به گزارش جوان آنلاین، حجت الاسلام مهدی همازاده ابیانه در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشت: «ما درون را بنگریم و حال را.
ساعت نزدیک هفت شب بود و از سرکار برمیگشتم. توی پارک دانشجو و پشت تئاتر شهر، دختر و پسری با تیپ هنری کنار هم نشسته بودن.
دختر جلو اومد و سلام بلندی کرد. آرایش غلیظی داشت و موهایی رنگین و افشان. با خودم گفتم لابد میخواد دو تا تیکه بپرونه و غرولندی بکنه. سرعتم رو کم کردم، اما نایستادم تا حرفش رو بزنه و سریعتر برم به مترو برسم..
- حاج آقا چرا حضرت آدم خطا میکنه و ما باید تاوانش رو بدیم؟
جا خوردم. وایسادم و گفتم:
+ اون خطا در واقع قطع توجه از وحدت به کثرات بوده. مفسرین نوشتهاند که گندم (با دانههای متکثر) یا درخت (با شاخههای متعدد)، نمادی از همین کثرته و قرآن داره میگه حضرت آدم از توجه به وحدت الهی، منصرف شده به کثرتهای ممکنات.
- خب این کاری بوده که حضرت آدم انجام داده. چرا ما همه باید از بهشت رونده بشیم؟
+ این کاریه که همه ما ذریه آدم داریم هر روز مرتکب میشیم. حواسمون از واحد متعال به کثرتها پرته؛ یعنی به همین دنیا و تعلقاتش. ا. - چطوری میشه که حواسمون پرت نشه؟
+ قرآن میگه ما در آدم عزمی ندیدیم (لم نجد له عزما) و فقط معدودی از انبیاء رو "اولوالعزم" (صاحبان اراده راسخ) نامگذاری میکنه. اونها فقط میتونن غرق در کثرات باشند و همچنان متوجه وحدت متعال.
ِ. هوا خییلی سرد بود و نمیشد روی سکوهای سنگی نشست. همینطور ایستاده تا یکساعت صحبت میکردیم.
کلی راجع به ابلیس و معنای از آتش بودن او و معنای دستور به سجود بر آدم و ... گپ زدیم.
از عالم ذر پرسید و کیفیت شهودی که قرآن میگه همه ما داشتیم. یواش یواش از تفاسیر فلسفی درباره کلی طبیعی انسان گفتم که شهودکننده رو اون کلی طبیعی (یا انسان الکل) میدونن.
برام جالب بود که هرچی با احتیاط وارد مباحث فلسفی میشدم، اونم جلو میومد و با مفاهیم آشنا بود..
بنده خدا مرتب عذرخواهی میکرد که ما رو توی سرما نگه داشته و من روم نمیشد بگم باز هم بگو که تجربه گرانی رو داری بهم یادآوری میکنی: تجربه قضاوت نکردن آدمها از روی ظاهرشون. این رو البته توی حرف زیاد میگیم و میشنویم، اما تجربه کردنش یه چیز دیگه ست. تجربهای که قبلا بارها در گفتگو با جمعهای دانشجویی، چشیده بودم.
هرچند الانم من دارم ازش "حرف میزنم" و انتقال اون حس و حال تجربه درونی، ممکن نیست.»
