سرویس بینالملل جوان آنلاین: متعاقب خروج امریکا از توافق هستهای برجام در اردیبهشت سال ۹۷ این کشور اقدام به وضع مجدد تحریمهای ضدایرانی نمود. در جدیدترین این تحریمها، دونالد ترامپ رئیسجمهوری امریکا اقدام به لغو معافیتهای خرید نفت از ایران کرد که بعد از انعقاد برجام به برخی از کشورها داده شده بود. مایک پمپئو وزیر امور خارجه کاخ سفید در پی این اقدام اعلام کرد که دولتهای معاف از تحریمهای ایرانی در صورت استمرار واردات نفتی از ایران مشمول تحریمهای امریکا خواهند شد. این اقدام دولت امریکا که پس از قرار دادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست گروههای تروریستی مورد نظر واشنگتن و در راستای آنچه مقامات این کشور تبدیل ایران به یک کشور عادی در منطقه مینامند، انجام پذیرفته است، بهاذعان بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان حوزه تحریم، مردم ایران را هدف قرار داده است.
در عین حال، نکته قابل توجه در مرحله کنونی سیاست تحریمی امریکا این است که واشنگتن که در شرایط کنونی در صدد تعمیق روند یکجانبهگرایی خود با قرار دادن ایران در مسیر شدیدترین تحریمها است، با مسئلهای با عنوان روند فوارهای شدن تحریمها مواجه میشود. اصولاً تحریم و سیاستها و راهبردهای مبتنی بر آن از کارایی مطلق برخوردار نبوده و تا اندازه مشخصی دارای نتیجه و پس از آن در اصطلاح به سمت مبدأ و در مسیر سرازیری قرار میگیرد. به همین ترتیب روند فوارهای شدن تحریمها به حالتی گفته میشود که در آن تحریمها با عبور از یک مرحله و اندازه مشخص نه تنها نتیجهای برای کشور تحریمکننده ندارد بلکه برعکس این کشور را با مسائلی نیز مواجه میکند. امریکا به طور کلی از اعمال تحریمهای اقتصادی به دنبال اهدافی است که مهمترین آنها عبارت هستند از: تلاش جهت تغییر نظام یک کشور، تغییر سیاستها یا تمایل به تأثیرگذاری در سیاستهای یک کشور و همچنین تنبیه و مجازات کشور هدف برای نشان دادن مراتب مخالفت نمادین سیاستهای آن. در همین چارچوب، سیاستهای تحریمی امریکا علیه ایران که سابقه آن به سالها قبل برمیگردد، در پایان دولت اوباما به ابزاری ممتاز در سیاست خارجی و امنیت ملی امریکا مبدل شد؛ تا جایی که در سند راهبرد امنیت ملی ۲۰۱۵ امریکا، از تحریم به عنوان ابزار عامل قدرت ملی امریکا یاد شد. به همین ترتیب در شرایط کنونی آنگونه که از روندهای سیاستگذاری در عرصه تصمیمگیری سیاست خارجی امریکا برمیآید، تلاشها برای تحریم نفتی تکهای از پازل بزرگی است که نمای کلی آن حذف بازیگری مؤثر ایران در عرصه خارجی و تبدیل آن به کشوری منفعل میباشد. چنانچه ریچارد نفیو مؤلف کتاب «هنر تحریمها، نگاهی از درون میدان» در مورد چرایی اعمال تحریم میگوید، هدف اعمال تحریمها ایجاد سختی، درد و ناکامی هدف طراحی و اعمال تحریم است، به شیوهای که کشور هدف رفتار خود را تغییر دهد. نکته مهم مورد اشاره وی این است که اعمالکنندگان تحریم، مفهوم ایجاد درد در طرف مقابل را نادیده میگیرند یا آن را کمارزش میدانند؛ لذا نمیتوان جنبههای منفی اعمال تحریم را در طراحی سیاست تحریم نادیده گرفت. درواقع در اینجا فشار ناشی از اعمال تحریمها برای بازگشت ایران به پای میز مذاکره است.
با وجود اینکه سیاست خارجی امریکا در دوره اوباما بهره فراوانی از تحریمهای ضدایرانی برد، اما روند فوارهای شدن تحریمهای امریکا علیه ایران در همین دوره نیز مطرح شد. به عبارتی، اوباما نیز در آن زمان میتوانست با ایجاد فشار بیشتر بر ایران مسیر تحریم حداکثری را پیش بگیرد، اما با توجه به مقاومتهای ایران و همچنین فشارهای بینالمللی راه مذاکره با ایران را در پیش گرفت. از نگاه این رویکرد، دولت ایران همه ابزارهای قدرت در کشور را در اختیار دارد و بنابراین اگر ایالات متحده خواهان روابط با تهران است باید با دولت حاکم در ایران به توافق برسد. به اعتقاد حامیان این رویکرد، امریکا باید هدف سیاست خود در قبال ایران را بر مبنای بازداشتن آن در مسیر دشمن و متمایل نمودن آن به سمت منافع همکاری با امریکا در زمینههای اقتصادی و امنیتی قرار دهد. در راستای همین رویکرد جورج پرکویچ، کارشناس مطرح اندیشکده کارنگی در مقالهای با عنوان «تغییر منافع هستهای ایران» این موضوع را مطرح نمود که امریکا برای ایجاد تغییرات مثبت در ایران، باید بپذیرد که سیاست واشنگتن در قبال این کشور در سالهای گذشته کاری از پیش نبرده است. وی خواستار ارائه مشوقهایی به ایران شد که برخی از آنها به این قرار است: احترام به امنیت و حاکمیت ملی ایران، کمک به هستهای شدن ایران به گونهای که فناوری آن بومی نبوده و وارداتی باشد، مشارکت ایران در ترتیبات امنیتی منطقهای، آزادی اموال توقیف شده ایران در امریکا، لغو پلکانی تحریمهای یکجانبه و همچنین حمایت از تأسیس خط لوله صلح میان ایران، پاکستان و هند.
روند فوارهای شدن و درنتیجه کاهش تأثیر تحریمها در دوره کنونی از چند ویژگی مهم برخوردار است؛ نخست به خود ایران برمیگردد. در اینجا سه گزینه مطرح است. ابتدا اینکه تجربه تاریخی در روابط بین ایران و امریکا نشان میدهد که هرچه فشارهای امریکا علیه ایران بیشتر میشود، پایبندی ایران بر اصول خود و همچنین عدم سازشپذیری آن مقابل امریکا روند افزایشی به خود میگیرد. دوم، ایران میداند که امریکا در پی رویارویی مستقیم نیست. درواقع قدرت بازدارنده نظامی و منطقهای ایران و همچنین شرایط کنونی بینالمللی این دیدگاه را تقویت میکند. موضوع سوم در کلام محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ظاهر شد و آن نیز قدرت ایران در دور زدن تحریمها است. ارتقای مناسبات دوجانبه با همسایگان و تشریک مساعی در این زمینه یکی از راهکارها در این موضوع است.
در طرف مقابل سیاستهای دولت امریکا به عنوان دولت تحریمکننده نیز روند فوارهای شدن تحریم را تقویت میکند. در این مورد میتوان به چند نکته اشاره کرد. ابتدا اینکه سیاستهای ترامپ در ارتباط با ایران از رویکرد حلالمسائلی برخوردار نبوده و آنگونه که ظریف در مصاحبه با رویترز گفت: دنبال راهکار حاصل از توافق نیست. بر این اساس تکیه بر فشار صرف به جای حل مسئله، احتمال دستیابی کامل به هدف را برای امریکا کاهش میدهد. در وهله دوم سیاستهای ترامپ که میتوان آن را آمیزهای از یکجانبهگرایی دوره بوش پسر و تکیه بر سیاستهای تحریمی دوره اوباما دانست، فاقد یک جنبه بنیادی از سیاست خارجی امریکای دوره اوباما است و آن اجماعسازی در سطح بینالمللی علیه کشورهای هدف است. در شرایط کنونی ایران کشوری متعهد به نظر میرسد که جامعه جهانی خواهان همکاری و مشارکت با آن و حل مسائل مورد مناقشه است و مانند امریکا در پی برقراری فشار حداکثری نیست. به علاوه با وجود تهدیدات واشنگتن در مورد وضع تحریم علیه کشورهایی که خرید نفت از ایران را ادامه دهند، اما سرپیچی بسیاری از کشورها از این رویکرد امریکا نمیتواند دور از ذهن باشد، به علاوه اختلافات تجاری و ژئوپلتیک امریکا با سایر رقبا ازجمله روسیه، چین و برخی از کشورهای اتحادیه اروپا نیز غیرقابل کتمان است. از این لحاظ باید گفت که آنچه به روند فوارهای شدن تحریمها معروف است بهویژه بر اساس ویژگیهای فوق میتواند موجب کاهش تأثیرات ناشی از تحریمهای امریکا علیه ایران شود.