جوان آنلاین: تصاویر حمله رژیم صهیونیستی به میدان تجریش تهران در روز ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ گویای این حقیقت است که دشمن با هدف قرار دادن شاه لوله انتقال آب تهران درصدد ایجاد مشکل بیآبی برای مردم و از بین بردن شهروندان بیدفاع و غیرنظامی بود، اما نخستوزیر کودککش رژیم صهیونیستی با یک لیوان آب فاضلاب تصفیه شده به دنبال فریب مردم ایران بود. در جنگ ۱۲ روزه و در حالی که رژیم تروریستی اسرائیل ادعا میکرد فقط اماکن نظامی را هدف قرار میدهد و با شهروندان عادی کاری ندارد، در روز ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ با پرتاب سه بمب در میدان قدس تجریش تعدادی از شهروندان غیرنظامی را به شهادت رساند و گروهی را نیز مجروح کرد. شهید «علی تیزکار» جوان ۳۴ سالهای بود که آن روز با خودروی شخصیاش پشت چراغ قرمز میدان تجریش توقف کرده بود تا به محل کارش برود. او همراه تعداد دیگری از شهروندان بیدفاع در این تجاوز صهیونیستها به شهادت رسید. نادر تیزکار پدر شهید علی تیزکار در گفتوگو با «جوان» با بغض فروخورده و خشم از جنایت رژیم کودککش و غاصب اسرائیل از تنها پسرش برایمان گفت.
علی آقا هنگام شهادت چند ساله بود و چطور اخلاقی داشت؟
من دو فرزند داشتم؛ یک دختر و یک پسر. علی فرزند دومم بود و ۲۹ اسفند ۱۳۶۹ در تهران به دنیا آمد. زمان شهادتش ۳۴ سال داشت. مهربانی، صفا و سادگی، دلسوزی و مردمداری پسرم زبانزد بود. او میوه دلم و امید زندگیام بود که جانش را برای انقلاب و کشور فدا کرد. پسرم دبستان را در مدرسه قدس، دوره راهنمایی را در مدرسه شهید رجایی منطقه ۸ و دبیرستان را در مدرسه درخشان تحصیل کرد. دانشگاه را در رشته مهندسی صنایع در فیروزکوه گذراند. از کودکی بچه خوب، آرام و دلسوزی بود. بزرگتر که شده بود به روستایمان دوگل پل سفید زیاد رفت و آمد میکرد. خیرش به مردم روستا میرسید. در مراسم ترحیم پسرم در روستای دوگل، روستاییان میگفتند قبل از اینکه ما از علی آقا درخواست کنیم ما را برساند او کشاورزانی را که کارشان در زمین تمام شده بود تا ورسک یا مقصد دیگر میرساند. بچه خیلی خوبی بود. اهل مطالعه بود و هیچگاه به من و مادرش تندی نمیکرد.
خط جهاد و شهادت در خانواده شما وجود داشت؟
من سال ۱۳۴۱ در قائمشهر به دنیا آمدم. مادرم اردبیلی و پدرم اهل روستای دوگل از توابع سوادکوه مرکزی بود. من در روستای دوگل به دنیا آمدم و قبل از انقلاب به تهران رفتم. زمان شاه در تهران زندگی کردم. دبیرستان ملی ۴۶ متری نارمک درس میخواندم، دوران شاه خیلی فقر بیداد میکرد. اینکه میگویند مردم زمان شاه را در رفاه بودند دروغ محض است. من زمان شاه از نزدیک دیدم آن موقع اگر مردم ایران حتی به سگ امریکاییهایی که در ایران بودند توهین میکردند تبعات زیادی برای آنها داشت.
زمان جنگ تحمیلی سرباز نیروی دریایی بندرعباس بودم، از آنجا داوطلب شدم و به لشکر ۹۲ زرهی اهواز رفتم. از اهواز هم به جزیره مجنون اعزام شدم. حدود ۴۵ روز در جزیره مجنون خدمت کردم. راننده آمبولانس بودم و دوستان شهیدم را به اهواز انتقال میدادم. همچنین خواهرزادهام نیز به شهادت رسیده است.
خواهرزادهتان از شهدای دفاع مقدس بودند؟ کمی از این شهید بگویید.
نه او در خدمت سربازی و بعد از جنگ شهید شد. خواهرزادهام شهید سیدابراهیم موسوی متولد ۱۳۵۴ در قائمشهر بود. سال ۱۳۷۳ در سن ۱۹ سالگی خدمت سربازیاش را در کوخلان مریوان میگذراند که به اتفاق یکی از دوستانش میروند جنازه همرزمشان را بیاورند. اما آنجا در تله انفجاری ضد انقلاب میافتند و هر دو به شهادت میرسند. پیکر این دو شهید را با هم تشییع کردند و شهید سید ابراهیم موسوی در آرامگاه سیدنظام قائمشهر به خاک سپرده شد. پسرم از زمان طفولیت پسرعمهاش شهید ابراهیم موسوی را دیده بود و خیلی به او علاقه داشت. وقتی بزرگ شد به زیارت مزارش میرفت. اینجا یادی هم از شهید دیگری کنم. در زمان دانشآموزی، همکلاسی و دوستی به نام رشید پاریاو فلاح داشتم که با هم از روستای دوگل (از توابع بخش مرکزی سوادکوه) به ورسک میرفتیم. او آنجا درس میخواند. شهید رشید پاریاو سال ۱۳۴۰ در روستای اوریم سوادکوه متولد شد و هفدهم مرداد ۱۳۷۷ وقتی به عنوان دیپلمات و کاردار جمهوری اسلامی در افغانستان فعالیت میکرد، در حمله طالبان به کنسولگری ایران در مزارشریف همراه هشت نفر دیگر از جمله خبرنگار شهید محمود صارمی به شهادت رسید.
آخرین بارکه پسرتان را دیدید چه زمانی بود و نحوه شهادتش چگونه بود؟
روز قبل از شهادت پسرم با هم از روستای دوگل به تهران آمده بودیم. پسرم شغلش فیلمبرداری بود. روز ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ به محل کارش در تجریش رفته بود. هنگامی که اسرائیل با موشک و بمب به میدان قدس (تجریش) حمله کرد پسرم مانند سرنشینان خودروهای دیگر پشت چراغ قرمز راهنمایی رانندگی منتظر سبز شدن چراغ بود تا حرکت کند. خودروی پژو ۲۰۶ سفید داشت که بر اثر شدت انفجار مچاله شد. پسرم یک شهروند عادی بود که همراه تعدادی از شهروندان بیگناه در آن انفجار به شهادت رسیدند.
چطور از شهادتش باخبر شدید؟
پسرم هر روز به باشگاه میرفت و سر ساعت برمیگشت. آن روز وقتی سر ساعت به خانه نیامد دل نگران شدیم و به موبایلش زنگ زدیم جواب نمیداد. وقتی به دوستانش زنگ زدیم گفتند به باشگاه نیامده است! پرسیدیم کجاست؟ نمیدانستند. خیلی دنبالش گشتیم. به بیمارستانها سر زدیم تا اینکه در بیمارستان تجریش پیکرش را پیدا کردیم. کارت ماشین و گواهینامه همراهش بود. من از معراج شهدا پیکرش را تحویل گرفتم. در آن صحنه انفجار میدان تجریش حدود ۲۷ نفر به شهادت رسیدند.
بعد از شهادت ناگهانی پسرم، برایش بسیار گریه میکردم. یکی از خانوادههای شهدا گفت چرا گریه میکنی؟ گفتم من یک پسر داشتم که او هم شهید شد. او گفت من هم فقط یک فرزند داشتم که میخواست از این طرف خیابان به مدرسهاش که آن طرف خیابان بود برود و کارنامهاش را بگیرد که در همین لحظه موشک صهیونیستها اصابت کرد و به شهادت رسید.
پسرم ۲۵ خرداد شهید شده بود، اما تا پیدایش کنیم چند ساعتی طول کشید. خیلی گشتیم تا نهایتاً در روز ۲۶ خرداد در بیمارستان شهدای تجریش او را پیدا کردیم. پیکر شهدا باید یک روز در پزشکی قانونی نگهداری میشد. با آمبولانس پیکر شهیدمان را به سردخانه فیروزکوه انتقال دادیم. صبح روز ۲۹ خرداد پیکر را از فیروزکوه به خانهمان در روستای دوگل بردیم، تشییع کردیم و نهایتاً در تپه روستای دوگل به خاک سپرده شد. پسرم اولین شهید روستای دوگل است.
واکنش پسرتان به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و دیگر کشورهای منطقه چه بود؟
وقتی مظلومیت مردم غزه را از تلویزیون میدید اشک میریخت. از ظلم و ستم رژیم تروریستی اسرائیل به مردم بیدفاع غزه عصبانی میشد. میگفت چرا صهیونیستها اینقدر بیوجدان هستند که به اطفال و زنان رحم نمیکنند. میگفتم بابا جنگ است. میگفت بابا آخر چرا بچهها را میکشند!
وقتی سرداران را اسرائیل به شهادت رساند، خیلی ناراحت شده بود. هنگامی که ایران به اسرائیل موشک زد خوشحال شد. پسرم همیشه میگفت از خدا میخواهم وقتی روی پای خودم هستم از دنیا بروم، مرگم با تصادف نباشد و معلول نشوم. اگر شهادت نصیبم شد چه بهتر! اگر نباشد هرچه خدا خواست. رفتارش اواخر عوض شده بود. وقتی در باره مسائل دنیوی صحبت میشد میگفت بابا! آخرش که چه؟ یک خرده کم و زیاد روزگارمان میگذرد.
روز پنجشنبه ۲۲ خرداد درخواست تمدید گواهینامه داده و همانجا کارت اهدای اعضا گرفته بود و یکشنبه ۲۵ خرداد به شهادت رسید. برای ما عجیب بود با اینکه نظامی نبود چرا حرف از شهادت میزد یا وقتی عکس خواهرزاده شهیدم را میدید بغض میکرد.
تا زمانی که پیکر شهید را پیدا کنید به شما و خانواده چه گذشت؟
بسیار سخت گذشت. مگر میشود آدم فرزند دسته گلش را از دست بدهد و دلتنگ نشود. هرکس باشد ابراز دلتنگی میکند. من خاطرات زیادی از پسرم دارم. پسرم ۳۴ ساله و مجرد بود. دو بار به اتفاق هم به پیادهروی اربعین رفته بودیم. رفیق بودیم. با هم به باشگاه میرفتیم. خاطراتش همیشه هست. به همسرم میگویم از خاطرات پسرم به رسانهها بگو دلش نمیآید. وقتی خاطرات پسرم را بازگو میکند بیشتر دلتنگ میشود و اشک میریزد. به قطعه ۴۲ بهشت زهرا (س) میروم، میبینم افراد غیرنظامی زیادی به شهادت رسیدند.
دیدیم که رژیم صهیونیستی به مردم عادی در تهران حمله کرد، اما رسانههای معاند میگویند اسرائیل با غیرنظامیان کاری ندارد؟
رسانههای فارسی زبان معاند با طرفداری از اسرائیل میگویند به مردم عادی حمله نشد. مگر این مردمی که در میدان تجریش یا نوبنیاد یا مناطق دیگر تهران به شهادت رسیدند غیرنظامی و شهروند عادی نبودند. همین سرداران شهید هم جزو مردم ایران هستند. آنها جانشان را برای حفظ و دفاع از تمامیت ارضی ایران و حفظ جان و مال مردم فدا کردند. اسرائیل این همه زن و کودک را شهید کرد میگوید اینها مردم عادی نبودند! هزار و ۱۶۲ نفر طبق آمار در حمله اسرائیل به ایران به شهادت رسیدند که تعدادی از آنها زنان و کودکان بیدفاع بودند. بیشتر شهدای ما مردم عادی بودند. سرداران و نظامیان وظیفهشان را برای دفاع از ایران در مقابل دشمنان انجام دادند. کسانی که به رسانههای معاند مثل اینترنشنال و بیبیسی گوش میدهند فریب نخورند. مسلم است اینترنشنال رسانه اسرائیلی و دنبال تجزیه ایران است. دشمنان ایران میخواهند کشورمان را مثل سوریه تجزیه کنند. اگر اتفاق سوریه در ایران بیفتد مردم هرگز رنگ آرامش را نمیبینند.
نتانیاهو میگوید آب به مردم ایران میدهیم! پس چرا شاه لوله انتقال آب تهران در تجریش را هدف قرار دادند؟ هدفشان ایجاد مشکل بیآبی برای مردم بود. در کرانه باختری فلسطین چشمه آب را بر مردم ستمدیده بستند. در غزه هم مردم گرسنه را در صف گرفتن غذا میکشند. صهیونیستها دشمن انسانیت هستند و خوی وحشیگری دارند. من روز جنایت اسرائیل به تجریش رفته بودم و محل انفجار و تکههای موشک را از نزدیک دیدم. جنایات اسرائیل در تاریخ ثبت است و روزی را خواهیم دید که اسرائیل به زبالهدان تاریخ خواهد رفت.