جوان آنلاین: وقتی ژانر پلیسی، ساختار سریال و کاتهای روایت در کنار هم قرار میگیرند، «الگوریتم» یک پازل تمامعیار برای مخاطب امروز است.
به گزارش «جوان»، در روزگاری که مخاطب دیگر با روایتهای ساده و پایانهای قابلپیشبینی قانع نمیشود، تلویزیون ایران نیازمند تجربههایی تازه در زبان روایت و ساختار تولید است. مخاطب امروز نه فقط به دنبال سرگرمی، بلکه جویای درگیری ذهنی و مشارکت در روند کشف حقیقت است. در چنین فضایی، سریال «الگوریتم» به کارگردانی بیژن میرباقری و تهیهکنندگی ابوالفضل صفری بهعنوان یک اثر نوگرایانه در فرم روایی، با ترکیبی از دغدغههای امنیتی، رمزگشاییهای روانی و زبان تصویری مدرن چند وقتی است که روی آنتن شبکه ۳ سیما رفته است، روایتی که ذهن مخاطب را به بازی میگیرد و هر قسمت آن، یک معادله تازه برای ذهن مخاطب کنشگر و فعال امروز است.
آغاز یک بازی فکری در دل داستان
در خلاصه داستان این سریال آمده است: «پیاده که به ته خط رسیدی، بازی عوض میشود؛ مهرهای که دیده نمیشود، سرنوشتت را رقم میزند. حرکت بعدی همیشه از تو جلوتر است. سربازی که به ته خط میرسد، دیگر سرباز نیست، وزیر است!» همین جملات کوتاه نشان میدهد که «الگوریتم» فقط یک داستان پلیسی امنیتی نیست، بلکه بازی میان دانستن و ندانستن است؛ میدانی میان داده و خطا، میان تحلیل و غفلت. این سریال جهان خود را بر مبنای «کدها» بنا کرده، کدهایی که نه فقط در رایانه، بلکه در ذهن انسانها نیز پنهان هستند.
از همان سکانسهای ابتدایی سریال، مخاطب با فضایی پرتعلیق و محاسبهگر روبهرو میشود. هر شخصیت در این جهان همچون یک متغیر عمل میکند؛ حضور یا غیبت او نتیجهای تازه در روند معادله داستانی پدید میآورد. در واقع، «الگوریتم» از همان ابتدا به ما میگوید که با یک قصه خطی و ساده روبهرو نیستیم، بلکه در میانه شبکهای از ارتباطات، تصمیمها و خطاها ایستادهایم.
ساختار چندلایه روایت
فیلمنامه مشترک بیژن میرباقری و آرش قادری با ساختاری منسجم و شبهسیستماتیک طراحی شده است. در این ساختار، هر راز تابعی دارد و هر حرکت، خروجی مشخص. در تدوین این اثر که از سوی پریسا ناهیدپور انجام شده نیز براساس تعلیق و تأخیر زمانی شکل گرفته است، جایی که «زمان» به عنوان یکی از شخصیتهای داستان محسوب میشود.
به موازات آن، طراحی جلوههای میدانی و بصری با همراهی و بهرهگیری از نور و سایه در این اثر نه تزئین، بلکه بخشی از روایتند؛ گویی هر پرتو به مثابه نور انداختن به زوایای تاریک وظیفه دارد بخشی از حقیقت را آشکار یا پنهان کند.
خوانشی نو از ژانر پلیسی امنیتی
سریال «الگوریتم» برخلاف بسیاری از سریالهای امنیتی و جنایی معمول تلویزیون، بر شخصیتپردازی کلاسیک تکیه نمیکند. در این سریال، قهرمان و ضدقهرمان مرز روشنی ندارند و به اصطلاح در قالب کاراکترهای خاکستری شخصیتپردازی شدهاند، به همین دلیل مخاطب در هر لحظه با شکلی تازه از واقعیت پرسوناژهای سریال روبهرو میشود. این نگاه رو به جلو و جذاب، باعث شده تا اثر از سطح «قصهگویی» فراتر برود و به سطح «کشف» برسد، جایی که تماشاگر بهجای دریافت منفعلانه، به شکلی فعالانه در تحلیل رویدادهای داستان مشارکت ذهنی میکند.
درونمایه این اثر نیز بازتابی از تحولات اجتماعی و فرهنگی امروز جامعه ما یا همان عصر دیجیتال است. در جهانی که دادههای صفر و یکی حکم سلاح را پیدا کردهاند و رمزها تعیینکننده سرنوشت شدهاند، سریال پلیسی امنیتی «الگوریتم» تلاش دارد ابعاد مختلف و متنوع تنشهای مختص به عصر دیجیتال و تکنولوژی میان انسان و فناوری را با زبان قصه و درام ترجمه کند؛ زبان جذابی که در عین سرگرمکنندگی، مخاطب را به اندیشیدن و تحلیل فعالانه که یکی از مؤلفههای تولیدات عصر دیجیتال است، وادار میکند.
فرم، تصویر و مفهوم
زاویههای بسته، کاتهای سریع و طراحی میزانسنهای مینیمال، فضایی کنترل شده و جذاب پدید آورده است. سعی شده هر پلان مانند قطعهای از یک پازل که بدون قطعه دیگر بیمعنا میشود، دکوپاژ شود. در چنین فضایی قطعاً موسیقی و صدای محیط نیز بخشی از ساختار معنایی اثر هستند، نه صرفاً ابزاری برای تزئین صحنه.
در نگاه بصری و حرفهای مدیوم تصویر، تضاد رنگها و استفاده از نورهای سرد در برابر نور طبیعی، بر احساس بیاعتمادی و اضطراب دائمی تأکید دارد. این زبان تصویری، مخاطب را در حالت تعلیق نگه میدارد و اجازه نمیدهد حتی برای لحظهای از روند داستان جدا شود.
با تمام ظرافتهای ساختاری، چالشی جدی پیشروی چنین آثاری قرار دارد؛ چگونه میتوان میان رمزآلود بودن و قابلفهم بودن تعادل برقرار کرد؟ اگر سریال بیش از اندازه به سمت پیچیدگی برود، خطر گمک ردن مخاطب عام وجود دارد، اما «الگوریتم» تا به اینجای کار موفق شده میان جذابیت و معما توازن برقرار کند. این توازن، راز موفقیت احتمالی آن در پخش تلویزیونی است. سریالی که هم میتواند بیننده عادی را جذب و هم ذهن تحلیلی را درگیر کند.
الگوریتمی برای عبور از سرگرمی
در نگاهی کلانتر، «الگوریتم» میتواند نشانهای از تحول در مسیر تولیدات تلویزیونی تلقی شود. طبیعتاً تلویزیون با ادامه حرکت در مسیر تولیدات چنین پروژههایی میتواند از مرزهای مدیا و سرگرمی عبور کرده و به حوزه تولید کارهای اندیشه محور و تحلیلی برسد. این همان چیزی است که تلویزیون امروز برای رقابت با رسانههای مشابه به آن نیاز دارد و بایستی به تقویت آن همت کند، تولید آثاری که در آن مخاطب تماشاگر صرف و منفعل نیست، بلکه تحلیلگری فعال جستوجوگری کنشمند است.
«الگوریتم» نه فقط یک سریال پلیسی که بیانیهای است درباره نقش ذهن در جهان دادهها. در هر قسمت، مخاطب با مجموعهای از متغیرها، تصمیمها و معماهای حلنشده روبهرو میشود. او باید فکر کند، فرضیه بسازد و سپس با هر قسمت، پاسخ یا پرسش تازهای بیابد. به زبان ساده، این سریال از مخاطب میخواهد بازیگر معما باشد، نه شاهد آن. به نظر میرسد که تماشای «الگوریتم» تنها یک سرگرمی نیست، بلکه تجربهای جذاب از کشف، تحلیل و رمزگشایی برای مخاطب عصر فناوری است.