کد خبر: 993779
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۱:۴۵
جمله «همینه که هست» سنخیتی با اخلاق ما ندارد
امروزه در جامعه ما همه افراد می‌دانند که ناسزا گفتن کار زشتی است یا احترام نگذاشتن به همسایه و پدر و مادر کار نازیبایی است، با روی گرفته و تکبر با بندگان خدا سخن گفتن کار ناشایستی است، اما در مقام عمل که می‌رسد پای همه ما لنگ می‌زند.
مطهره تنگستانی
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: اخلاق، صفت درونی انسانی است که در او به صورت عادت درآمده است، به گونه‌ای که در جایی که موقعیتش پیش بیاید بدون درنگ از شخص سر بزند، اما با توجه به این تعاریف که اخلاق را یک سرشت درونی می‌خوانند که برای هر فردی عادت شده است، آیا می‌توان امید داشت که یک فرد بتواند اخلاق خود را تغییر دهد؟ اطرافیان خود را که بنگری، عصبانیت، چهره در هم فرو رفته و... را خواهند گفت که این اخلاق من است و هر کاری می‌کنم تغییر نمی‌کند و همین است که هست، اما آیا به واقع چنین است؟ وقتی یک فرد بداند که این اخلاق و عاداتی که در او نهادینه شده یک رفتار زشت است آیا نمی‌تواند آن را تغییر دهد؟

امروزه در جامعه ما همه افراد می‌دانند که ناسزا گفتن کار زشتی است یا احترام نگذاشتن به همسایه و پدر و مادر کار نازیبایی است، با روی گرفته و تکبر با بندگان خدا سخن گفتن کار ناشایستی است، اما در مقام عمل که می‌رسد پای همه ما لنگ می‌زند. آنجا که همسرمان کاری را انجام دهد که خوشایند ما نباشد شاید حرف‌هایی بزنیم که خوشایند نباشد. کاش می‌توانستیم قبل از رفتارمان کمی فکر کنیم تا بعد پشیمان نشویم. پشت چراغ قرمز ایستاده‌ایم. چراغ سبز می‌شود. ماشین جلویی ناگهان خاموش می‌شود. به جای درآمدن و پرسیدن که چه شده و اگر کاری از دستمان برمی‌آید کمکی کنیم، دستمان را روی بوق گذاشته و گوش اطرافیان را حسابی نوازش می‌دهیم. به محل کار می‌رسیم، سلام دادنمان با همکاران به گونه‌ای است که ترشرویی از سر و وضعمان می‌بارد. حتماً تا به حال با چنین سلام‌هایی مواجه شده‌اید که در دل خود بگویید: «ای بابا! سلام نمی‌دادی بهتر بود رفیق!» با یک سلام همه خوشی‌های اول روزت را از یادت می‌بری. آن‌چنان باد در گلو می‌اندازیم تا بلکه سلام‌مان آنقدر بالا رود که سقف فلک را بشکافد، اما کاش وقتی وارد می‌شویم با یک لبخند زیبا به همه سلام بدهیم و احوالی بپرسیم تا حال همه را خوب کنیم. کمی که پیش می‌رویم به ارباب رجوع‌ها یا سلام نمی‌کنیم یا وقتی وارد اتاقمان می‌شوند و سلام می‌کنند آن‌چنان زیر چشمی به آن‌ها نگاه می‌کنیم و با خشم جواب سلامشان را می‌دهیم که طرف خود متوجه می‌شود یا باید برگردد یا اینکه باید با این اخلاق تو کنار بیاید. بعد از پایان کار وارد منزل می‌شویم. در صحنه اول یک سلام خشم آلود با چشمانی گشاده را نثار خانواده می‌کنیم. بالاخره باید بدانند که خسته‌ام و از من سؤال نپرسند. چون از سرکار برگشته‌ام. اما در صحنه دوم با یک سلام و احوالپرسی جانانه خستگی را پشت در گذاشته و حال اهالی خانه را هم خوب می‌کنیم. به راستی هر انسانی می‌تواند عادت‌های بد خود را ترک کند. بالاخره همه ما انسان هستیم و قدرت اختیار داریم، اما مهم‌تر از توانستن، خواستن است. وقتی یک فرد می‌گوید: «اخلاقم همین است» یعنی‌ای آقا! من نمی‌خواهم عوض شوم... همینه که هست... تو باید با من بسازی.

سلام دادن نمونه کوچکی از بداخلاقی‌های روزانه ماست. به راستی آیا سخت است که نحوه سلام دادن را تغییر دهیم یا فقط باید همان لحظه قبل از عمل کمی فکر کنیم. اگر چند مدتی با فکر این عمل را انجام دهیم کم‌کم برایمان تبدیل به عادت می‌شود و عادت می‌کنیم به خوش اخلاقی و نمونه آن خوب سلام دادن است. فقط شناخت اخلاق بد کافی نیست همه ما می‌دانیم که غرور و فخر فروشی کار بدی است، اما انجامش می‌دهیم. پس بعد از شناخت، پله مهم‌تر اراده ترک یا انجام ندادن آن است. باید اراده کنیم.
همه ما ادعای مسلمانی را با خود به دوش می‌کشیم. در دین ما توصیه به اخلاق خوب و نوعدوستی بیش از هر چیزی سفارش شده است، اما ما نسخه عملی دین را فقط در نماز و روزه خلاصه کرده‌ایم. پیامبر ما از خوش‌اخلاقی بود که افراد را به دور خود جمع می‌فرمودند. آیه قرآن در این رابطه عنوان می‌کند که‌ای پیامبر! اگر اخلاق شما نبود مردم از دور شما پراکنده می‌شدند. در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) می‌خوانیم که حسن خلق، ریشه دوستی را استوار می‌کند.

به راستی وقتی انسانی خوش اخلاق باشیم خواهیم دید که اطرافیان با نگاهی دیگر به سمت ما می‌آیند و این حسن خلق حتی در نحوه رفتار کردن آنان با ما هم تأثیر می‌گذارد. چون خوش اخلاقی یک رابطه دو طرفه است. وقتی من با شخصی با روی گشاده سخن گفتم و با مهربانی رفتار کردم مطمئناً او هم کمی فیتیله خشمش را پایین می‌کشد. بزرگ‌ترین مشکل ما این است که نسخه اصلی زندگی‌مان که دین است را کنار گذاشته‌ایم و به سمت مدرنیزاسیون رفته‌ایم. فکر می‌کنیم درمان درد‌های ما ماشینی شدن است، اما نمی‌دانیم که درد امروز ما بی‌توجهی به ادب و محبت است. اخلاق است که انسان را از سرشت حیوانیت جدا می‌کند وگرنه کسی که نمی‌تواند خشم خود را برای به دست آوردن یک لقمه نان کنترل کند رنگ و بوی انسانیت را از یاد برده است. ختم کلام اینکه جملاتی همچون «همینه که هست» سنخیتی با اخلاق ایرانی و اسلامی ما ندارد. پس باید به تاریخ اخلاقی‌مان برگردیم. اخلاقی که هرچند عادی شده بود، اما بزرگ منشی ما را می‌رساند. آن روز‌ها که همسایه و همسایه از حال هم خبر داشتند صبح‌ها تا سلام و احوالپرسی با هم نمی‌کردند کار‌ها شروع نمی‌شد! آن روز‌هایی که رفت‌وآمد‌های خانوادگی زیاد بود و همه از حال هم خبر داشتند، در کوچه که رد می‌شدی صدای سلام‌های دوستان و آشنایان به گوش می‌خورد و کسی به خنده‌های همنوعانش ایراد نمی‌گرفت که‌ای بابا حالت خوش است ها... یادمان باشد هنرمند کسی است که با اخلاق خوبش بتواند غبار غم را از چهره‌ها بزداید.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار