اولويت فوتبال ايران هميشه با تيم ملي است، برنامههاي تيم ملي به تمام برنامهها ارجحيت دارد و اصولاً تقويم فدراسيون فوتبال روي برنامههاي تيم ملي تهيه و تنظيم ميشود. اين نكتهاي است كه سرمربيان تيمهاي باشگاهي به آن واقفند و جز اين هم چيزي نميگويند، اما واقعيت اين است كه طي چند سال گذشته اين برنامهريزي و اين اولويت به فوتبال باشگاهي ايران ضربه زده است.
اين درست كه تيم ملي و موفقيت آن در رأس تمام امور فوتبال كشور جا دارد، اما بايد توجه داشت كه فوتبال باشگاهي پويا و درست، زيرساختها و پايههاي تيم ملي را تقويت ميكند كه ما از اين نكته غافليم. كارلوس كرش، سرمربي تيم ملي ليگ برتر را قبول ندارد و اين را ميتوان از نوع برخورد او با رقابتهاي ليگ و دعوت از لژيونرهاي بعضاً ناآماده و نيمكتنشين فهميد، در حالی که فوتبال باشگاهي ايران دربست در اختيار تيم ملي است.
هشت هفته از رقابتهاي ليگ برتر ميگذرد، در طول اين هشت هفته رقابتها در سه بازه زماني تقريباً دو ماه تعطيل شده است، به اين صورت كه تيمها دو يا سه هفته بازي كردند و بعد به خاطر برنامههاي تيم ملي مجبور به تعطيلي اجباري شدند. در چنين شرايطي تيمهاي آماده به صورت صددرصد با افت مواجه ميشوند و براي ادامه كار به مشكل ميخورند. تكليف ناآمادهها هم كه مشخص است. مربيان هم بهرغم نارضايتي از اين موضوع به اجبار به آن تن ميدهند، چرا؟ چون اولويت با تيم ملي است.
اما سؤال اينجاست؛ آيا براي حضور در رقابتهاي بينالمللي باشگاهي نيز ميتوان از تيم ملي خرج كرد؟ اينكه گفته شود تيمهاي باشگاهي ايران در مسابقات برونمرزي توفيقي ندارند، چون به لحاظ فني و غيرفني قابل مقايسه با تيمهاي رقيب نيستند درست، اما بايد به اين نكته هم توجه كرد كه تيمهاي باشگاهي ايران در يك ليگ فرسايشي به سبب نوع برنامهريزي و اولويت داشتن برنامههاي تيم ملي تقريباً نابود ميشوند.
اين همه تعطيلي، دور بودن از شرايط مسابقه و دلخوش كردن به تمرين باعث تحليل رفتن تيمها و دور شدن از آمادگي كامل ميشود، به همه اينها حاشيههاي موجود در فوتبال را هم اضافه كنيد كه طبيعي است در ايام خارج از مسابقه بيشتر شود. بنابراين بيراه نيست اگر بگوييم تيم ملي در حال حاضر بيشترين و جبرانناپذيرترين ضربات را به فوتبال باشگاهي ايران ميزند و جالب اينجاست كه سرمربي تيم ملي اصولاً ميانه خوبي با رقابتهاي ليگ برتر ندارد، اينكه كرش در اين موضوع محق است يا نه بحث ما نيست، مسئله اين است كه چرا بابت برنامههاي تيم ملي كه سرمربياش ليگ داخلي را قبول ندارد، رقابتهاي ليگ برتر اينقدر تعطيل ميشود تا تيمها ضربه بخورند.
براي مشخص شدن بهتر موضوع مثالي ميزنيم، پرسپوليس هفته هشتم ليگ برتر را با پرسپوليس هفته اول مقايسه كنيد، تيمي كه يكدست بازي ميكرد و روان توپ را به حركت درميآورد، اما تنها بعد از هشت هفته تبديل به تيمي سردرگم، بيبرنامه، خسته و از هم پاشيده میشود كه چهار گل از الهلال دريافت ميكند، به پيكان ميانه جدولي ميبازد و با سپاهان ناآماده و پرحاشيه مساوي ميكند. بهطور حتم تعطيلات بيحد و حصر رقابتهاي ليگ برتر بابت برنامههاي تيم ملي نه تنها به پرسپوليس، بلكه به ديگر تيمها هم ضرباتي وارد ميكند، چراكه تيمها به لحاظ بدني با مشكل روبهرو ميشوند و در نهايت فوتبال باشگاهي است كه با يك سير نزولي فاحش روبهرو ميشود. كارلوس كرش فوتبال باشگاهي ايران را قبول ندارد، بنابراين به نظر ميرسد لزومي به گنجاندن اين همه تعطيلي در ليگ نباشد. در هيچ كجاي دنيا و فوتبال حرفهاي آن نيز چنين چيزي ديده نميشود، پس بهتر نيست فدراسيون فوتبال و سازمان ليگ با جدا كردن برنامههاي تيم ملي از فوتبال باشگاهي حداقل اين كمك را به باشگاهها بكنند تا كارشان به درستي و به موقع انجام شود.
تمامي كارشناسان بزرگ فوتبال دنيا معتقدند كه يك تيم ملي قوي از دل يك ليگ پويا، بابرنامه، منظم و درست بيرن ميآيد و اين حقيقتي ثابت شده در فوتبال دنياست، حتي اگر سرمربي تيم ملي آن ليگ را قبول نداشته باشد، اما داشتن ليگي قوي و باشگاههاي تأثيرگذار با اين همه تعطيلات و وقفه جور درنميآيد. اين مسئلهاي ثابت شده در فوتبال دنياست. همه كشورهاي بزرگ فوتبال ابتدا رقابتهاي ليگ برايشان اهميت دارد بعد ساير برنامهها، ولي خب حالا كه دست تقدير مانند بسياري از مسائل ديگر مسئله فوتبال را نيز براي ما برعكس چيده، بهتر است آقايان مسئول قدري بيشتر به ليگ بها دهند تا حداقل نمايندگان ايران در رقابتهاي باشگاهي آسيا در شرايط مسابقه و به دور از اين همه وقفه راهي رقابتها شوند. بيترديد برگزاري بازيها بدون تعطيلي ليگ كه سرمربي تيم ملي قبولش ندارد، هيچ مشكلي براي كرش و شاگردانش ايجاد نخواهد كرد و شايد حتي كمك حال او هم باشد.