چندي پيش برخي رسانههاي خبري را منتشر كردند در خصوص پذيرفته شدن فيلمي بانام «سهرخ» به كارگرداني جعفر پناهي در هفتاد و يكمين فستيوال كن، در خلاصه فيلم آمده است: «سه رخ روايت سه هنرپيشه زن است» و همين يك جمله كافي است كه هر تماشاگري كه چند فيلم گذشته جعفر پناهي را ديده باشد تشخيص دهد فضا و فرم فيلم از چه جنسي و حتي در چه سطحي خواهد بود اما همان رسانهها خبر را چنان با آبوتاب منتشر كردند كه گويي بزرگترين افتخار براي كشور توسط اين فيلمساز حاصل شده است اما نكته اصلي، جالب و قابلتوجه زماني است كه بدانيم همان رسانهها بارها و بارها به انحاي مختلف و به بهانه ممنوع الكار بودن اين فرد با چه درصد و غناي فراواني به نظام تاخته و با كنايه و متلكهايشان طوري وانمود كردهاند كه او از ساخت و توليد فيلم محروم شده و ديگر امكان فعاليت برايش در جمهوري اسلامي وجود ندارد؛ مطالبي كه همگي خوراكي ناب شد براي مخالفان و معاندان آنسوي آب تا جايي كه يكي از مديران و سياستگذاران فستيوال كن در نشست مطبوعاتي خود اعلام كرد: «ازاينپس جعفر پناهي، عضو هيئتداوران تمام فستيوالهاي فيلم بينالمللي خواهد بود؟! و جايگاهي خالي براي او در نظر گرفته شده است» و هر بار نيز مسئولان به فراخور گفتمان حاكم بر دولت سعي در ترميم چهره كشور و نظام كه بيترديد توسط خوراكهايي كه برخي رسانههاي سياسي و همسو به آنسوي آبها تغذيه شده بود، اقدام كردند، نمونهاش در همان سالهای ابتدايي و در كوران فضاسازيها موجود و پيشآمده، رئيس وقت سازمان سينمايي در اختتاميه جشنواره فيلم فجر بهدرستي از يك اشكال عمده سخن گفت و آن اينكه «چرا جايزه اجنبي را بارها بوسه ميزنيم و سيمرغ وطني را خوار ميكنيم، اين رفتار پسنديده نيست خصوصاً براي كساني كه الگوي جوانان هستند» اما متأسفانه حلقه رسانه وابسته به يك جريان سياسي خاص همچنان بر طبل سياه نمايي كوبيده و در رثاي محروميت و مظلوميت جعفر پناهي مرثيهها سرودند درحاليكه آقاي فيلمساز به رغم جرم مرتكب شده و تصميم دادگاه همچنان به فيلمسازي خود ادامه داده تا جايي كه نهتنها خللي در روند فيلمسازي برايش به وجود نيامده كه صدالبته دوراني بهمراتب بهتر و پررونقتر را نسبت به قبل از اعمال مجرمانهاش سپري كرده و جالب اينكه به رغم ادعاي مخالفت با نظام همواره حقوق و مزايايي كارمندي خود را از سازمان صداوسيما دريافت كرده است.
و اما نكته اصلي و هدف از نگارش اين چند سطر آن است كه چطور ميتواند فردي مرتكب اعمال مجرمانه شود و از سوي ديگر در پرتو حمايتهاي يك جريان خاص رسانه داخلي و خارجي چهره كاملاً مظلومانه به خود بگيرد و همچنان فيلم بسازد و فعال در اين حوزه باشد؟
البته كه جلوگيري از فعاليت ايشان براي نظام امري ساده و ممكن است ولي هرگز سعي در محدود كردن ايشان نشده؛ امري كه نمونه و سند آشكار و روشنش همين حضور در فستيوال و دهها فعاليت پيدا و پنهان اين فيلمساز است كه با آزادي كامل در حال رتقوفتق امور و ساخت و توليد فيلم است و مداوم هم از ممنوعيت سخن گفته ميشود و اساساً كدام عقل سليمي ميتواند بپذيرد كه ايشان در محدوديت به سر ميبرد؟
بيترديد همكاران ايشان نيز بهتر از همه آگاهند كه او با فراغ بال و بدون هيچگونه مشكلي در حال فعاليتهاي خودش ميباشد، البته كه هرگز فراموش نخواهد شد در همان ايام رئيس وقت سازمان سينمايي نيز در ديدار با مسئولان فستيوال كن گفت: «ايشان همانند همه فيلمسازهاي ايراني از امكانات دولتي و يارانه دولتي استفاده ميكرد و تمام تلاشها براي كاهش مجازات ايشان شده است، جعفر پناهي با پول و حمايت ايران فيلمساز شد و درحاليكه كارمند صداوسيماست و بايد در محل كار خود حاضر شود، اين آزادي را به او دادهاند كه بدون حضور در محل كار خود آزادانه فيلم خود را بسازد.
وي ميتوانست بازهم براي ساخت فيلم بعدي خود از راه قانوني عمل كند، حتي اصل سرمايهگذاري اين را توصيه ميكند اما معلوم نيست بودجه فيلم از كجا تأمينشده كه نگران آنهم نبوده و مخفيانه به ساخت فيلم پرداخته است و حتي گروهي كه با ايشان كار ميكردند پسازاينكه متوجه كار غيرقانونياش ميشوند، ضد او شكايت ميكنند» اما متأسفانه گوش شنوايي وجود نداشت و صدالبته براي بهرهبرداريهاي سياسي، ايشان و برخي همراهانشان دائماً بر طبل عدم فعاليت اصرار ورزيدند و بالطبع بهرههای آنچناني را هم بردهاند.
راه و روشي كه هر انسان بالغ و عاقلي را تنها به يك گزاره منتهي ميكند و آن اينكه نان و نام ايشان زير سايه همين القائات فراهم ميشود و اگر اين داستانسراييها نباشد، قطعاً نه از تقدير و تشكر خبري خواهد شد و نه از صندلي خالي در جشنوارههاي بينالمللي.