سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: مهران مهرنیا، نواساز و نوازنده و مدرس تار و سه تار، متولد ۱۳۴۸ همدان است. کار موسیقی را با سه تار آغاز کرد. نواختن سه تار و تار را نزد محمدرضا لطفی آموخت. سپس گروه همایون را به منظور بازسازی تصنیفهای قدیمی ایران تأسیس و به همراه این گروه کنسرتهای متعددی را اجرا کرد. مهرنیا تصنیفهای عبدالله طالع همدانی را گردآوری کرد و پس از اجرا در چند کنسرت، آن را با عنوان «طالع مهر» تنظیم نمود. وی در سال ۹۶ گروه مهرنیا را تشکیل داد و با این نام در جشنواره موسیقی فجر هم شرکت کرد. او اجرا در چند کشور خارجی را هم در کارنامه خود دارد. با مهرنیا درباره دستاوردهای ۳۴ دوره جشنواره موسیقی فجر در ایران به گفت و گو نشستیم.
دستاوردهای این ۳۴ دوره جشنواره موسیقی فجر را چطور ارزیابی میکنید، این رویداد چه تأثیری در ارتقای موسیقی کشور داشته است؟
میتوانم از دو جنبه به جشنوارههای موسیقی فجر نگاه کنم. یک جنبه، نگاه کلی به همه ادوار این جشنواره است و جنبه دیگر اینکه فقط بخواهیم به آخرین دوره جشنواره که اخیراً برگزار شد، بپردازیم و نقاط قوت و ضعف و دستاوردهای آن را مورد بررسی قرار دهیم. از نظر کلی به نظرم جشنوارهها هیچ تأثیر مثبتی روی عملکرد و اتفاقات موسیقایی ایران ندارد و بیشتر شبیه یک نوع رانت است. رانت برای گروههایی که بدون دغدغه، مجوز یا سالن میگیرند و بلیت میفروشند و برنامههایشان را اجرا میکنند. همین موجب میشود که خیلی از آنها به کیفیت آثارشان کمتر توجه کنند؛ و از آن مهمتر اینکه خیلی از گروهها، دغدغه موضوع اصلی جشنواره را هم ندارند. به موضوعاتی از قبیل: آزادیخواهی و دیگر پیامهایی که انقلاب داشته و اساساً برای آنها انقلاب شده است، هم بیتوجه هستند و عملاً آنها کنار گذاشته میشوند. من پیشنهاد میکنم به مرور این جشنواره از قالب یک جشنواره به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی خارج شود. چون عملکرد متناسب با شأن انقلاب در آن موضوعیت ندارد. اجراها به موضوع جشنواره فجر انقلاب ربط ندارد. این کلیت جشنواره در سالهای گذشته بود، اما آخرین دوره جشنواره که بهمن ماه ۹۷ برگزار شد، یک حسن داشت و آن انتشار آییننامه اجرایی جشنواره از ابتدا بود. از اینکه اولین سالی بود که جشنواره صاحب آییننامه شد، خیلی خوشحال شدم. خصوصاً اینکه آییننامه را خواندم و دیدم وجوه مثبت و خوبی دارد و مهمترین وجه آن رعایت عدالت برای شرکت گروهها بود. گروهها باید آثارشان را میفرستادند، بعد یک هیئت انتخاب آثار منتخب برای اجرا را انتخاب میکرد. اما متأسفانه طی یک روند بسیار عجیب و غریب دوباره جشنواره به سمت همان سیستمی که سالها بود، رفت. یعنی با کمال تأسف ۷۰ درصد گروهها باز هم با لابیگری و اینطور چیزها انتخاب شدند و عملاً جشنواره با همان سیستم قبلی و بدون توجه به آییننامه اجرا شد.
برخی میگویند حذف جایزه باربد از جشنواره اشتباه بوده و اعتبار جشنواره را با چالش جدی مواجه کرده است.
اینطور جایزهها و هر امتیاز دیگری حداقل در بخش موسیقی بر اساس عدالت و انصاف داده نمیشد. یعنی حتی اگر آن جایزه بود مثل جایزههای دیگر در بخش موسیقی کشور معمولاً بر اساس یک سری ملاحظات - اگر نگوییم لابیگری- اهدا میشد. البته نمیخواهم بگویم اهدای جایزه در همه فستیوالهای دنیا بر اساس عدالت است و اینجا اینگونه نیست، اما باید بگویم شدت آن در ایران خیلی زیاد است. به نظرم وجود آن جایزه هم نقش زیادی در کیفیت آثار و رقابتی شدن جشنواره نداشت. یک فکر اساسی باید کرد. این نگاه رانتی را در نطفه کنار بگذاریم. باید شوراهایی تشکیل شود، آثار را بدون اینکه بدانند برای چه کسی است، ببینند و بررسی کنند. حتی به نظرم به جای شنیدن آثار فارسی تورها را بتوانند بخوانند و ببینند تا هیچ تأثیری از جهت شناخت گروهها و سرپرست و خواننده وجود نداشته باشد. آن زمان میتوان امید داشت که یک جشنواره رقابتی قابل قبول و باکیفیت را شاهد خواهیم بود و هر سال امید داشته باشیم که بهتر هم شود.
بالاخره وجود جوایز انگیزه اهالی موسیقی را برای حضور در جشنواره افزایش میدهد.
فکر نمیکنم. من و دوستان دیگر در فستیوالهایی جایزه گرفتیم. در سال ۸۶ من برگزیده شدم، اما هیچ وقت فکر نمیکردم اگر برای جشنواره فجر اثری بفرستم، جایزه بگیرم. مثلاً جایزه باربد را ببرم. چون میدانستم گرفتن این جایزه یک مناسبات و روابط خاصی میخواهد که من ندارم یا نمیخواهم داشته باشم.
نگاه جشنواره به موسیقی نواحی چقدر اصولی و درست بود؟
نه فقط در جشنواره موسیقی بلکه اساساً نگاه ما مرکزنشینها از خود اهالی موسیقی گرفته تا مدیران موسیقی، نگاه نازل و سطح پایینی به نواحی داریم. یک نگاه ازموضع بالا به آنها وجود دارد. مثلاً برای اینکه یک کاریکاتور از موسیقی نواحی را گاهی در یک جاها و مناسبتهایی ارائه بدهیم به آنها نگاه میکنیم و از آنها بهره میبریم. در برخورد با بزرگان نواحی موسیقی مشکل داریم. من برخی از این برخوردها را دیدم که عرض میکنم و متأسفانه تا امروز هم هیچ تلاشی برای اصلاحش نشده است.
توجه زیادی هم به موسیقی نواحی نمیشود.
نه نمیشود، آن اندک توجهی هم که میشد نگاه سطح پایین بود. مثلاً گاهی یک فستیوال مخصوص موسیقی نواحی به یک مناسبتی برگزار میشد، نگاه مسئولان به موسیقی نواحی یک نگاه مصرفی بود نه نگاه حمایتی.
از جشنواره موسیقی فجر انتظار میرود در راهبری و اثرگذاری بر وضعیت موسیقی کشور تأثیر ملموس و مؤثر داشته باشد. اما به نظر میرسد این انتظار محقق نمیشود. چرا؟
دلیلش ساده است. بزرگترین فستیوال موسیقایی که بر اساس نظر برنامهریزها و تصمیمگیرندگان موسیقی در ایران، برای حمایت از موسیقی برگزار میشود باید زیربنایی عمل کند. باید یک جایگاهی باشد که همه در طول سال دنبال این باشند که با بهترین اثری که تولید میکنند در جشنواره شرکت کنند، اما وقتی جوان امروز که سرشار از استعداد و توانایی است مطمئن است تا از روابطی برخوردار نباشد، تا در کنار یک خواننده و نوازنده مشهور قرار نگیرد، اصلاً نمیتواند از پلههای سن جشنواره بالا برود، چه انگیزهای میتواند داشته باشد تا فعالیت و تلاش خود را بیشتر کند که به جشنواره برسد. ما در همین آخرین جشنواره دیدیم که فلان گروه با یک تلفن وارد جشنواره شد، قراردادش را هم نوشت. یا آن خواننده با یک تلفن فلان مدیر و فلان معاون خیلی راحت وارد جشنواره شد. میتوانم بگویم درصد بالایی از گروهها به این شیوه وارد جشنواره شدند. این عملاً انگیزهها را برای تلاش و رقابت سالم کم میکند. همه پس میکشند؛ لذا هر سال هم سطح کارها پایینتر میآید. یعنی کسی از فروردین نمیآید که بنشیند و کار بنویسد و تمرین کند تا در جشنواره بهمن ماه ارائه دهد. هر کدام از این گروههای حاضر در جشنواره را که میبینید کاری که برای جشنواره انجام داده باشند را ارائه ندادند، همه کارهای قدیمیشان را آوردند تا پولی از آن در جشنواره کسب کنند.
سی و چهارمین دوره جشنواره موسیقی فجر یکی از کوتاهترین دورههای خود را طی کرد. شش روز برای اجرای بالای ۸۰ گروه موسیقی در ۸ تالار شهر تهران. چرا اینقدر محدود؟
میگویند انجام ندادن یک کار، از بد انجام دادن آن بهتر است. دوستان ما درست میگویند که محدودیتهای زمانی داشتند به خاطر ایام فاطمیه (س) و مناسبتهایی که وجود داشت و ناچار بودند در زمانی محدود جشنواره را جمع و جور کنند، اما این به کلیت کار صدمه میزند. اگر دوستان در ردههای بالا نمیتوانند رایزنی کنند تا جشنواره در زمان و شرایط بهتری برگزار شود بهتر است اصلاً برگزار نکنند. اگر یک سال جشنواره نداشته باشیم چه اتفاقی میافتد؟ جشنواره تا الان چه گلی به سر ما زده که نگران برگزار نشدن آن در یک سال باشیم! اگر نمیتوانند کیفیت را ارتقا دهند و مسیر خودشان را اصلاح کنند، خب انجام ندهند. دستاندرکاران جشنواره با این کار و با این اجرای نصفه و نیمه به اعتبار هنری و مدیریتی خودشان آسیب زدند.
البته موسیقی نواحی گویا با کیفیت بهتری برگزار شد. با توجه به حضور وزیر ارشاد و دیدن اجراها، آیا میتوان گفت: سیاست این وزارتخانه تقویت این موسیقی است؟
در برخی سالها انجمنهای موسیقی، پایگاه خیلی خیلی خوبی برای حمایت از موسیقی نواحی بودند. این انجمنها بودجه و درآمدهایی داشتند و سیستم آنها به گونهای بود که میتوانستند، حمایت کنند. اما الان انجمنهای موسیقی عملاًَ فشل و درمانده هستند، بودجه و درآمد ندارند، البته اکثر اعضای انجمن در انجمن موسیقی تهران و استانها علاقهمند و عاشق کار خود هستند و دلشان میخواهد کاری بکنند، اما توانش را ندارند. اما وزیر اگر میخواهد حمایت کند با حضور در یک اجرا و صحبت و مصاحبه نمیتواند این کار را پیش ببرد. باید تکلیف موسیقی نواحی را روشن کند. اگر اینها زیرمجموعه ارشاد هستند باید دید بودجه و امکانات چطور توزیع میشود. اگر زیر نظر انجمن هستند چرا این انجمن بودجه ندارد. یک جایی باید مشخص بشود، در واقع ساز و کاری باید نهادینه شود، تا نواحی بروند و پیگیری کنند، پژوهش کنند، استادها را پیدا کنند، این اساتید خودشان را به ما معرفی نمیکنند، ما باید برویم و پیدایشان کنیم و آنها را به سیستم آموزشی وصل کنیم. به نظرم آن زمانی که انجمن موسیقی قوت و بنیه و بودجه داشت، کارها بهتر پیش میرفت تا الان.
ارزیابی شما از حضور گروههای خارجی در جشنواره چیست؟
من اجرای گروههای خارجی را ندیدم، اما ما یک چیز ساده در اقتصاد هنر داریم که اگر من به یک فستیوال خارجی دعوت شدم، یک دستمزد حداقلی دارم. استانداردی برای دستمزد حضورم وجود دارد و این را اعلام میکنم تا اگر مسئولان فستیوال یا همان جشنواره قبول کنند، مرا دعوت میکنند. حالا با توجه بودجه جشنواره موسیقی و تغییرات نرخ دلار، بهطور طبیعی جشنواره توان دعوت از گروههای معتبر و قوی را نداشته است. حداقل این توان کمتر از سالهای گذشته بود، اما در هر حال، چون من ندیدم، نمیتوانم کارهایشان را قضاوت کنم. اما با این استدلال که من از وضعیت بودجه جشنواره و نرخ دلار گفتم، بعید میدانم توانسته باشند از گروههای قابل توجهای دعوت کنند! اگر اینطور نبوده و گروههای خارجی که آوردند قوی و معتبر بوده و اجراهای خوبی هم داشتند، واقعاً باید گفت: این نشانه توان مدیریت و روابط عمومی خوبشان بوده است.
شما یکی از منتقدان جشنواره موسیقی هستید. مسئولان چقدر از انتقادات شما استقبال میکنند؟
موضوعی که برایم عجیب است این است که حتی در دنیای سیاست هم خیلی راحت درک میکنند که هدف از نقد، اشخاص و شخصیتها نیستند، یعنی جناحهای مختلف حاکمیتی و دولتی وقتی سیاستهای یکدیگر را نقد میکنند، میدانند که هدف طرف مقابل از نقد، شخصی نیست، اما ما در موسیقی این مشکل درک درست نقد را داریم. من اگر نقدی به جشنواره وارد میکنم، به شخص کار ندارم، من به ساختار نقد دارم، اما هنوز این فهمیده نشده است. مواجهه برخی از دوستان من در تیم مدیریت اجرایی جشنواره با نقدهای من اینگونه است که انگار من با شخص خاصی درگیری دارم. اگر در عالم موسیقی این نکته فهم شود خیلی خوب است. اگر نقد به سیستمی وارد میکنیم، هدف ما تخریب یا تحقیر یک شخص یا یک سیستم نیست، هدف این است که این کار در سالهای آینده به نحو بهتری انجام شود، همین.
مثلاً من به انتخاب دبیر هنری جشنواره انتقاد داشتم. به نظر من یکی از نامناسبترین گزینههای طراحی هنری جشنواره بود. چون تقریباً مورد وثوق هیچ بخشی از موسیقی ایران نیستند. موزیسینهای ایرانی اصلاً قبول ندارند، در موسیقی نواحی هم که هیچ جایی ندارند، موزیسینهای کلاسیک غربی در ایران هم ایشان را خیلی قبول ندارند. دبیر هنری یک جشنواره باید مورد وثوق قاطبه اهالی موسیقی باشد.