سرویس تاریخ جوان آنلاین: چهلمین سالروز تسخیر لانه جاسوسی امریکا در ایران در حالی که چند نسل با آن فاصله یافتهایم، درخور مروری مجدد است. امید آنکه خوانش پیش رو برای عموم به ویژه جوانان مفید آید.
وقتی جیمی کارتر رئیسجمهور وقت امریکا در خصوص موضعگیری دولتش نسبت به شاه مخلوع ایران اظهار داشت: «ما به شاه ایران مانند یک دوست و متحد وفادار مینگریم» عدهای از دانشجویان به این جمعبندی رسیدند که باید چهره مداخله گرایانه امریکا را به جهان معرفی نمایند؛ لذا به همین منظور طرح اشغال سفارت امریکا از سوی آقایان بیطرف، میردامادی و اصغرزاده در جلسات دانشجویان پیرو خط امام مطرح شد. اما ورود شاه مخلوع ایران به خاک امریکا در سیام مهرماه ۱۳۵۸ به بهانه معالجه بیماری سرطان غدد لنفاوی و دیدار برژینسکی با بازرگان و یزدی در دهم آبانماه در الجزایر، علاوه بر ایجاد انزجار مردم ایران نسبت به ایالات متحده سبب شد دانشجویان اجرای طرح خود را فوریت ببخشند؛ لذا ساعت ۱۰ صبح سیزدهم آبانماه ۱۳۵۸، دانشجویان پیرو خط امام (ره) سفارت امریکا را مورد حمله قرار داده و با بریدن قفل و زنجیرهای در و شکستن آن به راحتی به حیاط سفارت وارد شدند و کارکنان سفارت را گروگان گرفتند. آنان قصد داشتند با این اقدام انزجار خود را از امریکا نسبت به پذیرش شاه به جهان ابراز کنند.
اولین تسخیرِ ناکام
ناگفته نماند که پیشتر نیز یعنی بیست و پنجم مهرماه ۱۳۵۸ چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق به سفارت امریکا در تهران حمله کرده و حیاط آنجا را به اشغال خود درآورده بودند. این یورش باعث شده بود تفنگداران امریکایی محافظ سفارتخانه به مقابله با آنها پرداخته و از گاز اشکآور استفاده کنند. هر چند با وخیمتر شدن اوضاع سفیر وقت امریکا ویلیام سالیوان با دولت موقت تماس گرفت و از آنها کمک خواست. با عدم تأیید این حرکت از سوی حضرت امام (ره)، ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت به نمایندگی از دولت به همراه نیروهای کمیته انقلاب، پس از چند ساعت به غائله خاتمه داد و مهاجمان، سفارت را ترک کردند. در پی این اقدام ابراهیم یزدی ضمن عذرخواهی از سالیوان این واقعه را حاصل عوامل کنترل نشده انقلاب دانست و به او اطمینان داد که امنیت آنها از آن به بعد تضمین خواهد شد. با تسخیر سفارت، آنجا به یک وزارتخانه و یک ستاد مبدل شد که کسی حاضر به ترک آن نبود.
چندو چون یک تسخیر
دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاههای تهران، شریف، پلیتکنیک و ملی (شهید بهشتی) تصمیم گرفتند جهت شناساندن چهره استعمارگر امریکا، سفارت این کشور را به تسخیر خود درآورند. به همین منظور اولین جلسه جهت تسخیر سفارت با حضور دو نماینده از هر دانشکده در دانشگاه پلیتکنیک و در اتاق رسم فنی دانشکده علوم انجام گرفت. در آن جلسه آقایان علیاصغر زحمتکش، حبیبالله بیطرف، محسن میردامادی، ابراهیم اصغرزاده و سید محمدهاشمی شرکت داشتهاند. در واقع جهت تسخیر سفارت قرار میشود دانشجویان دانشگاه تهران با کمک آقای بیطرف و دانشگاه امیرکبیر با کمک آقای میردامادی و دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف با کمک آقای اصغرزاده و دانشگاه ملی که بعدها شهید بهشتی نام گرفت، با کمک آقای باطنی هماهنگ شوند. با آنکه قرار بود از دانشجویان هر دانشگاه عدهای برای این حرکت دعوت شوند و نمایندگان دانشگاههای تهران و شریف هم خیلی گزینشی شده افراد را به تسخیر سفارت دعوت کردند ولی بعضی از دانشگاهها از طریق بلندگو از افراد دعوت به عمل آوردند. مثلاً نمایندگان دانشگاه ملی (شهید بهشتی) ساعت ۷ صبح از طریق بلندگو اعلام کردند: «ما میخواهیم برویم و سفارت امریکا را بگیریم و هر کسی میخواهد بیاید با ما برویم.» نهایتاً حدود ۴۰۰ دانشجو بین ۱۹ تا حداکثر ۲۳ سال در یک طراحی جامع روز یکشنبه ۱۳ آبان ساعت ۱۰ صبح وارد سفارت شدند. ناگفته نماند که از میان ۴۰۰ نفر نزدیک به ۱۵۰ نفر از طرف دانشگاه ملی برای این حرکت دعوت شده بودند. هدف دانشجویان از تسخیر سفارت رساندن صدای مظلومیت ملت ایران، در برابر سیاستهای مداخلهگرایانه امریکا به گوش جهانیان و کشف اسناد سیاستهای مداخلهجویانه امریکا بود. در واقع دانشجویان ایران با تسخیر سفارت توانستند ابهت امریکا را در نزد جهانیان درهم بشکنند. ناگفته نماند که جز سیدمحمد موسویخوئینیها و حسن لاهوتی هیچ کس از برنامه دانشجویان خبر نداشت. جواد منصوری نخستین فرمانده سپاه در خصوص چگونگی تسخیر سفارت میگوید: «اصلاً فکر نمیکنم کسی از ماجرا در کشور اطلاع داشت جز آقای لاهوتی و سپاه. ما هم آن موقع تصورمان این بود که تسخیر سفارت با امام و شورای انقلاب هماهنگ شده است. با آنکه در ابتدا قرار بود خوئینیها امام را در جریان این مسئله قرار دهند، اما بعدها معلوم شد که وی با هیچ کس هماهنگ نکرده است.»
واکنشهای اولیه
ابوالحسن بنیصدر از همان ابتدا از مخالفان سرسخت این اقدام بود و برای به دست آوردن اسناد کشف شده از سفارت تلاش بسیاری کرد. علاوه بر او، اعضای دولت موقت هم نسبت به تسخیر سفارت موضعگیری مخالفی داشتند و حتی به بهانه دخالت دانشجویان در کار دولت دست به استعفا هم زدند. هرچند که ابراهیم یزدی با انجام مصاحبههای متعدد از این اقدام دانشجویان حمایت کرد. جواد منصوری در خصوص موضعگیری اولیه دولت موقت نسبت به تسخیر لانه میگوید: «دولت موقت برخورد تندی با این قضیه کرد و حتی به من گفتند که شما نیرو بفرستید و اینها را از سفارت بیرون کنید. من به آنها گفتم که شما پاسبان شهربانی را بفرستید که این کار را انجام دهد، این کار سپاه نیست. گفتند که شما میدانید پاسبان شهربانی این کار را نمیکند. گفتم پاسدار هم این کار را نمیکند. بعد هم ابراهیم یزدی که آن زمان وزیر امور خارجه بود تماس گرفت. صدرحاج سید جوادی هم با آقای لاهوتی وزیر دادگستری تماس گرفت. آقای لاهوتی گفت چه کنیم. من گفتم با امام تماس بگیرید و ببینید که چه کار کنیم. بعد طرح مسئله با امام، ایشان تا چند ساعت اول خیلی قضیه برایشان روشن نبود، اما یکمرتبه یک روز بعد موضع شدیداً دفاعی گرفتند و از این حرکت دفاع کردند و این حرکت را انقلاب دوم ایران که اهمیتش از انقلاب اول بیشتر بود، خواندند.»
شهید بهشتی نیز پس از شنیدن پیام حضرت امام (ره) قاطعانه از این حرکت دانشجویان دفاع کردند و گفتند: «به امریکا بگویید از ما عصبانی باشد و از این عصبانیت بمیرد.» علاوه بر آن شهید بهشتی در مصاحبهای هم که هشتم آذرماه ۱۳۵۸ با مجله آلمانی اشترن داشتند، گفتند: «در اولین مرحله انقلاب به سلطه سیاسی امریکا بر ایران پایان دادیم و در مرحله دوم، سلطه اقتصادی امریکا را در هم خواهیم شکست».
موضعگیری احزاب
تسخیر سفارت امریکا فرصت خوبی جهت کسب وجهه در نظر مردم از سوی احزاب بود. به همین منظور از حزب توده بگیر تا حزب جبهه ملی، حزب پیکار، کانون نویسندگان و... همگی با انتشار اعلامیههایی از این حرکت دانشجویان پیرو خط امام حمایت کردند. هرچند که برخی از این گروهها بعدها نظرات مخالفی نسبت به این حرکت ابراز کردند و آن را علت عدمپیشرفت کشور دانستند. البته این حرکت مخالفانی را هم در میان احزاب داشت. از جمله مخالفان اولیه این حرکت مجاهدین خلق بودند که حتی اعلامیهای هم صادر کردند و این حرکت چپ روی را از موضع راست خواندند و با استفاده از اصطلاحات خاص خود دانشجویان پیرو خط امام را ارتجاعطلب و از عوامل حزب جمهوری نامیدند. اما پس از آنکه با استقبال مردم از تسخیر سفارت روبهرو شدند، مواضع انقلابی گرفته و گفتند: «این حرکت از بطن مردم است.» علاوه بر این بلافاصله پس از تسخیر سفارت میلیشیای مجاهدین تمام روز را پشت در سفارت اقدام به برگزاری تجمعات خود کرد.
کشف اسناد مهرههای امریکایی
ابوالحسن بنیصدر چند هفته پس از اشغال سفارت به عنوان یکی از اعضای شورای انقلاب مبارزهای را آغاز کرد تا دانشجویان را مجبور به تحویل همه اسناد به دولت کند. در واقع تلاشهای بنیصدر برای دستیابی به اسناد حتی برای افرادی که به وی نزدیک بودند هم بسیار عجیب بود. البته شاید نگرانی وی از این جهت بود که برخی اسناد بیانگر ارتباط مخفیانه او با یک تاجر امریکایی بودند. اما فرمان حضرت امام (ره) مبنی بر اینکه اسناد باید توسط دانشجویان نگهداری شود و بدون در نظر گرفتن موقعیت افراد منتشر شوند، تیر خلاصی بود برای دستیابی بنیصدر به اسناد. ناگفته نماند که حضرت امام (ره) در خصوص انتشار اسناد حتی فرموده بودند: «حتی اگر چیزی درباره من نیز پیدا کردید، افشا کنید.».
اما ماجرای اسناد کشف شده از بنیصدر چه بود؟ در دی ماه ۱۳۵۸، در گاوصندوق اتاق رئیس پایگاه سیا در تهران هفت سند درباره بنیصدر کشف شد. در واقع یکی از مأموران سیا با اسم رمز گای راذرفورد در پاریس و تحت عنوان تاجر به او نزدیک شده بود. در خصوص نحوه ارتباطگیری با بنیصدر، کارشناس سیا در گزارش خود نوشته است: «بنیصدر تمایل همکاری با ما دارد و دارای ثمره مثبت است. وی منتظر خروج خمینی از صحنه سیاست است. بنیصدر خمینی را خطاکار میداند، وی اگر احساس کند رژیم به نفع او پیش نمیرود علیه رژیم توطئه خواهد کرد. او حتی روزنامهاش را نیز به این منظور ایجاد کرده که به عنوان پایگاه قدرتی جهت مقاصد سیاسی آیندهاش استفاده نمایند.» در بخشی دیگر از اسناد کشف شده در مورد خصوصیات بنیصدر آمده است: «بنیصدر فردی جاهطلب و زیرک است، بنیصدر یک دیوانسالار است تا یک انقلابی، هر روز که میگذرد بنیصدر بیشتر حالت دیوانسالاری به خود میگیرد.»
ناصر میناچی به عنوان یکی از وزیران دولت موقت نیز برخی اسناد سفارت امریکا را به خود اختصاص داده بود و حجم فراوان تماسهای او و امریکاییها نشان میداد که وی نیز یک منبع اطلاعاتی مناسب برای امریکاییها بوده است. او از جمله کسانی بود که از همکاری و گسترش روابط با امریکا و نیز ملاقات کاردار سفارت امریکا با امام دفاع میکرد. در اسناد آمده است: «میناچی با حالت خیلی دوستانه و گرم جواب داد که کابینه بازرگان مایل به ادامه همکاری و روابط با امریکا میباشند. او از کاردار اجازه خواست که ترتیب یک ملاقات با بازرگان و در آینده با خمینی را بدهد.» در بخش دیگری از همین سند میناچی با انتقاد از عملکرد دادگاههای انقلاب که به مفاسد مسئولان رژیم شاه رسیدگی میکردهاند به امریکاییها وعده میدهد که دادگاههای انقلاب بسته خواهند شد. در جای دیگری میناچی از تمایل خود و دولت موقت برای کنار زدن امام از عرصه سیاست خارجی سخن میگوید. میناچی در این خصوص گفته بود: «نخستوزیر اخیراً موافقت آیتالله خمینی را جلب کرده تا انتقادات خود را در مورد امور خارجی عموماً و روابط با ایالات متحده خصوصاً کم کند... میناچی امیدش را روی کوششهای نخستوزیر برای بیرون بردن امام خمینی از عرصه بینالمللی گذاشته است.»
ابراهیم یزدی نیز به عنوان دیگر وزیر دولت موقت از جمله افرادی است که اسنادی مبنی بر همکاریاش در سفارت کشف شده است. در یکی از اسناد سفارت امریکا در خصوص ابراهیم یزدی میخوانیم: «هم یزدی و هم انتظام که در گذشته دائما، در موضع یاری به ما بودهاند، در نتیجه بیمبالاتی جیمبیل در مجله تایم، شروع به حمله [امریکا]نمودهاند، خصوصا [حملات]یزدی که به نظر میرسد، برای اثبات اینکه طرفدار امریکا نیست، تکرار میشود.» این سند علت شعارهای ضد امریکایی ابراهیم یزدی پس از تسخیر سفارت را روشن میکند.
سرنوشت گروگانها
۱۳ روز پس از تسخیر سفارت امریکا و گروگان گرفتن کارکنان آن حضرت امام فرمان آزادی زنان و سیاهپوستانی که در جمع گروگانهای لانه جاسوسی بودند را صادر کردند. به همین خاطر بیست و هفتم و بیست و نهم آبان ماه ۱۳ نفر از گروگانهای امریکایی که شامل زنان و سیاهپوستان بودند، آزاد شدند. این اقدام باعث شد ۵ هزار کشیش سیاهپوست که از جانب انجمن ملی کشیشان پروتستان کنفرانس پنج روزهای را در شهر دیترویت تشکیل داده بودند، در پایان این گردهمایی از رئیسجمهور امریکا بخواهند شاه مخلوع را به ایران مسترد دارد. آنها همچنین اعلام داشتند شاه جنایتکاری است که میلیاردها دلار از ملت ایران را دزدیده است. با این حال پارلمان اروپا هم با انتشار بیانیهای در بیست و پنجم آبان ماه گروگانگیری و اشغال سفارت امریکا در تهران را محکوم کرد. کاخ الیزه فرانسه نیز سیام آبان ماه با صدور بیانیهای اشغال سفارت امریکا در تهران را نکوهش کرد و جمهوری اسلامی ایران را به «نقض قوانین بینالمللی و نادیده گرفتن مصونیت سیاسی دیپلماتها» متهم نمود. سفارت انگلیس در تهران هم اعلام کرد قصد دارد بیش از نیمی از ۴۰ عضو فعلیاش را به انگلستان بفرستد. وزیران خارجه عضو شورای اروپا نیز با صدور بیانیهای در دوم آذرماه اقدام دانشجویان ایرانی در تصرف سفارت امریکا در تهران را محکوم کردند و خواستار آزادی بیدرنگ گروگانهای امریکایی شدند. سیزدهم آذرماه هم ۱۵ عضو شورای امنیت سازمان ملل طی قطعنامهای خواستار آزادی فوری گروگانهای امریکایی در تهران شدند. در این میان موشهدایان تنها فردی بود که طی نطقی گفت: «امریکا از ابتدا نباید تجهیزات نظامی فوقمدرن را در اختیار دولتهایی مانند ایران یا عربستان قرار میداد بلکه باید آنها را در اختیار اسرائیل بگذارد و پایگاه نظامی دائمی خود را برای نظارت بر تحولات خاورمیانه در اسرائیل بنا نهد.» صادق قطبزاده هم از جمله افرادی بود که در جریان گروگانگیری سفارت مانور زیادی داد. حتی شایع شد که وی دیداری هم با مقامات امریکایی انجام داده، اما وی در مصاحبه با رویترز عنوان کرد: «شخص اینجانب و وزارت خارجه هیچ گونه تماس مستقیم یا غیرمستقیمی با امریکا نداشتهایم و راهحل تازه همان مطالبی (استرداد شاه و اموال او به ایران) است که بارها گفتهایم.»، اما چند سال بعد «گری سیک» مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید امریکا در کتابش از دیدار سه ساعته قطبزاده وزیر وقت امور خارجه ایران و «همیلتون جرج» رئیس کارکنان کاخ سفید در ۲۸ بهمن ۱۳۵۸ در پاریس خبر داد. در آن دیدار قطبزاده در پاسخ به جردن در خصوص اینکه چگونه میتوان این بحران (گروگانگیری) را با صلح و آرامش و حفظ حیثیت طرفین پشت سر گذاشت، میگوید: «راهحل ساده است. من پسر خوبی برای امریکاییها هستم. شما شاه را بکشید.»
آغاز تحریمهای امریکاییها علیه ایران
جیمی کارتر رئیسجمهور وقت امریکا در جلسه سرّی شورای امنیت ملی کشورش در بیستوپنجم آبانماه گفت که در نظر دارد یک رشته اقدامات تنبیهی علیه ایران آغاز کند و این کار را با قطع خرید نفت ایران شروع میکند. وی گفت ما خواهان اقدامات مشابهی از جانب متحدان خود هستیم.» حضرت امام (ره) هم بیستم آبان ماه در سخنانی فرمودند: «آقای کارتر ما را از مبارزه نترساند. ما مرد جنگی هستیم و اهل مبارزه. ما ترجیح میدهیم که آبرویمان حفظ شود و شکممان گرسنه بماند.» پس از آن کارتر دستور قطع خرید نفت از ایران و توقیف تمامی داراییها و اموال ایران در خاک امریکا را صادر کرد. البته دولت ایران نیز هجدهم آذرماه به خاطر ضبط اموال و توقیف داراییهای کشور در بانکهای امریکایی به صندوق بینالمللی پول شکایت و تقاضای رسیدگی کرد. اما این پایان موضعگیری امریکا علیه ایران نبود. کارتر بار دیگر سیام آبان ماه اخطار کرد اگر ایران تهدیدات خود در مورد محاکمه گروگانهای امریکایی در تهران را عملی نماید، به این کشور حمله نظامی کند. هرچند در مقابل این سخنان حضرت امام (ره) اظهار داشتند: «کارتر گاهی ما را از (لحاظ) نظامی و از جهات اقتصادی میترساند و خودش هم میداند که این طبل میان تهی است که دارد میزند، نه همچو عرضه نظامی دارد و نه از او گوش میکنند.» از طرفی وزیر اطلاعات اسپانیا نیز اول آذرماه اعلام نمود در صورت اقدام نظامی احتمالی امریکا علیه ایران به دولت امریکا اجازه نخواهد داد که از پایگاههایش در این کشور استفاده کند. در همین راستا دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نیز اول آذرماه ۱۳۵۸ در اطلاعیه شماره ۴ خود تأکید کردند در صورتی که تهدیدات نظامی امریکا جنبه واقعی به خود گیرد، تمامی گروگانها یکجا نابود خواهند شد. انتشار این اطلاعیه باعث شد جیمی کارتر رئیسجمهور وقت امریکا نیز هفدهم آذرماه ۱۳۵۸ در سخنانی اعلام کرد: «من به هیچ اقدامی دست نخواهم زد که سبب ریختن خون گروگانهای امریکایی در تهران یا برانگیختن دانشجویان گروگانگیر برای مجازات گروگانها شود. من بسیار میانهرو و محتاط خواهم بود.»، اما روز بعد سایروس ونس وزیر خارجه امریکا سفر زنجیرهای خود به کشورهای انگلیس، فرانسه، آلمان فدرال و بلژیک را با هدف مشورت با رهبران این کشورها در مورد اعمال فشار بر ایران جهت واداشتن دولتمردان این کشور به آزادسازی گروگانهای امریکا آغاز کرد. هرچند که دولت سوئیس با این طرح مخالفت نمود و در تحریمهای اقتصادی علیه ایران شرکت نکرد».
نهایتاً سیام دی ماه ۱۳۵۹ پس از کشمکشهای بسیار و گذشت ۴۴۴ روز ۵۲ گروگان امریکایی با پذیرش قرارداد الجزایر از سوی دولت ایران و امریکا، آزاد شدند. این رویداد با شکست کارتر در انتخابات و خروج وی از کاخ سفید همزمان بود.