«ایرانهراسی» و «هراساندن مردم ایران از قحطی و جنگ نظامی» یکی از مهمترین برنامههای نظام سلطه جهت ایجاد تغییر در رویکرد نظام اسلامی و تغییر شرایط به نفع خود است.
امریکاییها و متحدان اروپا و منطقهای آن تلاش کردهاند همواره ایران را به عنوان خطری برای امنیت پایدار منطقه غرب آسیا و دنیای غرب معرفی کنند بر همین اساس نخستین ابزار آنها برای تخطئه صنعت هستهای، موشکی و فعالیتهای مستشاری دفاعی ایران در منطقه را مغایر با مقررات حقوق بینالملل و صلح جهانی معرفی میکنند. رسانههای غربی و منطقهای به قدری روی گزینه «غیرصلحآمیز بودن فعالیتهای ایران» در حوزههای مختلف موشکی، هستهای و منطقهای تأکید میکنند که هر مخاطبی با کمترین سوادرسانهای این برداشت را از جمهوری اسلامی ایران دریافت کند که رویکرد کشورمان در حوزههای مختلف میتواند امنیت آنها را دچار تهدید کند. طی هفتههای اخیر موازی با «ایرانهراسی» غرب و ضدانقلاب تلاش میکنند طرح «هراساندن مردم ایران از قحطی و جنگ نظامی» را نیز پیادهسازی کنند که بر اساس اهمیت مسئله ایجاد رعب و هراس در جامعه توسط انبوهی از شبکهها و رسانههای خبری وابسته به غرب باید بخشهایی از این سناریو مورد توجه قرار بگیرد.
جنگهای زرگری دولت- کنگره برای ترساندن مردم ایران
«حمله نظامی» یکی از شعارهای دم دستی و پوشالی مقامات امریکایی بوده که به کرات طی ۴۰ سال گذشته بارها از آن استفاده کردهاند و تلاش داشتهاند تا جامعه ایرانی را به این تلقی برسانند که امریکا هر زمان اراده کند میتواند حریم زمینی، دریایی یا هوایی کشورمان را مورد هجوم نظامی قرار دهد آن هم در حالی که به گفته بسیاری از مقامات قبلی و فعلی دولت امریکا، هزینههای چنین تصمیمی غیرقابل جبران برای امریکاست و تنها به عنوان یک مصداق موجودیت رژیم صهیونیستی مورد تهدید جدی قرار میگیرد، این در حالی است که هزینههای اقتصادی و بینالمللی چنین مسئلهای نیز غیرقابل جبران است به طوری که بستن تنگه هرمز به عنوان یک آبراهه مهم بینالمللی میتواند نرخ انتقال انرژی به کشورهای غربی را به شدت افزایش داده و قیمت نفت را برای امریکا و اروپا به چندین برابر برساند. طی یک سال اخیر مقامات دولت و کنگره امریکا بارها در باب ضرورت حمله نظامی به کشورمان سخن به میان آورده و در شویی تبلیغاتی و مقامات این دولت و کنگره، در جنگی زرگری اختیار حمله نظامی به ایران را حق خود عنوان میکنند. یکی از آخرین پردههای این نمایش در هفته اخیر رونمایی شده است و هشت سناتور امریکایی در لایحهای تحت عنوان «اختیار جنگ علیه ایران در دست کنگره امریکاست» را رسانهای کردهاند. لایحه قانون «ممنوعیت جنگ بیقید و شرط با ایران» روز جمعه در کنگره امریکا توسط هشت سناتور ارائه شد که در صورت تصویب آن، صرف هر گونه هزینه برای جنگ با ایران توسط دولت امریکا بدون تأیید کنگره ممکن نخواهد بود، به عبارت دیگر ممکن است کنگره امریکا تنها قدرتی باشد که توان اعلان جنگ علیه ایران را خواهد داشت. هدف اصلی اینگونه طرح و قوانین بیشتر از آنکه حقیقی باشد تبلیغاتی است به این معنا که مردم ایران با شنیدن چنین اخباری، احساس کنند بحث حمله نظامی به کشورمان جدیتر از هر زمان دیگری است؛ مردمی که با انواع و اقسام مشکلات اقتصادی دست در گریبان هستند و چشمانداز روشنی را برای بهبود اوضاع معیشتی (به زعم غربیها) پیش روی خود نمیبینند و چنین مردمی با اخبار حمله نظامی به ایران، دچار هراس دامنهدار خواهند شد.
بر اساس همین دستورالعمل است که جان بولتون مشاور امنیت ملی امریکا در حاشیه اجلاسی موسوم به «اتحاد ضد ایران اتمی» در لحنی تند علیه ایران، تأکید میکند که ایران باید هزینه جهنمی رفتار خود را بپردازد! بولتون همچنین در مورد تجارت با ایران تأکید کرد که اجازه نمیدهیم اروپا یا هر کشور دیگری تحریمهای ایران را دور بزند و خط و نشان کشید کسانی که بعد از چهارم نوامبر تجارت خود را با ایران ادامه دهند باید در انتظار پیامدهای ناگواری باشند. او با اشاره به اینکه رهبران ایران امریکا را شیطان بزرگ میدانند در خطابی مستقیم گفت: «اگر علیه ما، متحدان یا شرکای ما اقدام کنید، به شهروندان ما آسیبی برسانید، اگر به دروغ، تقلب و فریب دادن ادامه دهید، بله، باید هزینه جهنمی آن را بپردازید.» جان بولتون که به عنوان یک سیاستمدار جنگطلب در امریکا و سایر کشورها شناخته میشود، کلیدواژه «جنگ» علیه ایران را هیچ گاه از ادبیات خود حذف نکرده است و به تصریح و تلویح از ضرورت به کارگیری آن درباره ایران میگوید.
این فرد امریکایی همچنین توسعه تحریمهای ضدایرانی را نیز همراستا با جنگ علیه ایران یک اولویت میداند، وی در هفته اخیر مدعی شد: «تحریمهای جدید، تاثیرات اقتصادی و سیاسی شدیدی در داخل ایران خواهد داشت. ما خواستار تغییرات اساسی در رفتار حکومت ایران هستیم، در صورتی که این اتفاق رخ ندهد ما به دنبال افزایش فشار از طریق وضع تحریمهای بیشتر و روشهای دیگر خواهیم بود.»
دست نیاز به سوی اعراب برای جبران شکست طرحهای ضدایرانی
پوشالی بودن تهدیدات نظامی علیه ایران و تبلیغاتی بودن طرح و لوایح ضدایرانی در کنگره و دولت امریکا را میتوان با اشارهای مانند درخواست فرمانده سنتکام از کشورهای عربی جهت اتحاد علیه ایران جستوجو کرد. ژوزف ووتل، فرمانده نیروهای امریکایی در غرب آسیا در کنفرانسی در کویت، از اعراب حاشیه خلیجفارس خواست اختلافات را کنار گذاشته و علیه ایران متحد شوند. وی ایران و سازمانهای افراطگرای خشونتطلب را دو تهدید بزرگ منطقه غرب آسیا خوانده است. امریکاییها با پیادهسازی پروژه ایرانهراسی از یکسو افزایش خرید تسلیحاتی این کشورها از امریکا را دنبال میکنند، کمااینکه نزدیک به نیمی از تسلیحات صادراتی ایالاتمتحده، به منطقه غرب آسیا وارد میشود از سوی دیگر ارتقای همگرایی این کشورها جهت مهار و مقابله با ایران را همچنان به عنوان یک رؤیای دستنیافتنی مطرح میکنند. مهمتر اینکه ووتل، در حالی ایران را در کنار گروههای افراطگرا از تهدیدات بزرگ منطقه معرفی میکند که ایران طی ۴۰ سال گذشته هیچ کشوری را بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم، مورد تهدید قرار نداده و خود همواره مورد تهدید بوده است. نباید نادیده گرفت که در هر مقطعی که مرتجعین منطقهای پایههای حکومت دیکتاتوری خود را از سوی مردم در خطر دیدهاند، ایران را به عنوان یک کشور دموکرات یک خطر جدی برای امنیت خود معرفی کردهاند. این ادعاها در حالی است که «دیلی بیست» به نقل از یک دیپلمات سابق امریکایی در گزارشی مینویسد: «از ابتدای حضور «جان بولتون» ترامپ به او گفت که میدانم در گذشته قصد شروع چند جنگ را داشتی، اما چنین اجازهای به تو نمیدهم.»
«تزریق هراس و دلهره در مردم ایران از قحطی و جنگ نظامی» یکی از اهرمهایی است که میتواند ولع و طمع عمومی را جهت تشدید مشکلاتی مانند گرانی دامن زده و اوضاع اقتصادی فعلی را وارد بحرانهای گستردهتری کند و وجود چنین شرایطی میتواند کشور را برای پذیرش هر نوع مذاکرهای با هر نوع امتیازدهی به زعم ضدانقلاب و جریان غربزده آماده کند.