کد خبر: 1327009
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۴۰۴ - ۲۳:۱۵
‌روایت صبحی متفاوت در دادسرای جنایی پایتخت ۱۴ محکوم به قصاص با تلاش تیم صلح و سازش دادسرای جنایی بخشیده شدند
غلامرضا مسکنی

جوان آنلاین:  صبح دوشنبه ۱۲ آبان‌ماه در دادسرای امور جنایی تهران، اشک‌های زیادی جاری شد، البته نه از ترس مرگ، بلکه از شوق زندگی. ۱۴ محکوم به قصاص با گذشت اولیای دم و تلاش واحد صلح و سازش از چوبه دار نجات یافتند و بار دیگر طعم آزادی را چشیدند. 
امروز اشک‌های زیادی پهنای صورت تعدادی از محکومان به قصاص را خیس می‌کند، اما نه اشک ترس و لرز، بلکه اشک شوق. ساعت ۹ صبح روز دوشنبه ۱۲ آبان است و دادسرای امور جنایی تهران حوالی سه‌راه آذری در جنوب تهران حال و هوای خاصی دارد. قرار است ۱۴ محکوم به قصاص تا ساعتی دیگر از زندان قزلحصار کرج به دادسرا منتقل شوند. همان‌هایی که سال‌ها در انتظار چوبه دار بودند، کابوس می‌دیدند و وحشت طناب دار خواب و خوراک را از آنها گرفته بود. 

لحظه‌های پر از انتظار و اشک 
جلوی در سالن جلسات دادسرا شلوغ است، تعدادی خبرنگار، عکاس و تعدادی از اولیای‌دم و اعضای خانواده ۱۴ متهم به دادسرا آمده بودند، اما هنوز نه آنها و نه متهمانی که در راه هستند خبری از موضوع جلسه ندارند. زن جوانی که بعداً فهمیدم برادر یکی از متهمان است از من سؤال کرد شما را هم برای همایش دعوت کرده‌اند. به او گفتم خبرنگارم و برای تهیه گزارش بخشش ۱۴ قاتل به دادسرا آمده‌ام که تازه متوجه دعوتش به دادسرا شد. خیلی زود و قبل از اینکه او با دیدن برادرش شگفت‌زده شود، اشک شوق از چشمانش جاری شد. مدتی بود برادرش را ندیده بود و خبر هم نداشت که امروز قرار است اولیای دم برادرش را ببخشند و به او زندگی دوباره بدهند. گفت برادرم دیروز از زندان با من تماس گرفت و گفت قرار است برای انجام تحقیقی به دادگاه منتقل شود و او هم مثل من خبر ندارد که چه روز خوشی در انتظارش است. 

ورود محکومان 
ساعت ۱۰:۳۰ صبح است و صدای کشیده شدن پابند‌ها روی موزائیک‌ها به گوش می‌رسد. ۱۴ زندانی که هر کدام را یک مأمور بدرقه می‌کند وارد طبقه سوم شدند؛ که لحظه‌ای دیدنی رقم خورد. اعضای خانواده متهمانی که به دادسرا آمده بودند، عزیزان خود را به آغوش گرفتند و اشک شوق از چشمانشان جاری شد. حالا همه می‌دانستند تا لحظاتی دیگر قاضی شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی و آقای صالحی دادستان تهران اعلام می‌کنند که این ۱۴ محکوم به قصاص با تلاش تیم صلح و سازش دادسرا و اقدام خداپسندانه اولیای دم بخشیده شده‌اند. 
متهمان به سالن جلسات راهنمایی شدند و در ابتدای سالن به صف روی صندلی نشستند. آقای صالحی دادستان تهران، قاضی محمد شهریاری و قاضی امین کرمانی‌نژاد مسئول اجرای احکام دادسرا همراه تعدادی از بازپرسان و دادیاران وارد سالن شدند. 

سخنان قاضی شهریاری 
محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران در ابتدای جلسه گفت: سال‌ها قبل واحد صلح و سازش در دادسرای جنایی کارش را آغاز کرد. کار تیم صلح و سازش معمولاً از روزی که پرونده قتلی در دادسرا گشوده می‌شود آغاز می‌شود، اما بیشتر تلاش ما زمانی است که پرونده سیر مراحل خود را طی کرده و برای اجرا به شعبه اجرای احکام فرستاده می‌شود. این واحد یک سازمان دولتی نیست و به همین سبب در آن به روی همه خیرین، هنرمندان و ورزشکاران برای کمک به محکومان قصاص باز است. خوشبختانه با کمک همین افراد تعداد زیادی از افرادی که ناخواسته و در جریان یک لحظه عصبانیت مرتکب قتل شده‌اند از قصاص نجات پیدا کرده‌اند. وی ادامه داد: هرچند براساس قانون، محکوم به قتل مجازاتش قصاص است و این حق اولیای دم است، اما در قرآن بار‌ها به عفو و بخشش اشاره شده و به همین دلیل است که ما این جلسات را تا پای چوبه دار نیز ادامه می‌دهیم. حتی در زندان، اتاقی تعبیه کرده‌ایم تا قاتل در آخرین لحظات زندگی‌اش بتواند با اولیای دم مواجه شود و فرصت زندگی بگیرد. خوشبختانه تلاش همکارانم در این واحد، این‌بار به نجات ۱۴‌محکوم به قصاص منجر شده که یکی از آنها با توجه به اینکه محکومیت جنبه عمومی جرمش را هم طی کرده همین امروز آزاد می‌شود و افراد دیگر هم پس از طی کردن حبس آزاد می‌شوند. 

بخشنده با خدا معامله می‌کند 
 علی صالحی، دادستان تهران هم در ادامه گفت: در قرآن به عفو و بخشش توصیه شده، اما از نظر من، افرادی که می‌بخشند و حکم قصاص را اجرا نمی‌کنند در واقع با خدا معامله کرده‌اند. او خطاب به محکومان گفت: قدر گذشت اولیای دم را بدانید. این فرصت دوباره، هدیه‌ای الهی است. از این پس راه درست را در زندگی انتخاب کنید و دیگر به مسیر خطا برنگردید. 
در پایان جلسه، دادستان تهران دستبند تعدادی از متهمان را باز کرد و لحظه‌ای فراهم شد که متهمان با دستانی باز اعضای خانواده‌شان را در آغوش بگیرند. 
نذر کردم پیاده بروم کربلا 
شاهین یکی از ۱۴ محکوم به قصاصی است که امروز بخشیده شدند. او از قدیمی ترین‌شان بود. شاهین امروز آزاد شد و پس از ۱۵ سال زندان به آغوش خانواده‌اش بازگشت. او از سخت‌ترین و دلهره‌آورترین لحظات زندگی‌اش در زندان و از حال خوش امروزش به «جوان» گفت. 

شاهین چند سال است که در زندان هستی؟
یک عمر! ۱۵ سال است که از غم‌انگیزترین حادثه زندگی‌ام می‌گذرد. جوان بودم، اما الان پیرم. پسرم سه ساله بود و الان ۱۸ ساله شده است. 

چه شد که مرتکب قتل شدی؟
زندگی‌ام خوب بود و کارگاه مبل‌سازی داشتم. مقتول هم در کار مبل بود و با هم کار می‌کردیم، مبل می‌ساختیم و می‌فروختیم، اما حساب و کتابمان از هم جدا بود. ۴۵ میلیون به من بدهکار بود و چند دست مبل فروخته بودیم. مقدار زیادی چرم و پارچه مبلی در کارگاه مانده بود که او بدون هماهنگی با من فروخته بود. وقتی به او اعتراض کردم، گفت پول لازم بوده برای همین این کار را کرده است. من به او گفتم هنوز بدهی‌ات را پرداخت نکردی، چرم‌ها را هم فروختی، همین موضوع باعث مشاجره‌مان شد، عصبانی شدم و با پنجه‌بوکسی که داشتم چند ضربه به او زدم. ضربه‌ها به قفسه سینه‌اش برخورد کرد و به قتل رسید. قصد قتل نداشتم. کاش آن روز پایم شکسته بود و به کارگاه نمی‌رفتم. زندگی‌ام را با دستان خودم نابود کردم، اما خدا را شکر که آخرش به خوبی پایان یافت.»

بعد از قتل چه کار کردی؟
ترسیدم و به ترکیه فرار کردم. عذاب‌وجدان داشتم، اما می‌ترسیدم به ایران برگردم. می‌خواستم از ترکیه به کشور دیگری فرار کنم، اما پول نداشتم. حدود یک سال در ترکیه بودم و در عکاسی کار کردم تا اینکه خسته شدم و به ایران برگشتم و بازداشت شدم. 

برگردیم به دوران زندان؛ چگونه گذشت؟
سخت و طاقت‌فرسا. هر روزش مثل یک سال گذشت. درد مرا کسی می‌داند که خودش در انتظار چوبه دار باشد. کابوس قصاص لحظه‌ای از من دور نشد. 

پای چوبه دار هم رفتی؟
بله، آن شب سخت‌ترین لحظه زندگی‌ام را گذراندم. فکر می‌کنم تابستان سال ۹۸ بود که مرا به سوئیت (اتاقی که قاتل قبل از اجرای حکم چند ساعتی به آنجا منتقل می‌شود) بردند و فهمیدم کارم تمام است و تا صبح نخوابیدم. توبه کردم و گریه امانم نمی‌داد. سحر که چشمانم را بستند و پای چوبه دار بردند، دست و پایم از ترس می‌لرزید و در دل خدا‌خدا می‌کردم که مرا نجات دهد. با صدای بلند و همراه با گریه از اولیای دم خواستم مرا ببخشند. خدا خیر دهد قاضی شهریاری را، با پادرمیانی او، اولیای دم به من مهلت دادند. وقتی طناب دار از گردنم برداشته شد، فکر کردم تازه متولد شده‌ام. البته در طول زندان لحظات سخت دیگری را هم تجربه کردم؛ زمانی که هم‌سلولی‌هایم برای اجرای حکم می‌رفتند و بازنمی‌گشتند. 
چند نفر از دوستان زندانی‌ات حکم‌شان اجرا شد؟
اگر بگویم از ۱۰۰ نفر ۹۰ نفرشان قصاص شدند، اغراق نکرده‌ام. وقتی شب به سوئیت منتقل می‌شدند تا فردا صبح، همه چشم‌ها به در بود و دعا می‌کردیم اولیای دم آنها را ببخشند یا مهلت بدهند، اما وقتی برنمی‌گشتند، متوجه می‌شدیم که پرونده‌شان برای همیشه بسته شده است. یکی از هم‌سلولی‌هایم ۱۰ سال با من بود، اما قصاص شد. 
فکر می‌کردی امروز آزاد شوی؟
نه، خبر نداشتم. قرار بود مرا برای انجام آزمایش به مرکز درمانی ببرند، اما وقتی به دادسرا آوردند، به تنها چیزی که فکر نمی‌کردم آزادی بود. 
الان چه حسی داری؟
خیلی خوشحالم و واقعاً ذوق‌زده شده‌ام، چون انتظارش را نداشتم. فکر کن پس از ۱۵ سال الان می‌خواهم در خیابان‌های تهران آزادانه قدم بزنم. می‌خواهم الان که بخشیده شده‌ام نذرم را ادا کنم. 
چه نذری؟ 
نذر کردم پیاده بروم کربلا. 
همین الان آزاد شدی، کجا می‌روی؟
فکر کنم اول بروم خانواده‌ام را ببینم و بعد هم سر مزار مقتول بروم و برای او فاتحه بخوانم. 
حرف آخر؟
خیلی زود عصبانی نشوید، افراد زیادی الان پشت میله‌های زندان در انتظار چوبه دار هستند. 

بخشش دل بزرگ می‌خواهد
جوان‌ترین متهمی که بخشیده شد، پیمان است. او ۲۷ سال دارد و بهمن‌ماه ۱۴۰۲ فقط به‌خاطر یک جمله - «هی آرام برو» - مرتکب قتل شد. او می‌گوید: «آن روز سوار موتور بودم که از کنار چند پسر رد شدم و یکی از آنها گفت: «هی آرام برو»، همان کلمه مرا میخکوب کرد و در حالت مستی دست به چاقو بردم. پیمان در پایان افزود: اولیای دم کار بزرگی در حقم انجام دادند. بخشش کار انسان‌های بزرگ است و اگر من جای آنها بودم شاید نمی‌بخشیدم.

قتلِ اتفاقی
یکی دیگر از متهمان مردی است که چهار سال پیش در درگیری با دوستانش، مردی را که میانجی شده بود، کشته است. او می‌گوید روز حادثه مقتول را ناخواسته هل داده و قتل اتفاقی بوده، اما بخشش اولیای دم اتفاقی نبود و آنها واقعاً بزرگی کردند که او را بخشیدند. 

قاتل پدر
محکوم دیگری که خواهر و برادرانش او را بخشیده‌اند، در سال ۱۴۰۰ پدرش را به قتل رسانده است. او می‌گوید از خانواده‌اش شرمنده است و امیدوار است بتواند گذشته را جبران کند. 

چشم در چشم خونین
یکی از متهمان دیگر که از سوی اولیای دم بخشیده شده، مردی است که درگیری خونینی را بر سر «چشم در چشم شدن» در یک پارک رقم زده است. 

ماجرای خودروی لیزینگی
یک محکوم میانسال دیگر به‌خاطر یک خودروی لیزینگی مرتکب قتل شده است. ماجرا از این قرار بوده که پسر او خودرویی ثبت‌نام می‌کند و بعد مشخص می‌شود صاحب لیزینگ کلاهبردار است. آن مرد می‌گوید: «روز حادثه همراه پسرم به قهوه‌خانه پدر مرد کلاهبردار رفتیم تا حقمان را بگیریم که در درگیری یکی از پسرانش به قتل رسید.

قتل خواهر
متهم دیگر، مرد جوانی است که در سال ۱۴۰۰ خواهرش را کشته است. او ادعا می‌کند وقتی با خواهرش درگیر شده، او چاقو کشیده، اما او تلاش کرده چاقو را بگیرد که حادثه رخ داده است. متهم می‌گوید خواهرش پشت سر او و خانواده‌اش حرف زده بود. 

داماد نیمه‌تمام
کیوان سه سال پیش درست زمانی که چند روز تا مراسم عروسی‌اش مانده بود، در درگیری با یک مرد مست مرتکب قتل شد. او می‌گوید مقتول چاقو کشیده و او خواسته چاقو را بگیرد، اما قاتل شده است. کیوان می‌گوید: «همسرم سه سال منتظرم است تا از زندان آزاد شوم و الان خوشحالم.

فریب خوردم
سعید متهم دیگری است که چهار سال قبل به بهانه حمایت از دوستش مرتکب قتل شده است. او می‌گوید: دوستم گفت موضوع ناموسی است، اما بعد فهمیدم مرا فریب داده و خودش با مقتول مشکل مالی داشته است. 

قاتل همسر
منصور که پنج سال پیش به خاطر عصبانیت، همسرش را خفه کرده بود، اکنون مطلع شده که اولیای دم او را بخشیده‌اند. 

می‌خواهم به معلولان خدمت کنم
بهرام، مرد ۵۵ ساله‌ای است که هفت سال پیش هنگام دستفروشی، دستفروش دیگری را به قتل رسانده است. او می‌گوید از بخشش بی‌خبر بوده و انتظار نداشته که اولیای دم او را ببخشند. بهرام می‌افزاید: «مادر مقتول که زنی سالخورده است در حق من بزرگی کرد و مرا بخشید. او به من گفت «می‌بخشمت، اما قول بده دیگر چاقو در جیبت نگذاری». او می‌گوید پس از آزادی قصد دارد در مراکز بهزیستی به معلولان خدمت و جبران مافات کند.

برچسب ها: قصاص ، بخشش ، دادسرا
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار