سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین:
راننده تانک
اینکه برخی جریانها میخواهند القا کنند مردم عراق با ما ایرانیها دشمنی دارند، خلافش در پیادهروی برای خیلی از ما ثابت شده است. برای من هم امسال یک مورد جالب پیش آمد که اصلاً فکرش را نمیکردم در چنین موقعیتی قرار بگیرم. امسال که به پیادهروی اربعین رفتیم، یک عراقی به نام حاج سعید حساندی اهل شط الله (هندیه کربلا) از گروه ۱۷ نفره ما در خانهاش پذیرایی کرد. مثل صدها و هزاران عراقی که از میلیونها زائر آقا امام حسین (ع) پذیرایی میکنند، ما هم مورد لطف میزبان عراقیمان قرار گرفتیم، اما این میزبان با خیلیها فرق میکرد. گذشتهای داشت که او را خاص و ویژه میکرد!
پسر حاج سعید با ماشین به استقبالمان آمد و ما را به محل اسکان برد؛ غیر از خانهشان حاج سعید یک موکب مجزا هم داشت و از زائران در مسیر پذیرایی میکرد. در خانه، حاج سعید و خانواداش پذیرایی شایستهای از ما به عمل آوردند. نکته جالب در خصوص میزبان ما این بود که او در زمان جنگ تحمیلی به عنوان راننده تانک به اسارت نیروهای ایرانی در آمده بود. در واقع حاج سعید از مردم همان کشوری پذیرایی میکرد که هشت سال تمام آنجا اسیر بود!
ارتباط برقرار کردن با میزبانمان کار سختی نبود. به خوبی فارسی حرف میزد و گذشته و رویدادهای آن را خوب به یاد میآورد. حتی روز و ماه اسارت و آزادیاش را به یاد داشت. میگفت از تاریخ ۲۷/ ۳/ ۱۹۸۲ که به اسارت درآمده تا ۱۸ /۲ /۱۹۹۰ که آزاد شده، در ایران به سر برده است. با یک حساب سرانگشتی میشد حساب کرد که حدود هفت سال و ۱۰ ماه و چند روز به عنوان اسیر در ایران بوده است.
این تاریخ را که به شمسی برگردانیم میشود هفتم فروردین ۱۳۶۱ موعد اسارت و ۲۹ بهمن ۱۳۶۸ موعد آزادی. تاریخی که حاج سعید به اسارت در میآید، عملیات فتحالمبین در شمال خوزستان جریان داشت. وی به عنوان راننده تانک از تیپ یک از لشکر یک ارتش بعث عراق در تاریخ مورد نظر به اسارت درآمده بود.
وقتی با هم حرف میزدیم، او از واژه اسیر استفاده میکرد. گفتم: «شما در آن تاریخ اسیر نشدید، بلکه آزاد شدید.» با تعجب نگاهم کرد. گفتم: «با اسارت در واقع از دست بعثیها خلاص شدی و از خدمت در ارتش طاغوت نجات پیدا کردی.» لبخندی زد و حرفم را تأیید کرد.
حب حسین
در ساعاتی که مهمان حاج سعید بودیم، به این موضوع فکر میکردم که این جمع گرم و صمیمی، به برکت عشق و محبت شهید کربلا آقا اباعبدالله (ع) گرد هم آمده است. روزگاری نه چندان دور حاج سعید به عنوان یک عراقی با ما جنگیده بود. بعد هم که اسیر شده و سالها در ایران به سر میبرده است، اما حالا مثل یک برادر از ما پذیرایی میکرد.
این جمله «حب حسین یجمعنا» در چنین لحظاتی مصداق پیدا میکند. لحظات و صحنههایی که هر سال در مراسم اربعین به اشکال مختلف رخ میدهد خیلی حرف در خودش دارد. گذشته از آنکه محبت امام حسین و اهل بیت (ع) شکوه اربعین را رقم میزند، باید به این نکته توجه کنیم که رفتار حسنه و بحق رزمندگان و مردم ایران در طول دفاع مقدس، در مقابل وحشیگری بعثیها باعث جذب مردم عراق و حتی بسیاری از نظامیهای آنها میشد. برخی میگفتند در زمان جنگ اسرای عراقی، چون در ایران زندانی بودند به ایران و ایرانیها ابراز علاقه میکردند، اما حالا وجود امثال حاج سعید ثابت میکند قلوب آنها با امام و مردم ایران بود و، چون رفتار خوبی از رزمندهها میدیدند، جذب میشدند و تغییر میکردند.
ما باید قدردان این عظمت نهفته در سایه اسلام باشیم؛ عظمتی که به برکت اشتراکات مذهبی و فرهنگی دو ملت و همچنین فداکاری و جانفشانی شهدایی رقم خورده است که در مکتب خمینی بتشکن سعی در پیاده کردن اسلام ناب محمدی داشتند. آن زمان رزمندگان ما جوانمردی و رفتار اسلامی را حتی در سختترین لحظات جنگ رقم میزدند و اکنون ما میوههای آن درختی را که با خون شهدا آبیاری شده است میچشیم و از آن بهره میبریم.