کد خبر: 990461
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۱:۰۰
در «تکرار» فوایدی هست که باید کشف کرد
دانستن اینکه انتظارات ما، گاهی دور از واقعیتند، می‌تواند به تصمیم‌گیری‌مان درباره چگونگی گذراندن اوقات فراغت‌مان کمک کند.
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: یکی از تفاوت‌های آشکار بچه‌ها با بزرگسالان در نحوه فیلم‌دیدنشان است. بچه‌ها یک انیمیشن را صد بار هم که دیده باشند، باز می‌خواهند آن را ببینند. با اینکه صحنه به صحنه‌اش را حفظ شده‌اند، همچنان با لذت تماشایش می‌کنند، اما انگار یکی از اصول دنیای بزرگسالی این است که هر فیلمی را فقط یک‌بار باید دید، یا هر کتابی را فقط یک‌بار باید خواند. این تفاوت ناشی از چیست؟ آیا بچه‌ها هنوز درکی از کسالت ندارند، یا ما فراموش کرده‌ایم که چطور باید از تجربه‌های تکراری لذت ببریم؟ «جو پینسکر» روزنامه‌نگاری که درباره خانواده، آموزش و فرزندپروری می‌نویسد، در مقاله‌ای که در آتلانتیک منتشر کرده به این موضوع پرداخته است. وب‌سایت ترجمان مطلب جو پینسکر را با ترجمه فاطمه قهرمانی منتشر کرده است که در ادامه با اندکی تلخیص و پیرایش می‌خوانید.

تماشای یک فیلم تکراری
یکی از سناریو‌های رایج و ضدحال در اتاق نشیمن، از این قرار است: زن و شوهری می‌خواهند تصمیم بگیرند که چه فیلمی ببینند. گزینه‌ای وجود دارد که تقریباً یکی از آن‌ها برایش هیجان‌زده است، ولی دیگری آن را قبلاً دیده. به همین خاطر، این گزینه منتفی است. اما مطالعه‌ای جدید نشان می‌دهد این تصور نابجاست که، چون قبلاً چیزی یا جایی را دیده‌اید، خوانده‌اید، انجام داده‌اید یا بازدید کرده‌اید، دیگر نباید برای بار دوم سراغش بروید. «اد-اوبراین»، نویسنده این مطالعه و استاد علوم رفتاری دانشکده کسب و کار دانشگاه شیکاگو، می‌گوید تکرار یک تجربه، از قضا «ممکن است آن‌قدری هم که مردم فکر می‌کنند، کسل‌کننده نباشد.»

طی یک آزمایش، اوبراین و تیم تحقیقاتی او در نزدیکی یک نمایشگاه ژنتیک در موزه علم و صنعت شیکاگو سراغ آدم‌ها رفتند و از آن‌ها خواستند بگویند چقدر از نمایشگاه لذت برده‌اند و چقدر فکر می‌کنند از دوباره دیدن آن لذت خواهند برد. افراد معمولاً پیش‌بینی می‌کردند که این نمایشگاه برای بار دوم به اندازه دفعه اول سرگرم‌کننده نخواهد بود، اما آن‌هایی که بنا به تقاضای محققان دوباره به نمایشگاه رفتند، لذت آن را تقریباً به همان اندازه بار اول ارزیابی کردند. به عبارت دیگر، بازدیدکنندگان موزه، در مجموع، این نکته را دست‌کم می‌گرفتند که انجام دوباره یک کار چقدر برایشان لذت‌بخش خواهد بود.

بازدید دوباره از یک موزه
برای فهمیدن یافته اصلی اوبراین مبنی بر اینکه چرا ممکن است فعالیت‌های تکراری بیشتر از انتظار آدم‌ها برایشان رضایت‌بخش باشد، موزه‌ها مثال خوبی هستند. به گفته اوبراین در این مطالعه، شاید آن احساس رضایتی که نادیده و دست‌کم می‌گیریم، لذتی است که از دیدنِ مکان‌هایی می‌بریم که از قبل آن‌ها را خوب می‌شناسیم. مثلاً شاید مجموعه آثاری که در موزه به نمایش درآمده، در اولین بازدید خسته‌کننده، ولی در روز دوم تحمل‌پذیر باشد. یا ممکن است گوشه و کنار موزه با چیزی روبه‌رو شویم که در گذر اول به چشم‌مان نیامده است. اوبراین شواهد بیشتری در حمایت از ایده دوم پیدا کرد: در دل چیز‌هایی که گمان می‌کنیم تمام و کمال تجربه کرده‌ایم، نکات بدیع و تازه‌ای کمین کرده‌اند، ولی ما این نکات را دست‌کم می‌گیریم.

تصور اشتباه درباره مطلوبیت تکرار
در آزمایشی دیگر، تیم اوبراین از افراد خواست فیلمی را در نت‌فلیکس تماشا کنند که قبلاً ندیده بودند و فکر می‌کردند از آن لذت می‌برند. در شب بعد، محققان دوباره همان فیلم را برای بعضی از آن‌ها پخش کردند؛ و از آن‌ها خواستند نمره‌ای بین یک تا هفت به لذت خود از تماشای فیلم بدهند. گروهی که شب دوم فیلم را ندیده بودند در بار اول نمره ۳ /۵ به آن دادند، ولی گفتند اگر آن را دوباره ببینند، لذتشان از تماشای آن کمتر و حدود ۵/ ۳ خواهد بود، اما گروهی که برای بار دوم فیلم را تماشا کردند، به طور متوسط نمره ۵ /۴ به تماشای دوباره فیلم دادند.
این اختلافات، یافته اوبراین را به خوبی تشریح می‌کنند. این‌گونه نیست که تماشای فیلم برای دومین بار طی ۲۴ ساعت به همان اندازه اولین‌بار لذت‌بخش باشد؛ که احتمالاً چنین هم نخواهد بود. اما به نظر می‌رسد خوشایندتر از آنی باشد که پیش‌بینی می‌کنیم.

اغراق در کسل‌کنندگی چیز‌های تکراری
به طور کلی، تحقیقات روانشناسی و اقتصاد رفتاری نشان داده که وقتی افراد درباره چیز‌هایی تصمیم می‌گیرند که به گمان خودشان از آن‌ها لذت می‌برند، اغلب به تجربیات جدید و ناآشنا مانند کتاب یا فیلم جدید یا مسافرت به مکانی که قبلاً آن‌جا نرفته‌اند اولویت می‌دهند. البته در این تصمیم اشتباه نمی‌کنند: انسان‌ها هرقدر بیشتر به چیزی عادت کنند، کمتر از آن لذت می‌برند. همان‌طور که اوبراین می‌نویسد، «مردم ممکن است تازگی را انتخاب کنند نه به این دلیل که انتظار دارند تجربه فوق‌العاده مثبتی از گزینه جدید داشته باشند، بلکه بدین خاطر که گزینه‌های قدیمی برایشان کسل‌کننده است»، و گاهی اوقات، میزان کسل‌کنندگی‌ای که انتظار دارند، اغراق‌شده است.

تکرار هم فوایدی دارد
دانستن اینکه انتظارات ما، گاهی دور از واقعیتند، می‌تواند به تصمیم‌گیری‌مان درباره چگونگی گذراندن اوقات فراغت‌مان کمک کند. اوبراین در یک ایمیل به من گفت: «فکر می‌کنم بزرگ‌ترین کاربرد این یافته این است که مردم وقت بیشتری را به تأمل در این باره اختصاص دهند که چرا گزینه‌های جدید را به گزینه‌های تکراری ترجیح می‌دهند». با این کار شاید هم در وقتشان صرفه‌جویی شود و هم به اندازۀ یک تجربه جدید خوشحال شوند. او اضافه می‌کند: «شاید مفید باشد که ارزش بالقوه بازگشت به رستوران مکزیکی خوب دیروز (و امتحان‌کردن غذا‌های جدید منو) را در نظر بگیرید، تا اینکه یک ساعت در تله جست‌وجوی گوگل برای پیدا کردن بهترین رستوران مکزیکی نزدیک من گرفتار شوید.»

اوبراین به من گفت پس از انجام این تحقیق، با رویکرد متفاوتی سراغ برخی تصمیمات روزمره‌اش می‌رود. او نوشت: «اگر هدف من این است که مقدار کمی استراحت کنم، احتمالاً بیشتر وقتم را صرف انجام کاری کنم که از قبل می‌دانم آن را دوست دارم، نه اینکه نصف وقتم را برای پیداکردنِ چیزی جدید هدر بدهم (که شاید بدک از آب درنیاید، اما عالی هم نباشد.)»

برخی از انواع تجربه‌ها گزینه‌های بهتری برای این طرز فکر هستند؛ به قول خود اوبراین، «هرقدر هم لب جوی آب به تماشا بنشینی، آب تازه‌ای در جو جاری نمی‌شود». به عنوان نمونه، یکی از عوامل تصمیم‌گیری می‌تواند میزان پیچیدگی باشد: مواردی که «آن‌قدر اطلاعات در آن‌ها وجود دارد که در گذر اول نمی‌شود همه‌اش را دریافت کرد»، چیز‌هایی مثل کتاب یا موزه‌های بزرگ؛ بنابراین تجربه دوباره آن‌ها می‌تواند موجه باشد. (مثلاً اگر پیرنگ داستان یک رمان ناگهان پیچش مهمی پیدا کند، شاید لذت‌بخش باشد که در هنگام خواندن دوباره، به سرنخ‌های منتهی به آن پیچش توجه کنید.)

بچه‌ها از تکرار لذت می‌برند
بچه‌ها با کمال میل فیلم‌های تکراری را می‌بینند و کتاب‌ها و آهنگ‌های تکراری را می‌خوانند. اوبراین در مقاله‌اش می‌گوید «کودکان خردسال هنوز به آن ظرفیت‌هایی دست نیافته‌اند که به بزرگسالان کمک می‌کنند تا راه خود را در محیط‌های اطلاعاتی بسیار پیچیده پیدا کنند». شاید آن‌ها هنوز درک نکرده‌اند که چگونه ارزش تازگی را ارزیابی کنند. یا شاید هم آن‌ها ارزش موجود در فعالیت‌های قدیمی را درست‌تر ارزیابی می‌کنند و هنوز آن‌قدر اجتماعی نشده‌اند که تکرار را نمادی از ایستایی و کسل‌کنندگی بدانند. ممکن است بچه‌ها از تماشای کارتون ملکه برفی برای پنجاهمین بار، به همان اندازه دفعه اول یا بیشتر از آن لذت ببرند، اما احتمالاً نظر والدینشان فرق دارد. در اینجا، لابد می‌توان گفت بچه‌ها قضیه تازگی-تکرار را درست نگرفته‌اند، اما ممکن است حکمتی پشت رفتار آن‌ها باشد.

تلخیص: حسین گل‌محمدی
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار