اثبات اصل تمرکز سینما و برخی سینماگران برای به انحراف کشاندن مطالبات قانونی و پذیرفته شده جامعه زنان کشور با رویکردی که تاکنون مطلوب جریانات آنارشی و مدعیان متظاهر طرفداری از حقوق زنان بوده، یقیناً به حافظه تاریخی خاصی نیاز ندارد. قطعاً این توهم توطئه نیست، حجم بالای فیلمهایی با خط اشتراکی ظلم به زنان و مصائبی که از سوی جامعه و مردان بر آنها حقنه شده در آثار این دوره از جشنواره فیلم فجر نمیتواند اتفاقی باشد. مصداق و مشابه این مبحث، موضوع هجمه به حق شرعی مسئله «قصاص» بود که در یک بازه زمانی چند ساله به عنوان نقطه اشتراک و اسم رمز اغلب آثار سینمایی شناخته میشد، اما در چند سال اخیر و مشخصاً در جشنواره فیلم فجر سی و هشتم ساز سحره سینمایی بر سیاهنمایی و برجستهسازی موضوعات شاذ که با حقیقت جامعه زنان فاصله زیادی دارد، کوک شده است. توصیفات غرضورزانه و دروغین، اما برجسته شده از اوضاع زنان در بین آثار سینمایی را قطعاً هر مخاطب منصفی صرفنظر از سوگیریهای انتفاعگرایانه تأیید و تصدیق میکند. دروغ و کذب بودن این سطح از لولیدن در شراب و سیگار و عادی بودن داشتن روابط بیقید و بند اخلاقی و نه حتی شرعی آن هم در بین اغلب زنان و دختران جوان مسئلهای نیست که نتوان آن را اثبات کرد. در فیلمی مثل «شنای پروانه» مخاطب با زنی روبهرو است که تحت سرپرستی هاشم (یک شرور و لات شناخته شده) برای تأمین هزینههای زندگیشان مجبور است در یک استخر به کودکان شنا آموزش بدهد. به دلیل وجود رقابتهای درون گروهی بین گروههای اراذل و اوباش، یکی از نوچههای هاشم به اسم مصیب، زنی را که از سر ترس و اجبار به صیغه او درآمده، به زور مجبور میکند از پروانه در استخر فیلم بگیرد. مصیب برای حذف هاشم آن فیلم را پخش میکند و هاشم هم وقتی متوجه میشود پروانه را به شکل فجیعی با قفل پدال ماشین به قتل میرساند. این اتفاقات بخشی از ظلمهایی است که مردان و جامعه توصیف شده در فیلم «شنای پروانه» در حق یک زن که فقط میخواهد زندگی آرامی داشته باشد، روا میدارند. این ظلم به زنان زمانی مضاعف میشود که این افراد برای در امان ماندن از دست دیگر اشرار جامعه مجبورند یک سایه بالاسر ولو یک لات بیسروپا که همه افعالش در عرقخوری و قمار و قاچاق مواد مخدر خلاصه میشود را بپذیرند. در بخشهایی دیگر از این فیلم زنان و دختران جوانی را میبینیم که برای گذران روزگار حاضر شدهاند در آشپزخانههای تولید مواد مخدر، مشروبات الکلی و... فعالیت بکنند. این در حالی است که زنان مسنتر محله جملگی با پخت رب گوجه و ترشی انداختن گذران زندگی میکنند! این همه ستمکِشی و مظلومیت دختران زنان جوان و میانسال در حالی است که جبر جامعه آنها را از هر گونه کنشگری فعال در جامعه و ایفای نقش واقعی یک زن به ما هو زن واداشته است! در فیلم «تومان» هم شاهد نوع دیگری از ظلم بر جامعه زنان هستیم و اتفاقاً در آنجا هم شراب و سیگار و قمار پای ثابت گعدههای مردان است! وقتی نسبت به خط سیر داستانی و فضای غالب این فیلمها با دقت بیشتری تأمل میکنیم، ارکستراسیونی هماهنگ قابل مشاهده است که سعی دارد با بهرهگیری از فضای اثرگذار سینما برخی تحرکات هدفمند و البته متواتر مبنی بر مورد ستم قرار داشتن و وجود تلاشهای پیدا و پنهان وسیع برای جلوگیری از نقشآفرینی اجتماعی را به اذهان زنان جامعه القا کنند. به کلام بهتر این سینما با بهرهگیری از الفاظ خوش رنگ و لعاب و با خلط مباحث، صرفاً به دنبال زنان کنشگرای بدلی است که برای منافعش ایفای نقش کنند. قطعاً جامعه ایرانی ضد زن نیست بلکه فیلمسازانی که سعی دارند چنین دروغی را در جامعه تئوریزه کنند هم خودشان و هم آثارشان ضد زن هستند. چندین سال است برخی جریانات سینمایی از یک طرف با منابع بیتالمال مشغول ثروت و شهرتاندوزی هستند و از طرف دیگر با ضریب دادن به اخبار جعلی و اسرائیلیات سعی دارند زمینههای کسب تابعیتهای مضاعف و خرید خانه و زمین در خارج از کشور را برای خودشان فراهم کنند و قطعاً در این بین آنچه برایشان اهمیت ندارد جامعه و حقوق اجتماعی زنان است.