کد خبر: 961090
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۵
در جریان نشست بررسی مستند «روزی روزگاری در مراکش» مطرح شد
«عباس کیارستمی می‌گفت از نظر سنی به جایی رسیده‌ام که هر روز باید به مرگ فکر کنم و به همین دلیل هر روز که از خواب بیدار می‌شوم خودم را با کار‌های مختلفی سرگرم می‌کنم تا به مرگ فکر نکنم.»
فرزین ماندگار
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: حبیب احمدزاده با بیان این مطلب در جریان نشست پرسش و پاسخ مستند «روزی روزگاری در مراکش» که با حضور سیف‌الله صمدیان سازنده این فیلم برگزار شد ضمن روایت خاطره‌هایی از دیدار‌های پراکنده خود با عباس کیارستمی گفت: «کیارستمی انسان بزرگی بود که برخلاف تصور و دیدگاه موجود، اصلاً فرصتی برای دیده شدن سایر وجوه شخصیتی‌اش پیدا نکرد و در این زمینه، مقصر اصلی، همه ما کسانی هستیم که به دلیل مرزبندی‌های مرسوم، این فرصت را از او گرفتیم.»
احمدزاده گفت: «کیارستمی تعریف می‌کرد در زمان جنگ به آبادان سفر کرده تا از نزدیک با وضعیت جنگی برخی شهر‌های جنوبی آشنا شود. ظاهراً وقتی صدای سوت یک خمپاره را شنیده، خود را محکم به زمین انداخته و همین باعث شده بود صورتش زخمی شود. او به قدری برای احساسات مردم احترام قائل بود که به مادران شهدایی که در نزدیکی منزل ایشان زندگی می‌کردند سر می‌زد و حال آن‌ها را می‌پرسید. در حقیقت باید گفت این نکته‌های ظریف، بخش‌هایی است که در مورد شخصیت فردی او ناگفته و طبعاً نادیده مانده است.»
احمدزاده همچنین گفت: «کیارستمی همیشه خود را خاک پای رزمندگانی می‌دانست که وقتی در این مملکت جنگ شد، داوطلبانه خود را به خط مقدم رساندند تا از مرز‌های کشور دفاع کنند.» احمدزاده که جدا از فعالیت در عرصه سینمای مستند به عنوان عضو هیئت مدیره موزه صلح فعالیت دارد، افزود: «کیارستمی در سال‌های پایانی عمر خود دیداری هم از این موزه داشت و این بازدید در روحیه او که انسانی بسیار عاطفی بود تاثیر چشمگیری داشت، به صورتی که چند روز بعد از بازدید از موزه صلح با من تماس گرفت و گفت در چند روز گذشته به قدری درگیر موضوع شده که نتوانسته هیچ کار دیگری انجام دهد.» وی گفت: «کیارستمی معتقد بود جانباز‌هایی که در موزه حضور دارند به او یاد داده‌اند که تا زنده است باید زندگی را تجربه کند و پیشنهاد داد باهم به شلمچه برویم، اما این تصمیم با عمل جراحی او مصادف شد و متأسفانه هیچ وقت عملی نشد.»
بنا بر این گزارش در بخش دیگری از این جلسه، سیف‌الله صمدیان، کارگردان فیلم مورد بحث، در پاسخ به پرسشی درباره نحوه تولید این فیلم گفت: «سال ۲۰۰۵ مدیران بنیاد فیلم ترایبیکا از من خواستند تا درباره کارگاه فیلمسازی مشترک میان عباس کیارستمی و مارتین اسکورسیزی که در مراکش برگزار می‌شد یک فیلم بسازم. برای انجام این کار هشت فیلمساز جوان انتخاب شده بودند و قرار بود فیلم نهایی، گزارشی از این رویداد مهم سینمایی باشد.»
وی گفت: «زمانی که می‌خواستم این فیلم را بسازم به این فکر می‌کردم که متأسفانه در عالَم سیاست، کمتر سیاستمداری را می‌توان پیدا کرد که بتواند با حرف‌های سیاسی روابط انسانی میان افراد کشور‌های مختلف را تقویت کند و به همین دلیل در همان ابتدای فیلم از حرف‌های تهییج‌کننده جرج بوش علیه ایران و سوریه استفاده کردم؛ حرف‌های به‌ظاهر تعیین‌کننده‌ای که در حال حاضر حدود ۱۳ سال از ابراز آن‌ها می‌گذرد، اما تاکنون هیچ نتیجه‌ای نداشته است.»
صمدیان که در پاسخ به مجری برنامه، مصطفی شیری سخن می‌گفت، افزود: «در حقیقت این فیلم درباره ایجاد دوستی ماندگار میان دو فیلمساز کاملاً متفاوت از کشور‌های ایران و امریکا توسط مدیوم رشک‌برانگیزی به‌نام سینماست؛ رسانه شگفت‌انگیزی که باعث شد این دو فیلمساز در سرزمین مراکش باهم دیدار کرده و به اظهار نظر درباره کار‌های یکدیگر بپردازند.» وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت: «از نگاه من نه اسکورسیزی امریکایی است و نه کیارستمی، ایرانی. هر دوی آن‌ها شهروندانی هستند که در جهانی بدون مرز با هویت‌های خود زندگی می‌کنند و مهم‌ترین امتیازشان این است که با نام کشور خود شناخته می‌شوند؛ یکی ایرانی و دیگری امریکایی.» صمدیان همچنین درباره ویژگی‌های تولید «روزی روزگاری در مراکش» گفت: «واقعیت این است که با محدودیت زمانی خاصی که برای آماده‌سازی این فیلم داشتیم، اگر خانم مستانه مهاجر، تدوین آن را برعهده نگرفته و به طور کامل بر آن متمرکز نشده بود، شاید امکان نداشت بتوانیم این فیلم را به دست سفارش‌دهنده‌اش برسانیم.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار