سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: چندی است باورها در حال تغییرند و توقعها سیری صعودی پیدا کردهاند. اکثر جوانان نسل امروز برای شاد بودن و کمی لبخند زدن نیاز به لیستی بلند بالا و حساب بانکی میلیاردی دارند. زمانی هم که پیر و سالخوردهای به آنها از وجود نعمتهایی مانند پدر و مادر، احساس آرامش و سلامت جسم سخن میگویند و یادآور میشوند که برای داشتن حس خوشبختی همینها کافی است، جوان با پوزخندی پیر را مسخره کرده و با خود میگوید: «چه دل خوشی دارد! در این گرانی و بیپولی چه کسی احساس خوشبختی میکند؟ پدر و مادر که همیشه هستند و اینکه دیگر شادی ندارد».
در حالی که نمیداند زمانی فراخواهد رسید که حسرت یک لحظه با پدر و مادر خویش نشستن را میخورد و به این باور ایمان پیدا میکند که حس آرامش و شادی همان بودن در کنار آنهاست. برای حس آرامش و خوشبختی میتوان کمی ساده نگر بود و با کوچکترین مسائلی شاد بود. مانند حسی که زمان کاشت گلی داریم، حسی که میتوانیم در آغوش مادر خویش داشته باشیم، نگاه کردن به فرزندان خود و... تمام این موارد ساده برای داشتن حس رضایت و احساس شادی کافی است.
هیچ کس بهتر از خودمان از حالات روحی که داریم، باخبر نیست. پس هر شخصی خودش بهتر از هر کسی میداند که چگونه شاد و غمگین میشود و چه مواردی بر این امر تأثیرگذار هستند. بنابراین اگر در شرایطی قرار گرفتید که اطمینان داشتید قرار است اندوهگین شوید، آن محیط را ترک کرده و از برخورد با امواج منفی این سونامی جلوگیری کنید. لحظات شیرین را بیابید و تکرارشان کنید. از خود بپرسید چه چیزی من را خوشحال میکند؟ بودن در کنار چه کسانی به من آرامش میدهد و همانها را انجام دهید. با تفکرات بیجهت و توقعات بیجا بر پیشانی خود خط اخم بر جا نگذاریم.
انسان کارخانه تولید شادی است. او میتواند شب و روز این حس را خلق کند و از آن لذت ببرد. اگر حس میکنید کسی از اطرافیان شما دچار افسردگی است، میتوانید به او کمک کرده و غیر از رنگ سیاه رنگهای دیگر را هم به او نشان دهید. میتوان با او از نعمتهای خدادادی و داشتههای با ارزش صحبت کرد و تصویری دیگر از دنیا را نشانش داد. در شرایط حادتر میتوان سری به روانپزشکان و صاحب نظران این حوزه زد و در جهت حس کردن زیباییها کوشید. زیباییها تمامی ندارد. کافی است برای یک بار هم که شده چشمها را شست و جور دیگری دید.