سرویس سیاسی جوان آنلاین: در آنچه که پیشرو دارید دکتر محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، به تعریف امید پرداخته و آسیبشناسی از وضعیت امید در ایران ارائه میدهد که به نظر میرسد بدون توجه به آنها امیدآفرینی در جامعه ایرانی ممکن نیست. این سخنرانی برای نخستین بار در نشست پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات ارائه گردیده است.
پیش از این نوعی نظریهپردازی درباره امید انجام داده بودم که از دل آن میتوان تعریف، ویژگیها و مشکلات امید را استخراج کرد. اگر بخواهم امید را تعریف کنم باید بگویم امید یعنی «توانایی ادراک شده برای در پیش گرفتن راههایی به سوی اهداف مطلوب که تحقق آنها ممکن تلقی میشود هرچند دشوار و با احتمال نه چندان زیاد باشد.» اگر دقت کنید این تعریف سه جزء دارد: ۱) توانایی ادراک شده یعنی فرد و جامعه توانایی درونش را درک کرده باشد. ۲) اهداف مطلوب که اعم است از ذهنی و عینی و ۳) ممکن تلقی کردن اهداف هر چند رسیدن که امکان آنها سخت و دشوار باشد.
ویژگیهای امید
با تعریفی که ارائه شد میتوانیم بگوییم امید دارای ویژگیهای ذیل است:
۱) ملازم با اراده ذهنی و عینی
بدین معنا که امید هم شامل جهتگیری ذهنی و هم عینی به سمت هدف «واقعبینانه» است. به عبارت دیگر یعنی در کنش، رفتار و فعل فرد یا جامعه نی بروز دارد. مراد از «واقعبینانه» هم تمایز امید از خوشبینی یا خوشخیالی است. خوشبینی و خوشخیالی آن چیز است که میشود تصورش کرد و از آن لذت برد. مثلاً شما اگر خیلی ثروت را دوست داشته باشید میتوانید خوشخیالانه تصور کنید روزی بیلگیتس شدهاید و از آن خیال لذت ببرید، اما معطوف به اراده واقعی نیست بلکه لذت بردن از خیال است.
۲) تصور و اراده برای حصول امر ممکن
امید حتماً با درجهای از تخیل ارتباط دارد، اما تخیل برای آنچه که امر ممکن تلقی میشود. ما وقتی از امید حرف میزنیم که در کنار داشتن هدفی واقعی، راهکار عملی رسیدن به آن را هم بشناسیم، حتی اگر نتوانیم آن را اجرا کنیم. مثلاً ما اگر کوهنوردی حرفهای هم نباشیم، میتوانیم امیدوار باشیم روزی قله اورست را فتح کنیم؛ چون میدانیم راه فتح اورست و کوهنورد حرفهای شدن چیست و چگونه باید آموزش ببینم و وسایلش را تجهیز کنیم. هر چند این کار بسیار دشوار و سخت به نظر میرسد، اما میدانیم چگونه این راه را باید برویم.
۳) شیوهای از زندگی هدف محور
ما نمیتوانیم به طور کلی امیدوار یا ناامید باشیم. هدفی وجود دارد که نسبت به آن هدف امید تعریف میشود. حالا اگر گروه یا جامعهای نتواند درباره اهدافش توافق کند و با خودش به جمعبندی برسد، آن وقت امید بیمعنا میشود. نکته دیگر اینکه هدف باید بر اساس عقل جمعی، ممکن تلقی شود. مثلاً اگر امروز در اقتصاد ایران که کلاً GDP آن ۴۱۳ میلیارد دلار است، یکی بگوید من میخواهم ظرف ۱۰ سال از مسیر تولید، همچون بیل گیتس به ثروتی نزدیک به ۱۰۰ میلیارد دلار دست پیدا کنم، جمع عقلا آن را شدنی نمیدانند، چون در یک اقتصاد ۴۰۰ میلیارد دلاری رشد فردی با ثروت ۱۰۰ میلیارد دلار آن هم از مسیر درست و بدون فساد و رانت ممکن نیست.
۴) همراه با راهکار
همانطور که گفتم، وقتی امید به وجود میآید که شما راهکار رسیدن به هدف را میدانید حتی اگر آن راهکار دشوار باشد. پیش از جامجهانی ۲۰۱۸ مطلبی را نوشتم و در آن گفتم ما با پرتغال بازی داریم و میتوانیم امیدوار باشیم تیم ملی پرتغال را شکست دهیم؛ راهش را هم میدانیم. به ما گفتهاند که اگر مثلاً پنج بازی تدارکاتی با برترین تیمهای جهانی انجام دهیم و در فلان کمپ بازی کنیم و فلان تاکتیک را در پیش گیریم، نهایتاً میتوانیم امیدوار باشیم پرتغال را شکست میدهیم. بله همان موقع که راهکار میدهند، میتوانند به شما بگویند این مسیر بسیار دشواری است. تجربه هم نشان داد این کار دشوار، امکانپذیر است. در نهایت برابر پرتغال به تساوی رسیدیم، چون تقریباً همان مسیرها را رفتیم، حتی اگر کمی شانس آورده بودیم شاید بازی را میبردیم. پس امید با راهکار همراه است، اما خوشخیالی و خوشبینی راهکار ندارد. اگر ما پیش خیال خودمان فکر کنیم روزی ثروتمندترین مرد جهان میشوم ولی نتوانیم راهکارش را نشان دهیم، آن خیال، خوش بینی تلقی میشود. راهکار هم باید بر اساس اجماع عقلا ممکن باشد. به عنوان مثال در همان بازی با پرتغال که مثال زدم، جمع عقلا راههای پیروزی را ممکن میدانست و قبول داشت.
۵) همراه با عاملیت
کسی یا جامعهای که امیدوار است، عاملیت را چه به عنوان نیروی فردی و چه به عنوان نیروی جمعی امکانپذیر، میسر و تسهیل میکند. در اصل نوعی اراده معطوف به تغییر در امید نهفته است. یعنی اگر کسی امیدوار است، کاری را هم انجام میدهد و امیدواری فقط برایش در حد محاسبه ذهنی نیست. البته صورتهایی از امید هم وجود دارد که در زبان بیان میشود، اما معطوف به کاری نیست و حتی معطوف به گذشته است. فرض کنید شما در مهمانی خیلی شیک و باکلاسی، لباسی را پوشیده باشید که امیدوار هستید در آن خوش جلوه کنید، اما شب که به خانه میآیید متوجه میشوید جایی از لباستان پارگی اساسی داشته است. اینجا در حالی که کاری از شما ساخته نیست، میگویید: امیدوارم کسی ندیده باشد! در این حالت شما امیدواری را به کار میبرید، اما جنس این امیدواری با آن جنسی که در این بحث منظور است، متفاوت خواهد بود. در امیدواریهای معطوف به گذشته، عاملیتی وجود ندارد.
۶) محصول خطرپذیری
آدمی که امیدوار به چیزی است، سطحی از خطرپذیری و ریسکپذیری را دارد. شما اگر امیدوارید قله اورست را فتح کنید یا امیدوارید که تیم پرتغال را شکست دهید یا از طریق کسبوکار به ثروتی برسید، برای رسیدن به هدفتان باید دست به خطرپذیریهایی بزنید. مثلاً اگر امیدوارید روزی پزشک و دانشمند بزرگی خواهید شد، خطر میکنید و زمان و همه چیزهایی که میتوانید صرف کار دیگری کنید، در راستای هدفتان میگذارید و برای رسیدن به آن هزینه میکنید.
۷) محصول کار گروهی
اساساً امید نه به تنهایی بلکه در گروه خلق میشود. این وجه اجتماعی امید خیلی مهم است. حداقل آن چیزی که میگوییم امید اجتماعی محصول کار گروهی است. شما اگر امروز اتومبیل ندارید و امیدوارید روزی مرسدس بنز مدرن زیر پایتان باشد، این از لحظه اول امید اجتماعی است. چرا شما امید دارید مرسدس داشته باشید نه یک الاغ؟ چون جامعه است که مرسدس را ارزشمند کرده است. در اصل، طی فرآیند خلق ارزش اجتماعی، جامعه به مرسدس میگوید ارزشمند و برای الاغی در شهر ارزشی قائل نیست. از سوی دیگر امیدوارید با کار، تولید و اشتغال در جامعه به هدف خود برسید. همچنین این جامعه است که به شما امکان رسیدن به اهدافتان را میدهد. پس شما اگر درباره امیدهای فردیتان هم حرف میزنید، محصول کار گروهی شماست؛ بدین معنا که اولاً جامعه هدفتان را به رسمیت میشناسد و برای آن ارزش قائل میشود؛ ثانیاً امید یا انتظار دارید جامعه با شما همراهی کند.
۸) محصول به رسمیت شناخته شدن
کسانی میتوانند امیدوار باشند که از سوی جامعه و قدرت سیاسی به رسمیت شناخته شوند. مثلاً امروز زنانها امیدوارند، روزی وزیر، رئیسجمهور یا رئیس مجلس شوند، اما بعید میدانم هیچ زنی در عصر قاجار امیدی به شاه شدن داشته باشد، چون جامعه این زن را به عنوان یک کنشگر به رسمیت نمیشناسد. هر چقدر گروههایی به رسمیت شناخته شوند، عواملی که تا کنون گفتم، در آنها بیشتر فعال میشود.
آسیب شناسی وضعیت امید در جامعه ایرانبر اساس هشت خصیصهای که برای امید گفتم میتوانیم آسیبشناسیای از وضعیت جامعه ایران داشته باشیم:
۱) گفتم امید معطوف به اهداف واقعبینانه و تا حدی همراه با تخیل است. اما در جامعه امروز تخیل درباره امکانهای پیشروی افراد دشوار شده است. فرض کنید جوانی میخواهد در تهران تشکیل زندگی دهد. اگر خیلی شانس بیاورد و در شغلهای معمول، شغلی پیدا کند که ماهی ۵ میلیون (میدانیم که این خیلی سخت و نایاب است) به او حقوق دهند، برای خرید خانهای ۴۰ متری در مناطق متوسط تهران حداقل باید ۴۰۰ میلیون هزینه کند. بنابراین او باید ۸۰ ماه تمام، همه حقوقش را پسانداز کند تا بتواند خانه بخرد. حالا شما حساب کنید با تورم معمولاً دو رقمی که داریم، این خانه ۴۰۰ میلیونی بعد از ۸۰ ماه، چیزی حدود ۸۰۰ میلیونی میشود. طبیعتاً برای چنین آدمی، تصور خرید خانه به امر ناممکن بدل میشود و حتی تخیلش هم سخت است. او فقط میتواند آرزو داشته باشد که خانه بخرد؛ چون آرزو نیاز به بنیان واقعی ندارد، اما امید نیاز به امکانپذیری، بنیانهایواقعی و راهکاری عملی دارد. پس شرایط موجود تخیل درباره امکانهای پیشرو را دشوار میکند. وقتی امکانها مشکل شد، تعیین هدف هم دشوار میشود. با این حساب اغلب هدفهایی که افراد در نظر میگیرند، ناممکن خواهد بود و عاملیتشان در مسیر آن هدف کاسته میشود.
۲) گفتم امید ملازم با خطرپذیری است. جامعه و افرادی میتوانند امیدوار باشند که سطحی از خطرپذیری را برایشان مهیاست. در امکان خطرپذیری وجود ثبات خیلی مهم است. آدمها در شرایط ثبات میل به خطرپذیری پیدا میکنند. اما در جامعهای که سطحی از بیثباتی فزاینده وجود دارد و دائماً آدمها در معرض شکست هستند، خطرپذیری پایین میآید. مثلاً فرض کنید کسی میخواهد کار اقتصادی کند. این آدم مرتباً تردید دارد که فردا چه میشود. در جامعه بیثبات، آدمها آنچنان محافظهکار میشوند که فقط دنبال این هستند که کلاهشان را باد نبرد. محافظهکاری با روح امید ناسازگار است.
۳) همانطور که گفتم، کار گروهی در امیدآفرینی خیلی مهم است. کار گروهی یعنی کار در چارچوب حزب، سمن، شرکت، خیریه و از این قبیل. متأسفانه در جامعه ما موانع بسیاری بر سر راه کار جمعی وجود دارد.
۴) به رسمیت شناخته شدن مسئله دیگری در جامعه ما است. گاهی گروهها و افراد روی کاغذ به رسمیت شناخته میشوند، اما احساسشان این است که در واقعیت شریک جامعه به حساب نمیآیند. در همین شرایط زنها، چون در بسیاری از موارد نسبت به گذشته به رسمیت شناخته شدهاند، بیشتر از بقیه حس امید دارند.
۵) اگر امید در آدمها، کمرنگ شود به آرزوبازی و آرزوورزی کشیده میشوند. وقتی آرزوها هم به نتیجه نمیرسند، سرخوردگی اجتماعی از راه میرسد. اگر امید را از جنس آرزویی بدانیم که عقل جمعی آن را معقول و امکانپذیر میداند، برای اینکه امکانهای پیشرو شناخته و حرکت در مسیر ممکنها، امکانپذیر شود و امر جمعی به تخیل واداشته و بالطبع اهداف مناسب شکل بگیرند تا افراد درگیر و سطح آنها از آرزو به سطح یافتن راهکار و پذیرش خطر و عاملیت رشد کند، جامعه احتیاج دارد درباره آنچه مطلوبش میداند گفتگو کند و حرف بزند. درست مثل اعضای خانواده که وقتی میخواهند برای خرید ماشین یا سفر برنامهریزی کنند با هم صحبت میکنند و امکانهایشان را میسنجند.
جملاتی در باب امید از کتاب «تری ایگلتون»
من برای تکمیل بحث جملاتی از کتاب تری ایگلتون به عنوان «امید بدون خوشبینی» انتخاب کرده ام که به نظرم به فهم مطلب کمک میکند.
۱) جان لاک میگوید: امید شادی ذهنی است که در انتظار منبع لذتی در آینده به دست میآید. یعنی باید آدمها امید و انتظار داشته باشند که منبع لذتی را در آینده تجربه کنند. اگر همه منابع لذت در آینده از جمله داشتن خانه، ماشین، همسر و فراغت را در حیطه ناممکنها بروند، امید در جامعه از بین میرود.
۲) دیوید هیوم میگوید: امید امواج رویداد خوشایندی قریبالوقوع است که نامعلوم، اما امکانپذیر است. تقریباً در همه تعاریف امید این واژه امکانپذیری را میتوان پیدا کرد. یعنی جامعه وقتی به سمت ناامیدی میرود که دایره امکانهایش تنگ میشود. وقتی هم تنگ شد نمیشود با نصیحت و تشویق به تلاش او را امیدوار کرد. این امکانها باید در چارچوب عقل موجود بشر و در چارچوب عقلانیت جمعی، ممکن و شدنی باشد. به همین خاطر امید برخلاف آرزو پایههای ممکن و منطقی میخواهد. یعنی وقتی میخواهید به چیزی امیدوار باشید، باید بتوانید برای آن استدلال کنید و به دلایل مختلف نشان دهید، شدنی است.
۳) امید حتماً در یک شرایط وخیم از بین نمیرود. ایگلتون جملهای را از فردی به نام فرانس جوزف نقل میکند که به قول خودش جمله مشهوری است. او میگوید: در برلین اوضاع جدی است، اما ناامیدکننده نیست، در حالی که در وین اوضاع ناامیدکننده است، اما جدی نیست. یعنی گاهی اوقات جامعهای در وضعیت پرتنشی واقع میشود که هر روز اتفاقات مختلفی میافتد، اما کماکان وضعیت ناامیدکننده نیست، اما جوامعی هم هستند که در آنها اتفاق جدیای نمیافتد، اما ناامیدکننده هستند.
۴) جمله دیگری هم ایگلتون درباره تراژدی دارد که من فکر میکنم یکی از عواملی است که جامعه ایران را به سمت ناامیدی برده است. ما عموماً سقوط هواپیما یا خونریزیهای داعش را تراژدی میخوانیم، اما ایگلتون میگوید: «تراژدی الزاماً به معنای پایان دردناک و سخت نیست؛ گاهی تراژدی به این معناست که شما برای دست یافتن به زندگی اندکی بهتر باید از میان جهنم عبور کنید.» اگر جامعه و افرادی به نقطهای برسند که مثلاً برای داشتن یک پراید مدل ۷۰ باید زیر بار کلی قسط و وام بروند، این یعنی برای زندگی اندکی بهتر باید از میان جهنم عبور کنند. آن وقت جامعه تراژیک میشود و این تراژیک امکانها را از دست آدمی خارج میکند و مشکلدار میشود.
۵) ایگلتون در صفحه ۹۳ آورده است: «امکانناپذیری امید را از اعتبار میاندازد.» یعنی شما نمیتوانید به امکانناپذیر امید داشته باشید. اگر طی فرآیند اجتماعی، جمعی بر اساس عقل جمعیشان به این نتیجه برسند که هدفی ناممکن است، آن وقت امید از اعتبار میافتد.
۶) «وقوع امری که بدان ایمان داریم مایه شگفتی نمیشود، اما وقوع امری که به آن امیدواریم مایه شگفتی است.» ایمان داشتن به چیزی یعنی تحقق آن را قطعی بدانیم، بنابراین وقتی آن امر محقق شد، شگفتزده نمیشویم. به فرض اگر ما ایمان داشته باشیم که تیم ملی ایران در برابر تیم ملی مالدیو پیروز میشود، حتی اگر بازی را نبینیم و بعد از اتمام بازی به ما بگویند ایران مالدیو را -۲، ۰ شکست داد، شگفت زده نمیشویم، اما اگر امیدواریم برزیل را شکست دهیم، از شکست برزیل شاد و شگفتزده میشویم.
۷) آخرین جمله: «امید متضمن فایدهای در آینده است؛ فایدهای ممکن، اما دشواریاب.» در جامعه ما الان دشواریابی اهداف مشکل ایجاد نکرده، بلکه مشکل به همان چند عاملی بازمیگردد که در بخش آسیبشنایی عرض کردم.