سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: خلبان شهید احمد کشوری در تیرماه ۱۳۳۲ در فیروزکوه به دنیا آمد. شاگرد ممتاز مدرسه بود و به ورزش کشتی و رشتههای هنری علاقهمند بود. احمد سال ۱۳۵۱ وارد هوانیروز ارتش شد. بعد از پیروزی انقلاب و از همان آغاز جنگ داخلی خصوصاً غائله کردستان چنان از خود کیاست، لیاقت و شجاعت نشان داد که وصف ناکردنی است. عشق شهید کشوری به امام، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب وصف ناکردنی بود. بعد از انقلاب وقتی برای امام کسالت قلبی پیش آمده بود، او در سفر بود. وقتی این خبر را شنید، از ناراحتی ماشین را کنار جاده نگه داشت و در حالی که میگریست، گفت: «خدایا از عمر ما کم کن و به عمر رهبرمان بیفزا.»
احمد کشوری بر این عقیده بود که تا در این دنیاست و فرصتی وجود دارد، باید توشهای برای آخرت بسازد. هرگز لحظهای از حرکت و تلاش باز نایستاد؛ طوری که میگویند بارها در هوای ابری و حتی بارانی پرواز کرد. او امدادهای خدا را میدید و به جهان جاودانی میاندیشید. علی محمد آزاد یکی از همرزمان شهید میگوید: «وقتی قرآن میخواند، هر کاری داشتیم رها میکردیم و به صدای ایشان گوش میسپردیم. در بعضی عملیاتها به منظور شناسایی، همراه هلیکوپتر «چت رنجر» به منطقه اعزام میشدیم. وقتی شناسایی انجام میشد، در یکی از نقاط ملکشاهی که از قبل به عنوان محل قرار در نظر گرفته بودیم، به هم میرسیدیم. منطقه را ارزیابی میکردیم و بعد کشوری، قرآن تلاوت میکرد. با آنکه منطقه کاملاً نظامی بود و از هر طرف خطر را احساس میکردیم، اما سایر هلیکوپترها بیسیم را روشن میکردند و به صدای دلنشین او گوش میدادند. گویی جنگ نبود و در منطقه عملیاتی نبودیم. یکی از دلایل قوت قلب نیروها و پیشروی آنان تا عمق مواضع عراقیها، همان توسل به قرآن بود.»
سرهنگ باباجانی یکی دیگر از دوستان شهید از ماجرای شلیک نکردن «شهید کشوری» به زن و بچه عراقی حین مأموریت میگوید: «یک بار از ایلام برای هدف قرار دادن مواضع مهمات عراقیها رفته بود. به آن روستا و نزدیکی انبار مهمات که رسیده بود، از بالا زنی را دیده بود که بچهای در کنارش ایستاده و در حال آویزان کردن لباس روی طناب رخت بوده. احمد از همان جا بدون آنکه شلیک کند، برگشته بود. همه اعضای گروه پرواز به او اعتراض کردند که چرا مأموریت را کنسل کردی؟ ولی احمد دلش راضی نشده بود که روستاییان را بمباران کند گفته بود ما با افراد غیرمسلح دشمنی نداریم.»