سرويس تاريخ جوان آنلاين: بیتردید روایت امیر اسدالله خان امیر قائنات معروف به «امیر اسدالله علم» از دوره حکومت پهلوی دوم و به ویژه مقطع تصدی وزارت دربار، از مهمترین منابع در خوانش خصال شخصی و اجتماعی محمدرضا پهلوی به شمار میرود. از منظر نگارنده بهترین چاپ این دوره هفت جلدی، مشترکاً توسط دو نشر «معین» و «مازیار» روانه بازار نشر شده است. ناشران در دیباچهای که بر این مجموعه نگاشتهاند، نخست سعی دارند طرحی از زندگی علم به دست بدهند. شمهای از این زندگینامهنگاری به شرح ذیل است: «محمدابراهیم پدر امیر اسدالله علم که در دوران پادشاهی مظفرالدین شاه قاجار به حکومت بیرجند گماشته شد و به لقب شوکتالملک مفتخر گردید، پس از چندی امیر قائنات شد. در سال ۱۳۰۰ هجری به دستور قوامالسلطنه رئیسالوزرای وقت محمدابراهیم شوکتالملک مأمور شد با همکاری سردار معزز بجنوردی و با مساعدت قوای قزاق قیام کلنل محمدتقیخان پسیان را خاتمه دهد که این مأموریت به وسیله ایادی او انجام شد و عوامل شوکتالملک با بریدن سر کلنل آن را بر سر چوب کردند و به دستور ارباب خود همراه با سردوشیهای او طی نامهای به مشهد فرستادند. شوکتالملک پس از به قدرت رسیدن سردارسپه به او نزدیکتر شد و جزو محارم او قرار گرفت، به طوری که همیشه در سفر و حضر با رضاشاه بود. در شهریور ماه سال ۱۳۱۶ امیر شوکتالملک علم به سمت والی فارس تعیین شد و در بهمن ماه سال ۱۳۱۷ در کابینه محمود به وزارت پست و تلگراف منصوب شد و در کابینههای دکتر احمد متیندفتری و علی منصور هم عهدهدار این سمت بود. بعد از وقایع شهریور ماه سال ۱۳۲۰ شوکتالملک به بیرجند رفت و در سال ۱۳۲۳ همانجا درگذشت. محمدابراهیم دارای سه دختر به نامهای فاطمه، زهره و بلقیس بود و تنها پسرش امیر اسدالله نام گرفت. رضاشاه دوبار در زندگانی این پسر مداخله کرد، بار اول موقعی که پدر علم میخواست پسرش را برای تحصیل کشاورزی به اروپا بفرستد ولی رضاشاه دستور داد به جای این کار امیراسدالله در دانشکده نو بنیاد کشاورزی کرج به تحصیل بپردازد و بار دوم هنگامی بود که اشرف خواهر دوقلوی محمدرضا به دستور پدرش به همسری علی قوام فرزند ابراهیم قوام شیرازی درآمد و وی دستور داد یکی از دو دختر قوام به همسری اسدالله علم و دیگری به همسری دکتر ابوالقاسم مؤدب نفیسی پسر مؤدبالدوله (پیشکار ولیعهد) درآید و پدران این خانوادهها مأمور اجرای امر رضاشاه شدند.»
ناشر در بخشی دیگر در این مقدمه، به طور مشخص وارد روایت دوران وزارت دربارِ علم میشود و چنین مینویسد: «در آذرماه سال ۱۳۴۵، علم به جای حسین قدسینخعی به وزارت دربار محمدرضا شاه منصوب شد و این سمت را قر یب ۱۱ سال، یعنی تا چند ماه مانده به پایان عمرش حفظ کرد.» عالیخانی مینویسد: «در ۲۸ تیرماه سال ۱۳۵۶ علم برای آخرین بار به عنوان وزیر دربار شرفیاب و سپس برای ادامه درمان رهسپار فرانسه شد. دو هفته بعد شاه به علم تلفنی توصیه کرد به علت کسالتش بهتر است از کار کنارهگیری کند و علم هم استعفای خود را نوشت و ارسال کرد. دو روز بعد دولت جدیدی به ریاست جمشید آموزگار بر سر کار آمد و علم با شگفتی فراوان آگاه شد که امیرعباس هویدا به جانشینی او منصوب شده است. علم چند هفته پیش از آن که درگذرد، نامهای مفصل به شاه مینویسد و نامه را را به وسیله پروفسور عباس صفویان تقدیم میکند ولی شاه حتی خواندن نامه مفصل را لازم نمیبیند و نوشته علم را به هویدا میدهد و میگوید:مشاعر علم دیگر کار نمیکند! امیر اسدالله علم روز ۲۶ فروردین سال ۱۳۵۷ در ۵۹ سالگی به علت بیماریهای مقاربتی و سرطان درگذشت.».
اما چند و، چون نگارش این خاطرات و مقداری که از آن منتشر شد، از دغدغههای خوانندگان این یادداشتهاست. از مجموعه اطلاعاتی که ناشر در دیباچه این مجموعه به دست میدهد، این است که خاطرات علم بسی مفصلتر از آن است که منتشر میشود. آنچه شانس انتشار یافته، تنها بخشی است که از سوی خانواده علم در اختیار علینقی عالیخانی قرار گرفته است:
«علم از زمانی که وارد گود سیاست شده، هر روز خاطرات خود را به صورت محرمانه در دفترهای جداگانه ثبت میکرده است، ولی آنچه را که امروز ما در دسترس داریم و علینقی عالیخانی به گفته خودش، خانواده علم در اختیارش گذاشتهاند، مربوط است به دیماه سال ۱۳۴۷ تا شهریور ماه ۱۳۵۶. عالیخانی ابتدا خلاصهای از مطالب این مجموعه را که به گفته خودش حدود ۴ هزار صفحه است، به انگلیسی ترجمه میکند تا در اختیار انگلیسی زبانان قرار گیرد. او بعد هم وعده داد که بقیه دستنوشتهها را به همین ترتیب چاپ و منتشر کند. آنچه را که امروز خواننده در اختیار دارد، متن اصلی خاطرات امیر اسدالله علم است که به علاقهمندان تاریخ معاصر ایران تقدیم میشود. هنگامی که اولین چاپ خاطرات علم در ایران منتشر شد اکثریت کسانی که با نام علم آشنایی داشتند با تعجب به این اثر نگاه کردند و غالباً مشکوک بودند که آیا به طور کلی علم اهل نوشتن آن هم خاطرات روزانه بوده است یا اینکه دیگران از قول او مطلبی را به رشته تحریر درآوردهاند. ولی رفته رفته با آگاهی از متن خاطرات این شک برطرف و معلوم شد به واقع علم شخصاً این خاطرات را به دور از چشم محمدرضا شاه تهیه و تنظیم میکرده ولی از آنجا که وحشت آن را داشته که مبادا آنچه مینویسد به دست شاه برسد در تدوین مطالب طوری قلم را بهکار میگیرد که اگر چنین اتفاقی افتاد مشکلی برای او ایجاد نشود. معذالک اینک که ما اصل دستنوشتههای او را در اختیار داریم متوجه میشویم که به علت مفاسد اجتماعی که در آن دوران در مملکت ساری و جاری بوده حتی شخصی مانند علم هم نمیتواند با همه احتیاطی که به خرج میدهد، پردهدری نکند و گاه ناچار میشود پرده از مسائلی بردارد که عمق فاجعه و فساد را در آن زمان نشان میدهد. درباره یادداشتهای علم در پایان تکرار این نکته ضرورت دارد، آنچه به عنوان یادداشتهای علم منتشر شده و خواهد شد تنها حوادث ۹ سال از ۱۱ سال وزارت دربار او را دربرمیگیرد و درباره دو سال اول وزارت دربار و همچنین ۲۰ماه نخستوزیری که مهمترین سالهای فعالیتهای سیاسی علم بوده است مطلبی در این یادداشتها دیده نمیشود. با این اوصاف آنچه امروز به نام یادداشتهای علم در دسترس است اسنادی معتبر است که پرده از بسیاری سیاهکاریهای دوران پهلوی برمیدارد، به همین مناسبت هم ما خواندن این یادداشتها را به دوستداران تاریخ معاصر ایران توصیه میکنیم.»