کد خبر: 932770
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۹ آبان ۱۳۹۷ - ۰۴:۴۱
تحلیل نخستین بند الگوی پایه پیشرفت اسلامی- ایرانی
هر حکومت در نگرش اسلامی به میزانی متعالی و تکامل یافته است که توانسته باشد صفات الهی را در رفتار مردم و کارگزاران خود و نیز مناسبات و ساختار‌های نرم افزاری و سخت افزاری پیاده سازد
محمدحسن صادق‌پور
یکی از مهم‌ترین وظایف رهبری نظام مستند به اصل ۱۱۰ قانون اساسی، تعیین سیاست‌های کلی نظام جمهوری اسلامی ایران و نیز نظارت بر حسن اجرای این سیاست‌هاست که در طول سه دهه رهبری آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله العالی) این وظیفه –که پس از اصلاح قانون اساسی به وظایف رهبری افزوده شده است- به نحو احسن و در اقدامات شاخصی نظیر سیاستگذاری‌های پنج ساله و تعیین چشم انداز ۲۰ ساله برای توسعه و پیشرفت کشور قابل مشاهده است. در طول همین اقدامات، از حدود هفت سال پیش با هدایت رهبر معظم انقلاب اسلامی، مرکزی تحت عنوان الگوی پیشرفت اسلامی - ایرانی با حضور و مشورت صد‌ها نفر از اندیشمندان و نخبگان به منظور تعیین چشم‌انداز و الگویی برای پیشرفت جمهوری اسلامی آغاز به فعالیت و برگزاری نشست و فراخوان‌های متعدد پژوهشی در عرصه‌های مختلف کرد که ماحصل این فعالیت‌ها تهیه پیش‌نویس الگوی مذکور و ابلاغ نسخه اولیه آن در ماه گذشته توسط حضرت ایشان بود. در این ابلاغیه رهبر انقلاب برای تکمیل و ارتقای الگوی پایه اسلامی- ایرانی پیشرفت از تمامی صاحبنظران و پژوهشگران حوزه و دانشگاه خواستند به بررسی عمیق ابعاد مختلف این سند بپردازند. در همین راستا روزنامه جوان طی یادداشت‌هایی در نظر دارد به بررسی مفاهیم مندرج در این پیش‌نویس بپردازد.

مبانی نظری در الگوی پایه پیشرفت
الگوی اولیه و پایه ابلاغی پیشرفت اسلامی- ایرانی را در یک نمای کلی می‌توان شامل سه بخش اساسی دانست: قسمت اول مربوط به «مبانی» الگوی پیشرفت بوده است. بخش دوم به «آرمان های» ایران اسلامی در افق ۱۴۴۴ می‌پردازد و در بخش سوم «راهبردها» و سیاست‌های کلان به منظور تحقق آرمان‌های مذکور آمده است.

بخش نخست خود شامل شش بُعد «مبانی خداشناختی»، «مبانی جهان‌شناختی»، «مبانی انسان‌شناختی»، «مبانی جامعه‌شناختی»، «مبانی ارزش‌شناختی» و «مبانی دین‌شناختی» است که در آن مهم‌ترین چارچوب‌های فکری و ارزش‌های مورد قبول در الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت درج شده است. به عبارتی می‌توان این مبانی را ریشه‌ای دانست که درخت الگوی پایه از آن تغذیه شده و بالیده است، لذا بررسی دقیق و واژه به واژه مفاهیم مندرج در بخش معانی، می‌تواند به الگوی رفتاری و ساختاری پیش‌بینی شده جهت دهی عملی و محسوس نماید. به همین منظور ابتدا به نخستین بُعد از این مبانی یا همان «مبانی خداشناختی» در الگوی مذکور باید پرداخته شود.

در بخش ابتدایی الگوی پایه پیشرفت، چنین آمده است:
مبانی خداشناختی: خدامحوری و توحید، اساس و محور بنیادین حیات فردی و اجتماعی مؤمنان است. الله معبود یکتا، علیم، حکیم، غنی، رب‌العالمین، رحمان، رحیم، هادی، شارع، تنها مالک و حاکم مطلق هستی است که:
- عادل در تکوین، تشریع و سزادهی است.
- واسع، جبران‌کننده، روزی‌دهنده مخلوقات، اجابت‌کننده دعا‌ها و حاجت‌هاست.
- ولی مؤمنان، یاور مجاهدان راه خدا، حامی مظلومان، انتقام‌گیرنده از ظالمان و وفاکننده به وعده خویش است.

خداشناسی و چهارضلعی معرفت
در موضوع شناخت و مبانی فلسفه، همواره در همه مکاتب جامع، بالاتفاق چهار موضوع مبنایی مورد بحث قرار گرفته‌اند و نظرات خود را در خصوص ماهیت هر یک از این چهار بعد ارائه نموده‌اند. به عبارتی می‌توان هر «فلسفه» را به مثابه چهارضلعی قلمداد کرد که همه مباحث فلسفی یک مکتب در پارادایم و چارچوب آن صورت می‌پذیرد. چارچوبی که شامل چهار بعد اصلی «خداشناسی»، «هستی شناسی»، «انسان شناسی» و «معرفت شناسی» است. در خداشناسی (تئولوژی) به مبدأ و محرک اصلی و تلاش برای معرفی آن و نیز نظامات حاکم بر روابط خدا با انسان و هستی پرداخته می‌شود. هستی شناسی (انتولوژی) می‌کوشد تا جایگاه و مناسبات عالم وجود را بازنمایی کند. در انسان شناسی (آنتروپولوژی) ماهیت و چیستی انسان مورد مطالعه است و نهایتاً در معرفت‌شناسی (اپیستمولوژی) شیوه‌های شناخت و ابزار‌های حصول معرفت مورد سنجش قرار می‌گیرد. در تفکر اسلامی، خداشناسی (معرفت‌الله) جایگاهی کلیدی در موضوع شناخت دارد و به عبارتی غایت شناخت به شمار می‌رود. اگر به طور کلی معرفت را دارای دو بُعد «حضوری» و «حصولی» بدانیم – که اصل این بحث در موضوع معرفت‌شناسی قابل بررسی است- در خصوص خداوند نیز همین دو نوع شناخت قابل تصور است. شناخت حصولی که توسط مفاهیم عقلی حاصل می‌شود و این شناخت مستقیماً به ذات خداوند تعلق نمی‌گیرد و شناختی حضوری است که بدون دخالت و وساطت مفاهیم ذهنی، محقق می‌گردد.

به عبارتی، بعد حصولی بیشتر به همان خداشناسی نظری و نظریه‌ای (تئولوژی) بازمی‌گردد؛ گرچه هر دوی این مراتب خداشناسی در اسلام مورد تأکید هستند. در بررسی روایات می‌توان خداشناسی در دین را بدین معنا دانست که انسان به «حقیقتی» برسد که خدای یگانه را به عنوان علت‌العلل و خالق مطلق درک کرده و خود را عین نیاز و او را واجد همه صفات عالیه بداند. همانگونه که در قرآن کریم چنین آمده است: «ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدایید، تنها خداوند است که بی‌نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است.» در روایات متعددی نیز بر اهمیت خداشناسی تأکید شده است. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: «هر کس خدا را شناخت معرفتش کامل شد.» خداشناسی نظری در برآیند تعاریفی که توسط اسلام‌شناسان ارائه شده مجموعه‌ای از اعتقادات و یک نظام نظری دانسته شده است که شامل گزاره‌ها و اعتقاداتی است که توسط اندیشمندان اسلامی (مفسران، فقها، متکلمان، فلاسفه و...) بر مبنای روایات و قرآن مطرح و به اعتقاداتی نهادینه شده تبدیل شده است. شاید آنچه تحت عنوان الهیات در غرب مطرح شد یا غالب مباحث کلامِ اسلامی پیرامون وجود و چیستی خدا را بتوان در مجموعه همین خداشناسی جای داد.

در فلسفه نیز از حیث نظری، خداشناسی شاخه‌ای از فلسفه به شمار می‌رود که به پرسش‌های اولیه و مبنایی پیرامون چیستی خدا، ضرورت وجود خدا و صفات وی می‌پردازد و در مجموعه‌ای که در کنارش جهان شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی یک نظام فلسفی را تشکیل می‌دهند، در واقع مهم‌ترین وجوه تمایز مکاتب فلسفی را می‌توان در یکی از این چند بُعد معرفت فلسفی یا همه آن‌ها مشاهده کرد.

بررسی محتوای الگوی پایه پیشرفت در مبانی خداشناسی
پذیرش و استقرار حکومت الهی، در واقع بدین معناست که پذیرفته‌ایم «اسما و صفات الهی» باید در جامعه و در تمام شئون فردی و اجتماعی استقرار یابد و از این حیث می‌توان مهم‌ترین هدف تشکیل حکومت اسلامی را «تحقق اسمای الهی» دانست؛ چراکه مطابق تفکر اسلامی، انسان پس از شناخت خداوند به همان میزان که خود را به صفات الهی نزدیک سازد، به مراتب کمال دست می‌یابد و قاعدتاً چنین مسئله‌ای باید برای اجتماعات انسانی و ساختارهایی، چون حکومت نیز صحیح باشد و هر حکومت در نگرش اسلامی به میزانی متعالی و تکامل یافته است که توانسته باشد صفات الهی را در رفتار مردم و کارگزاران خود و نیز مناسبات و ساختار‌های نرم افزاری و سخت افزاری پیاده سازد. گرچه امکان تحقق همه این صفات دفعتاً با تشکیل حکومت اسلامی ممکن نیست، لکن چشم انداز یک حکومت اسلامی باید نیل به چنین مقصودی باشد. طبعاً تذکر مبانی خداشناسی در الگوی پیشرفت اسلامی - ایرانی نیز همین بازیادآوری و نصب‌العین قرار دادن نوع نگاه مکتبی به اسما و صفات الهی است که باید توسط حکومت و جامعه لحاظ گردد.

محوریت خدا در جامعه
در سایر نظامات معرفتی و سیاسی غیرتوحیدی خاصه در غرب، الزاماً وجود خدا در بعد معرفتی نهی نشده است بلکه آنچه اغلب در این نظامات رخ داده است؛ تغییر جایگاه خداوند از محوریت عالم هستی و گذاشتن آن در گوشه‌ای به عنوان ساعت کوک کن اولیه جهان است که این روز‌ها تنها مشاهده کننده‌ای منفعل (دئیسم) بوده است، در حالی که در تفکر اسلامی و حکومت دینی، وجود خدا پررنگ‌ترین موضوع و محور همه کنش‌هاست و فعال بودن اسما و صفات الهی، ما را از نظام فکری پایه‌ریزی شده توسط اندیشمندان غربی فاصله می‌دهد. با تأمل در تفکر غرب می‌بینیم از جمله فلاسفه پایه‌گذار مبانی معرفتی مدرنیته، دکارت است که اتفاقاً به لزوم تصور خدا برای تبیین حقیقتِ وجود اقرار دارد و معترف است نمی‌توان پذیرش ماهیتی مانند خدا را انکار نمود گرچه با طرح گزاره «می‌اندیشم پس هستم» مبنای معرفت، شناخت و نقطه مرکزی تبیین وجود را از خداوند به اندیشه آدمی منتقل می‌کند. نتیجه آن که در نسل‌های بعدی اندیشمندان غربی حتی ضرورت وجود خدا برای اثبات وجود نیز مورد تشکیک قرار می‌گیرد کما اینکه اسپینوزا بر خلاف دکارت در لزوم تصور «خدا» برای تبیین حقیقتِ وجود تشکیک نموده و موضوع «توحید عقلانی» و «حقیقت جوهر واحد» را مطرح می‌کند که در واقع می‌گوید بدون وجود و تصور خداوند خالق و صرفاً با پذیرش جوهر واحد نیز تبیین حقایق عالم ممکن است. نهایتاً این روند در فلسفه کانت به جایی می‌رسد که خدا کاملاً از فاعلیت حذف و نقش «سوژگی» به انسان اعطا می‌شود و هر چه در پیرامونش باشند ابژه به شمار می‌رود. در واقع در چنین نظامی به قول کانت، حقیقت صرفاً آن چیزی است که ما (انسان‌ها) می‌توانیم پیرامون آن تفکر و استدلال کنیم و ذهن آدمی «قائم به خود» تلقی می‌شود که از آن تفسیر به انقلاب کپرنیکی (انسان مرکزی) کانتی می‌شود. با تبیین گفته شده، مشخص می‌گردد ذکر واژه «خدا محوری» در رأس مبانی خداشناسی الگوی مورد بحث، در واقع درصدد است با اعطای محوریت حیاتی خداوند در تمام امور جامعه اسلامی، خود را از نظام اومانیستی متمایز سازد.

توحید؛ نخستین مرتبه خداشناسی
نخستین گام برای تمایز هرگونه معرفت غیراسلامی نسبت به خداوند، اقرار به توحید است که در الگوی پایه به عنوان دومین واژه مورد اشاره قرار گرفته است. به عبارتی ذکر عنوان «توحید» به ایجاد تمایز نظام معرفتی حکومت اسلامی و هرگونه نظام شناختی «مشرکانه» منجر می‌گردد و هر روایت غیرتوحیدی اعم از «ثنوی» یا «تثلیثی» را از ساحت تفکر اسلامی دور می‌سازد. ذکر عبارت «الله معبود یکتا» نیز حکایت از لزوم استقرار همین مناسبات توحیدی در جامعه اسلامی افق ۱۴۴۴ دارد؛ جامعه‌ای که نه تنها باید ساحتش از هرگونه تفکر و القای نظریات غیر توحیدی به دور باشد بلکه باید از مصادیق «شرک خفی» نیز خود را رها سازد. مناسباتی که سرمایه و پول را به معبودی قرار می‌دهد که مردم جامعه را عبدِ خود می‌کند و متأسفانه باید اقرار کرد چنین مسئله‌ای در لایه‌هایی از جامعه کنونی وجود دارد و استقرار توحید در چنین فضایی میسر نیست جز آنکه حکومت بتواند در نظام فکری مردم و مسئولان خود، تفکر کاپیتالیستی را کاملاً حذف نماید؛ چراکه در حال حاضر مهم‌ترین مانع جامعه توحیدی «کوثری»، تفکر «تکاثری» است که حسب آیه شریفه «الهکم التکاثر» سبب حذف خداوند یا شریک قائل شدن برای او در اعتقادات بطنی جامعه می‌شود.

صفات الهی در الگوی پیشرفت
علاوه بر توحید ذاتی به صفات الهی نیز در الگوی پایه اشاره شده است که بررسی اجمالی واژگان به کار رفته در آن می‌تواند نشان دهد استقرار این مبانی خداشناسی چگونه می‌تواند به اصلاح رفتار جامعه در نیل به پیشرفت اسلامی در افق ۱۴۴۴ رهنمون باشد.

- علیم و حکیم: اعتقاد به علیم و حکیم بودن مطلق خداوند به معنای آن است که همه علوم و حِکم و اقسام شناخت‌ها و معارف در ذات مقدس خداوند جمع هستند و اعتقاد عملی به چنین صفاتی از خداوند، محل تشکیکی از وجود «علمِ الهی» و «علم دینی» به جای نمی‌گذارد. به عبارتی طبق گفتمان پیشرفت اسلامی - ایرانی، نظریه‌پردازی حکومتی در ایران اسلامی ۱۴۴۴ محل عرض اندام کسانی نمی‌تواند باشد که اساساً اعتقادی به وجود و لزوم استخراج علم دینی و الهی ندارند بلکه معتقد به لزوم اتخاذ مفروضات بنیادین علوم صرفاً بر پایه تجربیات بشری و شناخت محسوسات باشند. هر حکمت و علمی که نتواند نسبت خود را به «عالمیت» و «حکیم بودن» خداوند تبیین نماید یا به تعارض با آن بینجامد با مبانی جامعه اسلامی در افق این چشم انداز در تعارض است و قاعدتاً باید با تقدم علم و حکمت الهی که به واسطه دین و سنت بخشی از آن به بشر منتقل شده است، معارف و علوم مستقر خصوصاً علوم انسانی مورد بازبینی اساسی قرار گیرد و مبانی متعارض و غیرتوحیدی از دروس متعارف نظام آموزشی نیز اصلاح گردند.

- غنی: اقرار به وجود «خداوند غنی» خود موجب استغنای خلق از مادون حق است. به عبارتی پذیرش اینکه خداوند غنی مطلق است مقدمه و لوازمی دارد که بریدن و استغنای انسان و جامعه تراز اسلامی از هر وجودی (اعم از فرد، دولت و...) غیر از حق تعالی است و همین «غنی» بودن خداوند اگر به عنوان پایه معرفتی دین در میان افراد جامعه نهادینه شود علاوه بر ایجاد حس امید و استغنا به «استقلال» و اعتقاد قلبی از لزوم بریدن از هرچه غیریتِ خداست نیز می‌انجامد.

- رب العالمین: همانطور که الله، رب‌العالمین است حکومت به نام الله نیز باید دامنه شمول خود را همه خلق بداند. اختلافات مذهبی و حتی فراتر از آن مرز جغرافیایی نمی‌تواند و نباید موجب بی‌تفاوتی حکومت دینی به گروهی و برتر دانستن گروه دیگر نسبت به حقوق اولیه انسانی باشد. اعتقاد به رب‌العالمین بودن خداوند به دو نوع نگرش رفتاری در حکومت و جامعه منتج می‌شود. اول برابر دانستن همه انسان‌ها با هر دین و مرام و مسلک، در حقوق پایه بشری (و به تعبیری شهروندی) و دوم، منحصر ندانستن تفکر انقلاب و حکومت اسلامی به دامنه مرز‌ها و تعلق آن به همه عالم.

- رحمان و رحیم: متعاقب قول فوق؛ واژه «رحمان» مبین گستره عام انعام و موهبت‌های اعطایی به همه خلق است، اما صفت «رحیم» به عنایت ویژه خداوند به مؤمنان اشاره دارد. در حکومت به نام الله گرچه همه خلق در حقوق اولیه برابرند و سیره حاکمانی، چون امیرالمؤمنین (ع) و پیامبر (ص) نیز مؤید همین امر است، اما این بدان معنا نیست که مؤمنان و شیعیان در اولویت حکومت در واسپاری مسئولیت‌ها و تکالیف نباشند. حکومت متصف به صفات رحمان و رحیم، گرچه همه شهروندان خود را از مواهب بهره‌مند می‌سازد لکن نسبت به امور معنوی و تفویض جایگاه و مناسب به مؤمنان امتیاز قائل است. نتیجه عینی این است که در تصدی مسئولیت‌ها میان متخصصِ غیرمؤمن و متخصص دیندار تفاوت قائل می‌شود و چنین امری تبعیض شمرده نمی‌شود. یا مثلاً در حکومت دینی که برپایه رحیم بودن است، اعطای تسهیلات به مؤمنان برای سفر زیارتی اربعین نه تنها نباید کمتر از سایر سفر‌های خارجی باشد بلکه باید این عنایت نسبت به متمسکین به مظاهر ایمانی بیشتر نیز باشد و چنین مسئله‌ای تبعیض و خلاف عدل نیست.

- هادی: اگر امر هدایت جامعه منحصر در وجود خداوند دانسته شود، طبعاً جامعه نیز تنها باید با سکانی که خدا به واسطه دین در اختیار جانشینان خود بی‌واسطه و باواسطه قرار داده است، هدایت شود. هدایت الهی در جامعه مسیر را برای هرگونه تفکر التقاطی که می‌کوشد با طرح واژه‌های فریبنده، چون «دموکراسی» فرمان هدایت امت را از حق تعالی گرفته و به دست خلق بسپارد، می‌بندد.

- شارع: در تفکر اسلامی در امر تقنین موضوعی که مبنا قرار می‌گیرد اراده شارع مقدس است. تحقق منویات شارع ایده‌آل جامعه اسلامی است که نمونه‌هایی از آن را می‌توان در عصر حکومت نبوی و علوی مشاهده کرد. در عصر غیبت امام معصوم نیز همچنان فرامین و دستورات شریعت است که باید ملاک رفتار حکومت و مناسبات میان افراد در جامعه را مشخص نماید. نتیجه اعتقاد به شارع بودن خداوند آن است که در امور تقنینی هرآنچه در تعارض با نظرات شارع باشد عملاً قابلیت قانون شدن نخواهد داشت و در این حکومت منبع قانون، خداوند است که بر اساس حکمت، مصالح و شناختی که از ابعاد وجودی انسانی دارد، تشریع می‌کند. در چنین حالتی اعتراض به قوانین شریعت - خارج از مباحثات و منازعات ایدئولوژیک در سطح نخبگان- و تعمیم آن به سطح جامعه اسلامی به هیچ وجه پذیرفته نیست و در چنین جامعه پیشرفته‌ای بر مبنای احکام اسلام نمی‌توان پذیرفت که هر روز سیاستمدار یا مقام مسئولی که برخاسته از تأیید همین شریعت است به مخالفت و اعتراض به احکام شریعت بپردازد یا با طرح واژگانی، چون «تسامح دینی» یا «وظیفه نداشتن حکومت در قبال هدایت مردم به بهشت» به اجرای حدود و قوانین شرعی متعرض شود.

در تأیید شیوه اعمال «تشریع خداوند» در سطح حکومت و نظرات دارای اعوجاج در این زمینه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله) چنین تعبیری به کار برده‌اند: «کار حرام شرعی، بزرگ و کوچک ندارد و آنچه حرام شرعی است، نباید به صورت آشکار (در جامعه اسلامی) انجام شود، زیرا شارع اسلامی بر حکومت تکلیف کرده است مانع انجام حرام علنی شود. این حرف (که باید به مردم اجازه داد در انتخاب حجاب مختار باشند) را درباره همه گناهان اجتماعی می‌توان گفت؛ مثل آنکه بگویند فروش مشروبات الکلی آزاد شود و هر کس خواست بخورد یا نخورد، آیا این حرف درست است؟» در قول فوق؛ جهت‌گیری ایده‌آل حکومت اسلامی مبتنی بر اعتقاد به شارع بودن خداوند به خوبی قابل مشاهده است.

مالک مطلق
مالکیت، از جمله عواملی است که در تعیین نوع نظام اقتصادی نقشی بسزا دارد. با توجه به اینکه «مالکیت خدا» در تبیین جایگاه فلسفی ساختار مالکیتی اسلام نقش بسزایی دارد، تأکید بر صفت مالک مطلق برای خداوند در تبیین نظام معرفتی جامعه اسلامی منجر به تثبیت حقوق اداری در مالکیت می‌شود جهت‌دهی نظام اقتصادی اسلامی را مشخص می‌نماید. در چنین نظامی با وجود پذیرش مالکیت بشر در تصرف اموال در طول مالکیت خداوند، حقوق خداوند در مالکیت نیز باید در نظر گرفته شود و این مسئله موجب تمایز در مفهوم مالکیت خصوصی نظامات لیبرال و نظام اسلامی است. این مسئله چه در بُعد رفتار‌های فردی تک‌تک اعضای امت اسلامی، چون خمس و زکات (و فی اموالکم حق معلوم للسائل و المحروم) و چه در مناسبات کلان حکومتی (انفال و...) موضوعیت می‌یابد.

حاکم مطلق: اعتقاد به اینکه حکومت امانتی است الهی در دست حاکمان، به ایجاد تمایز با نظام طاغوتی که حاکمیت را از آن انسان می‌داند منجر می‌شود. نظام‌های سیاسی مبتنی بر اومانیسم که حاکمیت را متعلق به انسان می‌دانند، در هر شکلی که تجلی یابند، در نظام معرفتی اسلام، طاغوتی قلمداد می‌شوند.

- عادل در تکوین، تشریع و سزادهی است: اعتقاد به عدل الهی یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های تفکر شیعی است که قرار دادن آن توسط متکلمان اسلامی به عنوان یکی از اصول اصلی تشیع این مذهب را از برخی دیگر از قرائت‌های اسلامی متمایز ساخته است. عدالت الهی در تفکر شیعه هم در حوزه تکوین هم تشریع و هم نظام پاداش و مجازات متجلی است. متأسفانه در زمینه تفهیم و تعمیق چیستی عدالت تکوینی و تأثیر آن بر نوع نگرش مسلمانان تبلیغ مؤثر چندانی صورت نگرفته و لازم است اعتقاد به عدالت تکوینی در تفکر شیعه میان افراد جامعه اسلامی در افق چشم‌انداز پیش‌رو مورد توجه و تبلیغ قرار گیرد. در این قسم از عدل الهی، نظام آفرینش است و مبنای آن این است که سراپای جهان خلقت از زمین گرفته تا آسمان‌های هفت‌گانه بر اساس عدل و داد استوار بوده و تعادل و توازن نیز در ترکیب اجزای آن رعایت شده است. وجود شبهات بسیار در زمینه عادلانه بودن مناسبات نظام آفرینش؛ موضوعی است که همت حوزه علمیه در تثبیت اعتقاد به عدالت الهی در امر تکوین که در جای‌جای قرآن مورد اشاره قرار گرفته است نظیر آیه شریفه «والسماء وضع‌ها و وضع المیزان» را می‌طلبد. اعتقاد به وجود عدالت تشریعی نیز بدین‌معناست که دستور‌ها و تکالیف الهی بر اساس عدل و دادگری استوار است، یعنی خداوند قدرت، توانایی و امکانات بندگان را در نظر می‌گیرد، سپس به اندازه استعداد بندگان وظایف و تکالیفی را برای آنان تعیین کرده است. همانطور که در تبیین «شارع» بودن خداوند نیز بیان شد؛ این عدالت تشریعی در قانونگذاری حکومت اسلامی نیز باید متجلی باشد. اعتقاد به عدالت در نظام جزا نیز مسئله بسیار حیاتی است که در جامعه اسلامی معتقد به چنین نگرشی، مناسبات ناعادلانه در دستگاه قضایی یا سیستم‌های توزیعی و جبران خدمات راه ندارد. برای تحقق چنین هدفی نیز مسیری طولانی پیش‌روی جامعه اسلامی است.
- واسع، جبران‌کننده، روزی‌دهنده مخلوقات، اجابت‌کننده دعا‌ها و حاجت‌ها: اعتقاد به چنین موضوعی در خداشناسی بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه موجب اعتقاد به رزق الهی و نگاهی واسع‌تر از محاسبات با عقل ابزاری در منفعت‌گرایی می‌گردد. اعتقاد به جبران‌کنندگی و رازقیت؛ معادلات سود‌انگارانه و یوتیلیتاریستی را کاملاً در هم می‌ریزد.

- ولی مؤمنان، یاور مجاهدان راه خدا، حامی مظلومان، انتقام‌گیرنده از ظالمان و وفاکننده به وعده خویش: اعتقاد به چنین نگرشی سبب می‌شود اساساً رویکرد‌ها به تعاملات بین‌المللی در حکومت اسلامی عزتمندانه باشد و با وجود خداوند در یک طرف ترازوی معادلات، هرگز احساس ضعف و تحقیر و وادادی احساس نشود. نصرت خدا که در آیه آیه قرآن نوید آن داده شده است (إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّئَةٌ یَغْلِبُواْ أَلْفًا...) وعده تضمین داده شده‌ای است که متأسفانه در حال حاضر نداشتن اعتقاد قلبی به آن در میان برخی کارگزاران حکومت مشکل‌ساز است و طبعاً در افق چشم انداز پیش‌رو باید جامعه اسلامی خالی از کارگزارانی باشد که اعتقاد به نصرت دشمن را بر اعتقاد به نصرت الهی مقدم می‌دارند.

پیشنهاد
در خصوص این بند از پیش‌نویس الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی نکته‌ای حائز اهمیت است و آن اینکه با توجه به دستور و فرمایش رهبر انقلاب مبنی بر اصلاح پیش‌نویس ارائه شده چنین امری مستلزم آن است که اسناد پایه و شرح مذاکرات صورت گرفته در این زمینه ارائه گردد تا پایه مطالعات منتهی به این سند فشرده و تجمیعی قابل نقد باشد وگرنه چگونه می‌توان صرفاً این عبارات را مورد نقد قرار داد بی‌آنکه منظور و توضیح تفصیلی نگارندگان و تهیه‌کنندگان این سند، در دسترس نباشد. کما اینکه حتی در بررسی قانون اساسی نیز یکی از لوازم و اسناد مهم مشروح مذاکراتی است که بر پایه آن قانون اساسی به تصویب رسید. در این صورت مشخص می‌شود تأکید بر برخی صفات خداوند در تبیین مبانی خداشناسی چه بوده و دقیقاً چه هدفی را دنبال می‌کرده است. به عبارتی باید مشخص شود مثلاً علت وجود برخی صفات و عدم وجود برخی دیگر از صفات چیست؟ به عنوان مثال چرا صفات ثبوتیه و جلالیه خداوند در این نظام معرفتی به درستی مورد تأکید قرار گرفته‌اند، اما به صفات سلبیه که غالباً متمایزکننده نگرش توحیدی از سایر روایت‌های غیردینی و غیرتوحیدی است توجه چندانی نشده است. یا در میان صفات قهریه خداوند جز «منتقم» به صفت دیگری اشاره نشده که باید بررسی کرد علت آن چه بوده است؟!
البته همه این‌ها در حالی است که طبق اعتقاد شیعه در صفات الهی نیز همچون ذات الهی توحید حاکم است، یعنی همه صفات خداوند عین یکدیگر و عین ذات خداوند هستند و تفاوتی میان این صفات وجود و تأکید بر یک صفات به منزله پذیرش سایر صفات نیز است. علی ایحال نظام معرفتی خداشناسی در الگوی پیش‌رو حاوی صفات و اسمای عالیه الهی طبق معتقدات شیعه است که اگر در سطح رفتار‌های حکومتی و اجتماعی نیز تشبه به این صفات رخ دهد، بسیاری از مناسبات کنونی میان افراد و نهاد‌ها دستخوش پیشرفت و اصلاح می‌گردد.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
معاد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۵۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۴
1
0
ان شا الله سال ۲۰۲۲ میلادی و۱۴۴۳ قمری و سال ۱۴۰۱ شمسی طبق آیات سوره اسراء مسجدالاقصی آزاد می شود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر