تا هفته گذشته شاهد پخش سريال «تعبير وارونه يك رؤيا» ساخته اخير فريدون جيراني از شبكه اول سيماي جمهوري اسلامي بوديم. اين سريال بنا بر برخي اخبار گفته ميشود مبلغي بالغ بر 6 ميليارد تومان به آن بودجه تعلق گرفته بود. سريالي كه در آن به موضوع جاسوسان موساد در داخل كشور و ترور دانشمندان هستهاي ايران پرداخته شده بود. سريالي كه علاوه بر ضعفهاي ساختاري در فيلمنامه، فيلمبرداري و كارگرداني آن، به جاي تبليغ دستگاه امنيتي كشور كه يكي از قدرتمندترين دستگاههاي اطلاعاتي دنياست، به ضد تبليغي عليه دستگاههاي اطلاعاتي جمهوري اسلامي و نمايشي ضعيف از اقتدار دستگاههاي امنيتي پرداخت. در ابتداي اين سريال به راحتي دستگاه اطلاعاتي كشور فريب يك جاسوس موساد به نام محسن روانبخش با بازي فرهاد قائميان را ميخورد و دستگاه اطلاعاتي در سناريوي از پيش طراحي شده در ترور ساختگي محسن روانبخش گرفتار شده و درصدد حفاظت از جان وي برميآيد. در ادامه اين سريال ميبينيم كه دستگاه اطلاعاتي كشور با اينكه بر وجوه شخصيتي هاشم جاويد با بازي فرزين صابوني كه فردي سادهلوح و داراي گافهاي زيادي است اشراف كامل دارد، اما به همكاري و جذب وي ميپردازد و با همين گاف بزرگ دستگاه اطلاعاتي، كل پروژه تعقيب و مراقبت و اشراف اطلاعاتي دستگاه توسط هاشم جاويد به پارتنر او با بازي الهام كردا لو رفته كه همين امر باعث از هم پاشيدگي سيستم اطلاعاتي در پرونده مذكور و قتل هاشم جاويد و يكي از مأموران اطلاعات كه در صحنه حاضر است ميشود. در بخشي ديگر از اين سريال شاهد هستيم كه مأمور زبده وزارت اطلاعات كه در برابر منزل برازنده كشيك ميدهد به راحتي با اشاره الهام كردا شيشه اتومبيل را پايين داده و بدون هيچ مقاومتي تسليم گلولههاي شليك شده توسط او ميشود. سؤالي كه از كارگردان اثر كه اتفاقاً نويسنده آن نيز ميباشد بهوجود ميآيد، اين است كه چگونه او اينچنين سادهانگارانه مأموران وزارت اطلاعات را با يك پليس كادري نيروي انتظامي مساوي گرفته است كه به راحتي توسط يك زن رده پايين گروههاي تروريستي ترور ميشوند؟ و از همه بدتر اينكه به راحتي عوامل موساد در داخل كشور و در انفعال كامل وزارت اطلاعات وارد منزل برازنده شده و به خيال خودشان او و همسرش (كه در حقيقت داماد و دختر ناصر با بازي امير جعفري هستند) را ميربايند و از كشور خارج ميكنند! كه اگر سيستم امنيتي كشور ما اينچنين منفعل و عقب افتاده بود در همان روزهاي اوليه نيروهاي داعش تا تهران را تصرف كرده و خلافت خودخوانده اسلامي خود را در ايران تأسيس ميكردند يا در حوادث مختلف در طول 36 سال گذشته تا به حال چندين بار بايد شاهد تغيير نظام حاكم بودهايم. گافهاي وحشتناك محتوايي از اين دست و همچنين ساختاري مانند وجه شباهت داماد ناصر با برازنده و گريم دائمي او و جايگزيني با برازنده و همچنين دست روي دست گذاشتن عوامل موساد از يك طرف و تماشاچي بودن مأموران وزارت اطلاعات از طرف ديگر (كه همگي هدفي جز آب بستن به سريال مذكور به دنبال نداشته است) در اين سريال كم نبوده است و هرجا نيز كه به قول معروف شاعر در قافيه كم آورده است كه در اينجا نويسنده و كارگردان نتوانسته است اهداف مدنظر نظام را در سريال به نمايش درآورد، به صورت گلدرشت به دنبال شعار دادن صرف و ديالوگهاي شعاري روي آورده است كه ميتوان به ديالوگهاي معمول داريوش ارجمند و امير جعفري اشاره نمود. اما سؤال اصلي از مديران شبكه اول سيماست كه اولاً چگونه به فيلمنامهاي با اين همه حفرههاي امنيتي و مشكلات محتوايي و ساختاري مجوز ساخت دادهاند و هيچ گونه نظارتي نسبت به توليد آن بر اساس محتواي مورد نياز نظام نداشتهاند و ثانياً سؤال مهمتر اين است كه در وضعيت كنوني بودجهاي سازمان صدا و سيما اين 6 ميليارد تومان بودجه توليد سريال مذكور از كدام محل تأمين شده است و آيا به واقع توليد سريال متوسطي مانند تعبير وارونه يك رويا 6 ميليارد تومان هزينه داشته است؟! بعد از گافهاي محمد احساني در كسوت معاون ارزشيابي و نظارت سازمان سينمايي وزارت ارشاد و جابه جايي اجباري او بعد از دورهاي كوتاه، اين بار نيز شاهد گاف ديگري از نامبرده و در كسوت مدير شبكه اول سيما بودهايم، گافي كه با ساخت سريال تعبير وارونه يك رؤيا توسط كارگردان فيلم من مادر هستم، آبروي سيستم اطلاعاتي و امنيتي نظام كه يكي از مظاهر مهم اقتدار ملي كشور در وضعيت كنوني منطقه ميباشد را هدف قرار داد.
*تهيهكننده و كارگردان