سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، شهریورسال۹۶، مردی مأموران پلیس را از ناپدید شدن پسرش به نام کامیار باخبر کرد و گفت: «مدتی قبل پسرم با دختری به نام الناز آشنا شده بود. روز گذشته او به ملاقات آن دختر رفت، اما هرچه منتظرش شدیم، بازنگشت. هرجا به فکرمان رسید سراغش را گرفتیم، اما بی نتیجه بود تا اینکه یک نفر با تلفن همراهم تماس گرفت و درخواست نیممیلیارد تومان پول کرد.» با ثبت این اطلاعات تحقیقات در این زمینه آغاز شد تا اینکه در ردیابی تلفن همراه پسر جوان، الناز ۲۵ساله شناسایی و بازداشت شد. دختر جوان در بازجوییها به گروگانگیری کامیار با همدستی مادرش اعتراف کرد و گفت: «آشنایی من و کامیار در دور دورهای شبانه بود. آن شب با مادرم در ماشین نشسته بودم که کامیار را دیدم. او سوار بر یک ماشین شاسی بلند بود که مشخص بود پسر پولداری است. به همین خاطر مادرم پیشنهاد داد با او رابطه دوستی برقرار کنم، سپس طبق نقشه او را گروگان و از خانوادهاش پول بگیریم.»
متهم در ادامه گفت: «آن شب کامیار را به خانهمان دعوت کردم و داخل قهوه او قرص خوابآور ریختم. وقتی کامیار بیهوش شد دست و پایش را بستم. سپس من و مادرم با خانواده او تماس گرفتیم و در عوض آزادیاش نیممیلیارد تومان پول خواستیم، اما آنها برای پرداخت پول عجله نکردند و وقت کشی میکردند. در آن مدت ما کارت عابر بانک کامیار را گرفتیم، اما او رمز کارتش را اشتباه داده بود. همین بهانهای شد که مادرم او را بکشد و جسدش را بعد از مثله کردن در جاده هراز رها کند.»
با اعترافات این دختر، مادر وی نیز بازداشت شد. زن میانسال با قبول جرمش در شرح ماجرا گفت: «من و دخترم با همین نقشه مدتی قبل مرد دیگری را گروگان گرفته بودیم و از او ۶۰میلیون تومان اخاذی کردهبودیم به همین خاطر وقتی کامیار را دیدیم نقشه گروگانگیری او را هم کشیدیم.
طبق نقشه دخترم، پسر جوان را به خانه آورد و بعد از بیهوش کردن وی، دست و پای او را بستیم و کارت عابر بانکش را گرفتیم، اما او رمز را اشتباه داد. همین کارش باعث شد چند بار با اتو بدن او را بسوزانم تا به خاطر شکنجهها مجبور شود رمز کارت عابر را در اختیارمان بگذارد، اما بیفایده بود و او مقاومت میکرد. این شد که عصبانی شدم و یک کیسه پلاستیکی را روی سرش کشیدم که باعث شد او خفه شود.» زن میانسال گفت: «بعد از قتل تصمیم گرفتم برای اینکه جسد شناسایی نشود آنرا با چاقو و ساتور تکه تکه کنم و تکههای جسد را داخل ساک بگذارم. سپس آنرا در جاده هراز رها کردم و چاقو و ساتور را نیز حوالی خانهمان در قلعه حسنخان داخل یک سطل زباله انداختم.»
بعد از اقرارهای دو متهم، زن میانسال به اتهام قتل عمد و دختر وی به اتهام معاونت در قتل روانه زندان شدند. پرونده بعد از صدور کیفرخواست به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در حالیکه پرونده در نوبت رسیدگی قرار داشت، خبر رسید که زن میانسال در زندان بر اثر بیماری فوت کرده است. بنابراین اولین جلسه رسیدگی به پرونده با حضور دختر جوان به ریاست قاضی زالی برگزار شد. در آن جلسه دختر جوان در آخرین دفاعش گفت: «باور کنید قصد کشتن مقتول را نداشتم، اما او مقاومت میکرد و رمز را نمیگفت: به همین خاطر مادرم عصبانی شد و مرتکب قتل او شد.» در پایان هیئت قضایی بعد از شور دختر جوان را به خاطر معاونت در قتل به ۱۰سال زندان محکوم کرد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما از سوی یکی از شعبات آن نقض و به شعبه همعرض ارجاع داده شد.