سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: اصغر نقیزاده حضور در جلوی دوربین را با فیلم «مهاجر» ابراهیم حاتمیکیا آغاز کرد و دستکم برای یک دهه شد بازیگر ثابت آثار او. این هنرپیشه البته همکاری با کارگردانان دیگری همچون احمدرضا درویش، کمال تبریزی و سعید سهیلیزاده را نیز در کارنامه هنری خود دارد. با این حال، به اذعان خودش همه از او انتظار همان کاراکتر رزمندهای را دارند که سالهاست ایفا میکند و گرفتار آمدن در چارچوب این شخصیت، فرصتهای دیگر را در عرصه بازیگری از او گرفته است. وصل نیکان، از کرخه تا راین، سرزمین خورشید، آژانس شیشهای، مردی از جنس بلور و گاهی به آسمان نگاه کن ازجمله آثار شاخص دفاع مقدسی است که نقی زاده در آنها هنرنمایی کرده است. این بازیگر همچنین در مجموعههای تلویزیونی همچون وضعیت سفید، مدرسه ما و خوشرکاب نیز جلوی دوربین رفته است. «جوان» با او درباره وضعیت امروز سینمای دفاع مقدس و تأملی بر مسیری که خود او در مقام یک بازیگر در این عرصه پیموده گفتگو کرده است.
ارزیابی شما به عنوان هنرمندی که دستکم سه دهه حضور به نسبت فعالی در زمینه بازی در آثار جنگی داشته، از عملکرد سینمای ایران در حوزه دفاع مقدس چیست؟
واقعیت این است که بسیاری از ابعاد و زوایای دفاع مقدس مغفول مانده است؛ مثل رابطه جنگ با اقتصاد و اجتماع، یا بحث حضور و نقشآفرینی زنان در جنگ تحمیلی. به دستاوردهایی که در جنگ داشتیم، چه در بُعد داخلی و چه به لحاظ بینالمللی هم نپرداخته ایم. آیا فیلمی ساختهایم درباره محرومیتهایی که فرزندان شهدا با آن مواجه بودهاند؟ بسیاری از وجوه جنگ را بازگو نکردهایم. بیشتر بر وقایع خود جنگ و ایثار رزمندگان متمرکز بودهایم و از ابعاد دیگر دفاع مقدس غافل ماندهایم. در چند اثر معدود هم نگاهی طنزآلود به جنگ داشتیم، اما چقدر به تواناییهای صنعتی ایران طی آن سالها پرداختهایم؟ مثالی برایتان میزنم؛ ما در عملیات خیبر، ۱۳ کیلومتر پل متحرک زدیم که دنیا را حیرتزده کرد. در مورد جنگی که در خلیج فارس با دشمنان داشتیم هم کار خاصی نکردیم؛ فقط یک فیلم «جنگ نفتکشها»ی محمد بزرگنیا بود، آن هم سالها پیش. چرا تا به امروز فیلمی ساخته نشده که نشان دهد ما بسیاری از اسلحهها و ادوات نظامی را بدون کارشناسان و مستشاران نظامی امریکا در جنگ به کار گرفتیم و استفاده کردیم؟ تا به امروز فقط برخی از مسائل جنگ منعکس شده، آن هم نه در حدی که باید و شاید، اما به خیلی از موضوعات هم اصلاً پرداخته نشده است. ۳۰ سال پیش جنگی با همه خوبیها و بدیهایش اتفاق افتاد و در پایانش این مسئله مهم به دشمنان اثبات شد که ممکن است شروعکننده جنگ آنها باشند، اما پایانش دیگر با خودشان نیست. از وقتی هم این را فهمیدند دیگر جرئت آغاز جنگی دوباره را علیه ایران نداشته و ندارند.
اوضاع امروز سینمای دفاع مقدس را چگونه میبینید؟
همه چیز بر اساس اختیارات و سلایق مدیرانی است که میآیند و میروند. آییننامه و ضوابطی در این خصوص نداریم. هر مدیری یک نوع ژانر را میپسندد و درصدد تقویت همان برمیآید. فیلم دفاع مقدسی نیاز به حمایت دارد. بعضی از مدیران اعتقاد دارند که، چون کشور در حال حاضر در مرحله ثبات است دیگر نیازی نیست مردم را با جنگ درگیر نگه داریم یا باید به بحرانهای جدیدی که دشمنان برای کشور پدید آوردهاند بپردازیم. همین اعمال سلیقهها باعث شده که سینمای دفاع مقدس به این حال و روز بیفتد.
اما فراموش نکنید که فراتر از مدیران، بسیاری از کارگردانانی که سابقه طولانی در سینمای دفاع مقدس دارند هم دیگر تمایلی برای فعالیت در این عرصه از خود نشان نمیدهند.
اگر بیایند بودجه و امکانات در اختیار کارگردان بگذارند چرا فیلم دفاع مقدسی نسازند؟!
مثالش میشود آقای حاتمیکیا که چند فیلم آخرش را با سازمان اوج کار کرده و طبیعتاً مشکل مالی آنچنانی نداشته، اما فیلم دفاع مقدسی هم نساخته است.
اصلاً فرض کنیم حاتمیکیا به طور کل کنار کشیده است. ما کارگردانان زیادی را داریم که در سینمای دفاع مقدس فعال بودند و حالا به دلیل نبود بودجه و نداشتن امکانات خانهنشین شدهاند. خود من آخرین فیلمی که بازی کردهام «معراجیها» بوده است. پنج سال است که بیکارم. سلیقه مدیران به سمت ژانر کمدی آن هم از نوع سخیفش رفته است. ما باید جریان کلی سینمای دفاع مقدس را ببینیم. باید نگاهی جامع داشت. وقتی من کارگردان میبینم حمایتی نمیشود طبیعی است که به سمت کارهای دیگر بروم. چقدر پروژه نیمهتمام داریم که در این سالها به علت نبود اعتبار، خوابیده است. مدیری که قدرت دارد، اعمال سیاست میکند. وقتی هدف فروش است، فیلم کمدی در اولویت قرار میگیرد حتی از نوع سخیفش. مشخص است که در این شرایط فیلم دفاع مقدسی خوب نمیفروشد.
البته مخاطبان سینما هم در چند سال گذشته هرگاه فیلم دفاع مقدسی خوبی اکران شده استقبال به نسبت پرشوری داشتهاند.
اصلاً این حرف را قبول ندارم.
نمونه آخرش همین فیلم «رد خون» یا قبلش «تنگه ابوقریب» ...
اینها انگشتشمار است. شما ببین در دهه ۷۰ چقدر فیلم دفاع مقدسی ساخته میشد.
میخواهم بگویم مخاطبان از همان یکی، دو فیلم که سالانه در ژانر دفاع مقدس اکران میشود هم استقبال کمی نمیکنند.
سلیقه مردم را به سمت و سوی دیگری سوق دادهاند. مخاطب را به چیز دیگری عادت دادهاند. این را حتماً بنویس. اولویتها هم عوض شده است. دیگر پول و بودجهای برای کارهای فرهنگی نمیماند. بر اساس سلایق، سیاستها هم تغییر میکند. مسئولی که در رأس کار است میتواند سلایقش را تحمیل کند. جدیداً فیلمی دیدم که خیلی غصهام گرفت. رزمندگان را دزد و کلاهبردار نشان داده بودند. صدا و سیما هم که تلهفیلم را تعطیل کرده است.
اگر موافق باشید از این بحث فاصله بگیریم و کمی به سیر حرفهای و کارنامه هنری شما بپردازیم. با وجودی که طیف وسیعی از مردم شما را با نقشآفرینیهایتان در آثار جنگی به یاد میآورند، اما در ژانرهای مختلف کار کردهاید. این سؤال را از نظر حرفهای میپرسم: آیا حضور نهادینه شده در فیلمهای دفاع مقدسی و در قالب یک کاراکتر خاص را به لحاظ کاری، یک فرصت برای خودتان میدانید یا چالش و فرصتسوزی؟
ورود و حضور من در فیلمهای دفاع مقدس به این نیت بود که یاد و خاطره رفقایم را زنده نگه دارم. به تعبیر رهبر معظم انقلاب، زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. دغدغه مالی هم نداشتم. در ایران برخلاف سایر نقاط دنیا، وقتی یک بازیگر در نقشی جا بیفتد دیگر بیرون آمدنش با کرامالکاتبین است. یک مرتبه کارگردانی با من تماس گرفت که بیا نقشی را دو، سه روزه برایم بازی کن. گفتم نه نمیآیم، خیلی تکراری است. جواب داد که اگر بخواهم این نقش را به بازیگر دیگری بدهم باید کلی برای شخصیتپردازی و دادن پیشینه از کاراکتر به مخاطب هزینه کنم، اما تو که باشی بیننده میداند از کجا آمدهای و چه سابقهای داری. کارگردان و تهیهکننده هم به دنبال لقمه آماده میگردند. من رفتم در یک سریال ۹۰ قسمتی بازی کردم با یکسوم دستمزدی که همیشه میگرفتم، فقط برای اینکه این تصویر کلیشهوار از خودم را بشکنم، اما نشد. هرکسی که مرا میدید میگفت برگرد به همان نقشهای قبلیات. من که نمیتوانم به انتظار نقشهای دفاع مقدسی خانهنشین شوم.
البته در همان نقشهای دفاع مقدسیتان هم تنوع را میتوان مشاهده کرد؛ مثل نقشی که در فیلم «گاهی به آسمان نگاهکن» داشتید.
بله، اما متأسفانه همه به آمادهخوری عادت کردهاند. نقشهای دیگری به من پیشنهاد نشد. خیلی علاقه داشتم که در ژانر تاریخی کار کنم؛ مثلاً دوست داشتم در سریال «مختارنامه» بازی کنم، اما کسی ما را دعوت نکرد. یکی از کارگردانان حرف قشنگی به من زد؛ گفت تو در رگ همه به عنوان یک رزمنده رسوب کرده و جا افتادهای. به او گفتم این مدلی که فقط تکرار میشوم، اما او پاسخ داد که تکرار هم که باشد، تکرار درستی است.
شاخصترین کاراکتری که در آثار دفاع مقدس ایفاگرش بودید و خیلی دوستش دارید کدام است؟
نمیدانم؛ تا حالا بهش فکر نکرده بودم.
احتمالاً اصغر «آژانس شیشهای» نیست؟
ابراهیم حاتمیکیا یک کاراکتر را خلق کرد به اسم اصغر که از «مهاجر» شروع شد و تا «آژانس شیشه ای» ادامه پیدا کرد.
نگاهی به کارنامه هنری شما نشان میدهد که هرچه از دهه ۷۰ فاصله گرفته و به دهه ۸۰ نزدیک شدهایم، به بازی در فیلمهای اجتماعی روی آوردهاید.
بازیگر مثل دختری است که در خانه مینشیند تا به خواستگاریاش بیایند.
میخواهم بپرسم انتخاب شخصیتان بود؟
نه؛ به هر حال من هم زندگی و دغدغه معیشت دارم. آن زمان مثلاً خانه هم نداشتم و مجبور بودم برخی از نقشها را بازی کنم.
جالب آن که در آن مقطع زمانی حتی ژانر کودک را هم تجربه کردید.
منظور فیلم «سلام بر فرشتگان» بود. اما در همین فیلم هم همان کاراکتر همیشگی را بازی کردم.
شما در ژانر دفاع مقدس با فیلمسازان زیادی کار کردهاید. آیا کارگردانی هست که دوست داشته باشید با او هم همکاری کنید، اما فرصتش مهیا نشده باشد؟
بله، خدابیامرز رسول ملاقلیپور که قسمت نشد با هم کار کنیم. خیلی دوست داشتم با رسول کار کنم. جوان که بودم دلم میخواست نقش حاج همت را بازی کنم که آن هم قسمت نشد.
پیش آمده در حال تماشای یک فیلم دفاع مقدسی به خودتان بگویید این نقش را من باید بازی میکردم؟
بله؛ مثلاً نقشی که آتیلا پسیانی در فیلم «هیوا» بازی کرده بود. نقش هادی حجازیفر در فیلم «کاتیوشا» را هم دوست داشتم.
میدانم این پرسش بارها با شما مطرح شده، اما واقعاً چرا در فیلمهای آخر حاتمیکیا حضور نداشتید؟
یک بازیگر معمولاً در سینما چهار دهه را از سر میگذراند. ۱۰ سال طول میکشد تا تو را بشناسند. برای ۱۰ سال پشت سر هم نقش میگیری. ۱۰ سال بعدی را تک و توک پیشنهاد داری و در ۱۰ سال آخر هم یک عصا به دستت میدهند و میشوی استاد اصغر نقیزاده. در مراسمها روی صندلی ردیف اول مینشینی و روبان پاره میکنی. ۱۰ سال آخر من آغاز شده است. بعد از آژانس شیشهای خیلی پیشنهاد کاری داشتم؛ آنقدر که نمیتوانستم صبر کنم تا حاتمیکیا بخواهد فیلمی بسازد و دعوتم کند. به همین دلیل، فرصت همکاری دوباره فراهم نشد.
یعنی پیشنهاد همکاری از طرف حاتمیکیا وجود داشت؟
بله، حتی یک بار برای سریال «خاک سرخ» تست گریم هم شدم، اما به علت حضور در کار پرویز شیخ طادی نتوانستم بروم. دیگر گذشت تا پس از ۱۲-۱۰ سال رسید به فیلم «گزارش یک جشن» که من همزمان در سریال «وضعیت سفید» حمید نعمتالله مشغول بازی بودم. حاتمیکیا زنگ زد که پاشو بیا. گفتم باید با نعمتالله هماهنگ کنی. هماهنگ کرد و رفتم سر پروژه. البته این را هم باید در نظر گرفت که کاراکتر اصغر دیگر خیلی در کارهای آخر حاتمیکیا جایینداشت.