گاهي كه در كوچه و خيابان، بحثي ميان رهگذران ميشود و يك طرف به طرف ديگر ميگويد بيعقل يا كم عقل، حتماً دعواي سختي ميشود و اگر كسي كه فحش خورده است به قانون آشنا باشد، ميتواند شكايت كند و قاضي براي فحاش، به اتهام توهين، كيفرخواست صادرمي كند اما رئيسجمهور حسن روحاني با آنكه بر قله توهين به منتقدان نشسته و با بيعقل خواندن منتقدانش در روز گذشته شمار توهينهاي خود را به عدد 54 رسانده است، هيچ كس از او شكايت نميكند و مدعيالعموم هم وارد نميشود چون منتقدان اتفاقاً عقل دارند و ميدانند شكايت از رئيسجمهور وقت هدر دادن است.
روحاني ديروز در مجمع ساليانه بانك مركزي گفت: «برخي به بهانه مخالفت با دولت به اميد و آينده ملت ضربه ميزنند كه البته اين اقدامات بر مبناي كمعقلي و كمبود عقل است.»
هيچ منتقدي در ايران كه خود را در چارچوب نظام تعريف كرده باشد، نام «مخالف دولت» را براي خود نميپسندد چون عنواني كلي و مبهم است و از مخالفان روشها و سياستها تا مبارزان مسلح را در بر ميگيرد و چون همه منتقدان داخلي، دولت را به عنوان بخشي از نظام و بلكه بخش اصلي آن پذيرفتهاند، عنوان «مخالف» به عنوان يك مفهوم خاص به آنان نميچسبد. به همين خاطر روحاني كه سخنرانيهاي مبسوطي در شرح نقدپذيري دولت خود انجام داده است، نميتواند از «منتقدان» خود نام ببرد و آنها را بيعقل بنامد و ناگزير از واژه جعلي «مخالفان دولت» استفاده ميكند كه هويتي در بيرون از ذهن ندارند. بنابراين ما هم براي آنكه بيعقلهاي مورد نظر رئيسجمهور مصداقي در بيرون داشته باشد و سخنان او را خيالي و توهمي ندانيم، منظور او را از مخالفان، همان منتقدان يا مخالفان برخي روشها و سياستهاي دولت فرض ميكنيم، چون كسي را در حال مبارزه مسلحانه يا حتي مبارزه منسجم حزبي و تشكيلاتي با دولت نميبينيم! با اين فرض بايد پرسيد چرا روحاني ديروز منتقدان خود را بيعقل ناميد؟ جواب حتي براي حاميان دولت هم روشن است، چون روحاني در حوزه ورشكسته بانكي حرفي براي گفتن ندارد، چون او چندي پيش به مردم گفت خيالتان از بابت دلار راحت اما چند هفته بعد از آن دلار 5 هزار تومان شد و هنوز مردم براي خريد دلار صف ميبندند، چون اگر رئيسجمهور بگويد تورم يك رقمي است، دردي از مردمي كه تورم ديگري را با جيبشان احساس ميكنند دوا نميكند. پس رئيسجمهور كاملاً حساب شده يك توهين در سخنانش ميگنجاند تا حرفهاي بانكي و اقتصادياش ديده و شنيده نشود و فضاي مجازي بر مركب ناسزايي كه او به منتقدان گفته است، سوار شود و فردا روزي كسي به ياد نياورد كه رئيسجمهور در مجمع ساليانه بانك مركزي درباره اقتصاد و نظام بانكي اصلاً چه گفت.
اينجاست كه بايد به رئيسجمهور گفت قبول! منتقدان دولت بيعقل هستند اما بهتر نيست شما بگوييد براي 6ميليون بيكار رسمي كشور چه كردهايد؟! شما بگوييد چرا در تبليغات انتخاباتي در يزد با زبان تمسخر و در مخالفت با دولت گذشته(!) گفتيد ارز صبح زود يك قيمت دارد و تا ظهر چند بار ديگر بايد قيمت بگيريم اما در دولت خودتان هم وضع همين طور است؟ بگوييد چقدر قاچاق كالا را كنترل كرديد؟ شاخص مبارزه با فساد در دولت دوازدهم چگونه است؟ بگوييد اگر پس از 40 سال مسئوليت در نظام جمهوري اسلامي بابت عقب ماندگي در اجراي عدالت بخواهيد از مردم عذرخواهي كنيد، نفر چندم صف عذرخواهي هستيد؟ ايرادي ندارد در جلوي صف باشيد مثلاً بگوييد نفر هزارم اما به هر حال يك رقمي بگوييد!
راستي از آفتاب تابان چهخبر؟! به مردم بگوييد چرا به جاي دولت مستقر امريکا، همچنان با وزير خارجه سابق امريکا جلسه ميگذاريد؟! يعني هنوز باور داريد که «امضاي کري تضمين است»؟
رئيسجمهور ديروز مرزهاي دموكراسي را نيز جابهجا و اميد انديشمندان حوزه سياست را بهكلي نا اميد كرد. او در اظهار نظري به واقع عجيب گفت: «مخالفت با دولت معنايي ندارد. مبارزه با دولت به معناي مبارزه با منافع ملي و ضربه زدن به اميد و اعتماد مردم است.» (نقل از سايت رياست جمهوري) براي اصلاحطلبان، براي اعتدالگرايان و براي روشنفكران بايد آب طلا آورد تا بنويسند كه يكشنبه 13 اسفند 1396 پيش از ظهر در حالي كه گروهي از مردم در صف خريد ارزهاي خارجي بودند و وزير رفاه دولت دوازدهم چندي پيش اعلام كرد كه 3 ميليون ايراني شبها را گرسنه ميخوابند و در حالي كه اژدهاي هفت سر فساد بر تنه بخشي از جامعه پيچيده و در حال بلعيدن آن است، رئيسجمهور ايران گفت: «مخالفت با دولت معنايي ندارد.» اين گزاره حقيقتا عامل جابهجا شدن مرزهاي تفكر بود و همه سخنان ضد مردمسالاري و ضد نقدپذيري در تاريخ دولتهاي متمدن جهان در كنار اين سخن روحاني، توهمي بيش نيست.
خوب است آقاي رئيسجمهور نسخهاي از سخنان ديروز خود را براي استاد علوم سياسي نزديك به دولت خود كه اخيراً كتابي با عنوان «احياي علوم سياسي» نوشته بفرستد تا اين سخنان ضميمهاي بر چاپهاي آتي اين كتاب شود زيرا هيچ چيز بيشتر از سخنان ديروز روحاني نميتواند به نويسنده كتاب اطمينان و انگيزه بدهد كه بگويد: «حكمت سياسي و دانش سياست كه ذاتاً معطوف به آينده و تدبير و تغيير و اصلاح و حل مسائل و تشخيص و علاج و درمان بيماريهاي اجتماعي و عمومي به ويژه نارواييها و ستمكاريها و بيدادگريها بوده است، به دانشي بيتفاوت و خنثي و منفعل و بيهدف بدل شده است و در نتيجههمين فرايند، با علمي و اثباتيشدن دانش سياست، رابطه ذاتي آن دانش با اخلاق و اقتصاد و حقوق هم، به عنوان ابزارهاي تحقق مجموعه اهداف حكمت سياسي از جمله عدالت و سعادت و بهزيستي و رفاهگستري، گسيخته يا كلا پايمال شده است.»
رئيسجمهور در ميان انبوهي از حاميان و مشاوران و معاونان روشنفكر خود و در حالي كه آنان از علم سياست به عنوان ابزار گستردن عدالت و نقد و نظارت و محاكمه دولتها به نفع مردم، نا اميد شدهاند، سر بالا ميگيرد و ميگويد: «مخالفت با دولت معنايي ندارد.» اگر مخالفت با دولت معنايي ندارد، روحاني چگونه در سال 92 وارد كارزار انتخاباتي شد؟! آيا روش او در آن زمان موافقت و همراهي با دولت مستقر بود؟! اصولاً دوره زماني و مكاني دولت از نظر روحاني به چه معنايي است و آيا مخالفت و مبارزه با دولت قبل چه در زمان استقرار و چه پس از آن، ضربه زدن به اميد و اعتماد مردم نيست؟! مخالفت با نهادهاي وابسته به نظام چه؟! روحاني در پنج سال گذشته بارها با دستگاه قضايي و برخي نهادهاي اصلي نظام، مخالفت كردهاست، تا جايي كه با اين خطاب برخي حاميان و منتقدان خود روبهرو شد كه «نمي توان هم رئيسجمهور بود و هم اپوزيسيون.» آيا اين نوع مبارزه به اعتماد مردم ضربه نميزند؟!
رئيسجمهور ديروز منتقدان را بيعقل خواند اما عموم منتقدان او سكوت كردند و نگفتند آقاي رئيسجمهور وقتي چند روز پيش به عنوان «حاكم» حرفهاي يك «حكيم» را مرور ميكردي و روي آن مانور ميدادي، همه مثالهايت اشتباه بود و نشان ميداد حرف حكيم عاقل را درست نگرفتهاي. ديگر خود داني.