خبر دیدار احمدینژاد با قالیباف در رسانهها به گونهای منعکس شده که گویی قالیباف به دنبال ائتلاف با احمدینژاد علیه لاریجانی است. این تحلیل نابهدرست فقط از سه دسته بر میآید:
۱) عدهای که دنبال مشروعیت بخشی مجدد به احمدینژاد هستند.
این گروه تلاش میکنند تا حتی بلند کردن انگشت احمدینژاد را هم تعبیر به همراهی او با نظام تلقی کنند در حالی که معتقد است گفتمانش فراتر از اسلام و مرجعیت است و به جهانی شدن با مکتب «ایرانی-انسانی» اش میاندیشد.
۲) عدهای که احمدینژاد و قالیباف را نمیشناسند.
احمدینژاد امروز در مقامی نیست که به دنبال وحدت با بخشی از جبهه انقلاب باشد. برگ برنده امروز او شعار «اصولگرا؛ اصلاحطلب؛ دیگه تموم ماجرا» است و قاعدتاً باید تلاش کند هر چه بیشتر خودش را از این دو جریان و چهرههای شاخص آن دور کند تا به زعم خودش سه قطبی شدت گیرد؛ لذا منطقی ندارد که بخواهد خودش را به شاخصهای اصولگرایی بچسباند تا هر آنچه را که رشته، پنبه کند. از سویی قالیباف هم میداند برگ آس او برای بقا در میدان، جذابیتش برای طبقه متوسط و جوانان نواصولگرا است. طبقهای که به وجه پراگماتیستی (عملگرایی) او بیشتر اهمیت میدهد و احمدینژاد را مصداق مدیریت نابخردانه میپندارد. در نتیجه اگر به آینده قدرت چشم دارد نباید برگش را خاکستر کند.
۳) عدهای که از حضور احمدینژاد و قالیباف در انتخابات آینده بیم دارند.
این عده ترس دارند ناکارآمدیهای دولت روحانی، گوی قدرت را دو دستی به احمدینژاد که حالا بخشی از مردم به عملکرد هشت ساله او راضی شدهاند و دل به شعارهای پوپولیستیش بستهاند یا قالیباف که عدهای دیگر، تنها او را ناجی وضع موجود میدانند، تقدیم کند.