«آيينههاي روبهرو» اولين فيلمي است كه موضوعش را به افراد ترنس اختصاص داده و از لحاظ سوژه، موضوعي نو و جالب را بيان ميكند. فيلم هر چند در جشنواره فجر سال ۸۹ رقيب سرسختي چون «جدايي نادر از سيمين» را داشت، اما توجه داوران را به خود برانگيخت و در بخش بهترين بازيگر نقش اول و مكمل زن نامزد دريافت جايزه شد. در بخش بينالمللي هم «آيينههاي روبهرو» به مذاق مخاطبان خارجي خوش آمد و تاكنون توانسته چهار جايزه بينالمللي را به خود اختصاص دهد و در ۳۶ فستيوال جهاني مورد توجه داوران و تماشاگران خارجي قرار بگيرد. اين فيلم اولين تجربه كارگرداني نگار آذربايجاني، بازيگر سالهاي پيش فيلم «نسل سوخته» است. همچنين آذربايجاني در كنار فرشته طائرپور تهيهكننده فيلم، نويسندگي اين كار را هم بر عهده داشت.
داستان فيلم فيلم در آغاز با نشان دادن دو روايت از دو زن كه در طبقات اجتماعي مختلفي هستند آغاز ميشود. يك سوي داستان، زني به نام رعنا (با بازي غزل شاكري) را ميبينيم كه شوهرش (با بازي صابر ابر) به دليل كلاهبرداري دوستانش به زندان افتاده و او مخفيانه با پيكان قديمي كه دارد مسافركشي ميكند. رعنا از طبقه سنتي جامعه ميآيد كه كار زن با ماشين را نميپسندد.
در آنسوي داستان دختري به نام آدينه، معروف به ادي (با بازي شايسته ايراني) را ميبينيم كه دنبال راهحلي براي فرار از ازدواج با پسرعمهاش است. آدينه دختري ترنس است كه نميتواند با جنسيت زنانه خودش كنار بيايد و ميخواهد تغيير جنسيت بدهد اما خانوادهاش كه از طبقه متمول و مرفه جامعه هستند از اين موضوع ناراحتند و آن را باعث آبروريزي خانوادهشان ميبينند. به همين دليل پدر آدينه اصرار دارد تا هر چه زودتر دخترش به عقد پسر عمهاش در بيايد.
آدينه كه نميتواند به اين ازدواج هم فكر كند از خانه فرار ميكند و در راه با رعنا آشنا ميشود و همسفر ميشوند. در طي مسير رعنا كه از شرايط آدينه مطلع ميشود، او را از خود پس ميزند و از ماشينش پياده ميكند. در همين حين رعنا با ماشيني تصادف ميكند و راهي بيمارستان ميشود و آدينه تمام مخارج بيمارستان و ماشين او را ميپذيرد. از اينجا به بعد دوستي رعنا و آدينه آغاز ميشود و قرار ميشود تا روز رفتن آدينه به خارج كشور او مهمان خانه رعنا باشد.
همه چيز تا روزي كه آدينه براي گرفتن پاسپورتش به اداره پست ميرود خوب است، تا زماني كه او از اداره پست بيرون ميآيد و توسط پدرش (با بازي همايون ارشادي) گير ميافتد. ادي به خانه پدر ميرود و مجبور ميشود خودش را براي روز عروسي آماده كند. ولي در روز عروسي برادرش كه از شرايط ادي آگاه است او را از ماشين پياده ميكند و در انتهاي داستان او را در خارج كشور ميبينيم كه تحت نظر پزشك است و طلاهايش را براي آزادي شوهر رعنا ميفروشد.
فيلمنامهاي خوب همراه بازيهايي درخشان فيلمنامه كار كشش لازم براي نگه داشتن مخاطب روي صندليهاي سينما را دارد و تماشاگر تا آخر فيلم ميخواهد ببيند وضعيت ادي چه ميشود. فيلمنامه ميخواهد بگويد پذيرش و درك موضوعات توسط افراد مختلف هيچ ربطي به جايگاه آنها در جامعه ندارد. چنانكه ميبينيم رعنا كه زني ساده و سنتي است بيشتر از پدر آدينه كه فردي از طبقه بالاست مسائل را درك ميكند.
در طول فيلم بارها ميبينيم كه آدينه از مشكلي كه دارد ناراحت است و دوست دارد مثل رعنا يك زندگي معمولي داشته باشد. در آخر فيلم هم او را ميبينيم كه در كوچههاي يخ زده آلمان قدم ميزند و در حالي كه مردم در حال برپايي جشن و خوشحالي هستند او با حالتي مغموم به تنهايي در خيابان قدم ميزند. در سكانس آخر فيلم صداي رعنا و صادق را ميشنويم كه به خوبي و خوشي در كنار هم هستند. همه خوشحالند به جز آدينه.
بازيهاي ساده و روان بازيگران فيلم، حتي پسر خردسال رعنا، فيلم را ديدني كرده است. شايسته ايراني كه اين سومين تجربه بازياش پس از فيلمهاي آفسايد و موج سوم است با تيغ زدن موهايش، بازي درخشاني را از خود به جا ميگذارد. حركات و گفتار پسرانه او، باعث ميشود تا تماشاگر بيشتر به شخصيت آدينه نزديك شود. غزل شاكري هم با وجود اينكه بيشتر در پشت صحنه تا جلوي صحنه حضور داشته، اما بازي خوب و قابل قبولي را ارائه ميدهد.
كارگرداني و نوع فيلمبرداري كار هم مستندگونه كار شده و نوع قرارگرفتن دوربين در ماشين حالتي كاملاً مستند به فيلم داده است. يا در تصاوير خانه رعنا نحوه قرارگرفتن دوربين به گونهاي است كه گويي از دور نظارهگر شخصيتها و اتفاقات پيرامونشان است. همه اين عناصر در كنار هم باعث تا «آيينههاي روبهرو» فيلمي تماشايي شود. شايد «آيينههاي روبهرو» نگذارد خزان سينماي كشور به زمستان تبديل شود.