیگران کرده است و از این کار لذت هم می‌برد. با این حال وقتی به کسی می‌رسد که ادعا می‌کند او هم شبیه مترسک است و از ترساندن دیگران لذت می‌برد نزد او اعترافی می‌کند: - احتمالاً این اعتراف هم به خاطر این است که او را بترساند، اما در عین حال اعتراف کاملاً صریح و صادقانه‌ای است – فقط کسانی می‌توانند از ترساندن دیگران لذت ببرند که پر از کاه باشند یعنی یک هویت پوشالی و دروغی را به عنوان خود شناسایی کرده باشند.

اگر مترسک بخشنده بود...

اجازه بدهید کمی بیشتر در مزرعه‌ای که مترسک در آن ایستاده و مشغول حراست از داشته‌های مزرعه است پرسه بزنیم، گرچه احتمالاً این کار ما چندان هم به مذاق او خوش نخواهد آمد و مترسک را خواهد ترساند و احتمالاً مجبور خواهد شد ما را هم بترساند، اما با این حال برای آشنایی با مکانیسم فعالیت‌های مترسک چاره‌ای جز این کار نداریم. مترسک چرا در مزرعه حاضر است؟ مترسک آن جا حاضر است به خاطر اینکه دیگران را بترساند. مترسک بخشنده نیست. اگر مترسک بخشنده بود یا این طور بگوییم اگر صاحب مترسک که او را آن جا کاشته و در واقع ابزار ترساندن از جانب اوست خوی بخشش داشت با خودش می‌گفت حالا چهار تا کلاغ هم بگذار سهمی از این مزرعه داشته باشند بنابراین مترسک را آنجا علم نمی‌کرد.

بدترین و مضحک‌ترین نوع ترساندن، ترساندن خود است

حال موقتاً مترسک را رها کنید. اگر از من بپرسند بدترین و در عین حال خنده دارترین نوع ترساندن، چه ترساندنی است؟ می‌گویم بدترین نوع ترساندن این است که آدم خودش را بترساند. این طور نیست؟ اینکه آدم وسط زندگی خودش را تبدیل به مترسک کرده باشد. یعنی در این مزرعه زندگی که می‌تواند این گوشه و آن گوشه برود و دست و پایش را باز کند این وسعت زندگی را رها کرده و میخ شده باشد که چه کار کند؟ صبح تا شب خودش را بترساند. یعنی ترساندن خودش را ابزار حفاظت از خود قرار دهد. اگر از کسی بپرسند تو چرا این همه خودت را می‌ترسانی– مثلاً می‌روی به آینده و از اینکه قرار است در آینده چه اتفاقی بیفتد می‌ترسی. مثلاً ما با یک ابرتورم روبه‌رو شویم؟ قرار است کرونا‌های جدید بیایند؟ پاییز، کرونا و آنفلوآنزا با هم تبانی کنند؟ تحریم‌ها برچیده نشود و دچار فروپاشی اقتصادی شویم؟ قیمت‌ها همین طور بالا برود؟ اداره‌مان تعدیل کند و از کار، بیکارمان کند؟ - او اگر صادق باشد خواهد گفت من خودم را می‌ترسانم و نگران می‌شوم به خاطر اینکه می‌خواهم به واسطه این ترس و نگرانی از خودم محافظت کنم یعنی فکر می‌کنم اگر به اندازه کافی خودم را نترسانم و نگران نشوم خوب زندگی نکرده‌ام.

ترس‌ها وسط مزرعه زندگی مرا خشک می‌کنند.

اما متأسفانه این همان منطق مترسک است. من وسط مزرعه زندگی ایستاده‌ام، میخکوب شده‌ام مثل چوب، خشک شده‌ام. این ترس‌ها دست و پای مرا بسته‌اند، عین چوب مرا خشک کرده‌اند و جرئت تکان خوردن و نوآوری و طرح دیگر انداختن را ندارم. چرا؟ به خاطر اینکه این همه ترس که در من انباشته شده‌اند مرا خشک کرده‌اند، نمی‌توانم واقعاً افکارم را جمع و جور کنم از بس آشفته‌ام. نمی‌توانم استعداد‌های درونی‌ام را جمع‌وجور کنم، از بس که گردباد ترس‌ها در من می‌پیچد و مرا غارت می‌کند. من عادت کرده‌ام به ترساندن، آن هم ترساندن خودم، حتی وقتی دیگران را می‌ترسانم به خاطر این است که خودم ترسیده‌ام. وقتی دیگران را می‌ترسانم و می‌گویم تا دیر نشده بروید خودرو ثبت نام کنید تا دیر نشده بروید ۱۰ گونی برنج بخرید تا دیر نشده بروید... به خاطر این است که خودم ترسیده‌ام و هیجان زده رفتار می‌کنم، بنابراین می‌خواهم دیگران را هم بترسانم و آن‌ها را هم به رفتار‌های هیجانی وادار کنم. اما اگر نمی‌ترسیدم و خودم را نمی‌ترساندم چه؟ در آن صورت معلوم است که دیگران را هم نمی‌ترساندم و این همه به خاطر چیست؟ به خاطر این است که من هویت پوشالی ساخته‌ام. اگر مرا بشکافند می‌بینند جز مشتی توهمات و خیال‌بافی در من چیز دیگری نیست و صبح تا شب با همان‌ها مشغولم و عمر و زندگی را وسط مزرعه تلف کرده‌ام. من خشک شده‌ام و زندگی را خشک کرده‌ام که چه چیزی درو کنم. خوشه‌های ترس؟ در صورتی که زندگی واقعی نه در من که در خوشه‌های گندم تجسم یافته است. من اکنون واقعی نیستم، در واقع از وقتی به زندگی از دریچه این ترس‌ها نگاه کرده‌ام از آن واقعیت خود خالی شده‌ام. اما آن خوشه‌های گندم که در برابر باد‌ها منعطف هستند و با توفان‌ها هم می‌رقصند واقعی هستند. وقتی باد می‌آید خوشه گندم نه خودش را می‌ترساند و نه دیگران را، چون می‌داند که این یک رفتار واقعی نیست. خوشه گندم می‌داند که ترساندن از آدم محافظت نمی‌کند. پس چه چیزی سپر است؟ وقتی باد می‌وزد خوشه گندم می‌گوید: اکنون چه کاری از دست من برمی‌آید؟ اکنون چه کاری می‌توانم انجام بدهم؟ و خوشه گندم همان کار را انجام می‌دهد: من می‌توانم منعطف باشم و اجازه بودن حتی به باد‌ها بدهم. خم شوم تا باد بیاید و برود. من می‌توانم حتی به احساسات و افکارم هم اجازه بودن بدهم، اما بدانم که آن‌ها می‌آیند و می‌روند، من می‌توانم به جای درگیر شدن با باد‌ها یا با افکارم آن‌ها را بپذیرم. پذیرش و بخشش همان منعطف بودن است و زندگی در رگ‌های انعطاف، در درون پذیرش و بخشش جریان می‌یاید. چرا زندگی در مترسک وجود ندارد؟ چون در او پذیرش و بخشش وجود ندارد، نمی‌خواهد وجود چهار موجود در کنار خودش را قبول کند –چون خودش را قبول ندارد- و اجازه بدهد که چهار گنجشک هم از سفره این زندگی چیزی بردارند، بنابراین مترسک نه خود می‌خورد و نه به دیگران چیزی می‌دهد که بخورند. نه خود شادی‌ای از زندگی می‌چشد و نه اجازه می‌دهد که دیگران شاد باشند. دیده‌اید برخی واقعاً مترسک خشک شده زندگی‌های‌شان هستند؟ نه خود به داشته‌های‌شان دست می‌زنند و نه اجازه برداشت به دیگران می‌دهند. پس تو وسط این زندگی چه می‌کنی؟ هیچ! فقط ایستاده‌ام که صبح تا شب خودم و دیگران را بترسانم. تا می‌خواهم به کسی چیزی ببخشم ترسی که در من ریشه دوانده جلو می‌آید و می‌گوید چه می‌کنی؟ حواست به فردا باشد نکند فردا خودت محتاج شوی و مرا از آن بخشیدن منصرف می‌کند و دوباره مرا به آغوش ترساندن و ترسیدن باز می‌گرداند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار