سال 1366به همراه تعدادي از همرزمان براي حراست از جزيره فارسي اعزام شده بودم. در آن زمان عدهاي از برادران ارتش و سپاه براي انهدام كشتيهاي حامل مهمات و نفت دشمن بعثي گرد هم آمده بودند.
در يكي از همان روزها يكي از برادران سپاه نزد ما آمد و گفت: «از قرارگاه دستور آمده كه هر طور شده ما بايد جلوي كشتيهاي حامل مهمات و سلاح عراق را بگيريم» و از من كه متخصص رادار بودم درخواست كرد كه موقعيت هدفهاي مشكوك را مورد بررسي قرار داده و با همكاري يكديگر عملياتي را عليه دشمن انجام دهيم. من نيز به اتاق رادار رفتم، جستوجو كردم و موقعيت يك كشتي را پس از شناسايي به برادران دادم و آنها نيز دست به كار شده و طي دو ساعت عمليات آن را منهدم كردند. در همان روز كشتي دوم دشمن را مورد حمله قرار داده و منهدم كرديم.
فرداي آن روز دشمن بعثي به تلافي شكست سختش بر آن شد تا به جزيره فارسي كه مقر عملياتها بر ضد كشتيهاي دشمن بود حمله كند، اما از آنجايي كه امدادهاي غيبي امام زمان (عج) ياريگر ما بود هوا مهآلود شد و هواپيماهاي عراقي اشتباهي جزيره عربي را كه حدود 12 مايل از جزيره فارسي فاصله داشت و متعلق به عربستان سعودي بود مورد اصابت 40 فروند راكت قرار دادند كه وقتي اين خبر را از راديو شنيديم خداوند را شكرگزاري كرديم كه از ما محافظت كرد.
موشك ضد رادار
سال 1366 به همراه تعدادي از همرزمان براي حراست از جزيره فارسي و انهدام كشتيهاي حامل مهمات و نفت، در جزيره فارسي مستقر بوديم. ما در طول اين مدت تعداد زيادي از كشتيهاي دشمن را مورد هدف قرار داده و منهدم كرده بوديم. يك روز قرار بود تعويض شويم و همرزمان تازه نفس جايگزين ما شوند. به همين دليل سنگر ما پر بود از نيروهاي قديم و جديد، در همين زمان يك نفر از بچههاي مخابراتي اعلام كرد هواپيماي ضد رادار عراقي در منطقه است. بلافاصله وضعيت قرمز اعلام شد، در آن شلوغي كه قرار بود نيروهاي قديم و جديد با هم تعويض شوند كسي به اين پيام توجه زيادي نكرد، زيرا اينگونه وضعيتها زياد پيش ميآمد.
اما من در يك لحظه فكر كردم نكند هواپيما، تشعشع رادار ما را بگيرد و براي همرزمان خطرساز شود. از اين رو فوري به اتاق رادار رفتم و رادار را به حالت آماده يا همان استند باي گذاشتم تا امواج را پخش نكند. در همين لحظه كه ميخواستم از اتاق رادار كه در مجاورت سنگر بود خارج شوم، انفجار شديدي صورت گرفت كه بياراده به درون سنگر پرت شدم.
داخل سنگر گرد و غبار زيادي راه افتاده بود. چراغها خاموش و سنگر تاريك شد. پس از چند لحظه وقتي به خود آمديم، متوجه شديم كه يك موشك ضد رادار در فاصله بسيار نزديك سنگر ما اصابت كرده و آتشسوزي شديدي راه انداخته است ولي خوشبختانه تلفات جاني نداشتيم. آنجا بود كه متوجه شدم خواست خدا بود كه من رادار را خاموش كنم تا موشك منحرف شود زيرا در اين صورت موشك مستقيم به اتاق رادار اصابت ميكرد و تلفات زيادي به بار ميآورد.
راوي: يكي از رزمندگان نيروي دريايي ارتش